یک دنیا هزار رویا
بابـــک بهـــاری: یک دنیا هزار رویا؛ عنوان نمایشگاهی به همت و کیوریتوری(نمایشگاهگردانی) آقای رضا رابطی با آثار کودکانی از 3 کشور ایران، آلمان و کره در موزه زندان قصر برگزار شد تا مخاطب ببیند آثار کودکانی از سرزمینهای دیگر، نمونههای پیشرو مشتی از باران خیال هستند. 4 اثر از 4 کودک از 2 اقلیم و سرزمین با فرهنگ متفاوت و با 4 نگاه خاص برابر چشمها و ذهنهای دیگر سرزمینی گفتوگوی خاص و عام خویش را آغاز کردهاند آنهم با زبان تصویر و بهرهمند از فرهنگ خاص خویش و نگاه خویش.
نقاشی نخست: نه چهره با تکنیکهای مختلف از آبستره (بی هیچ نشانی از اجزای 6 صورت) تا چهرههایی با المانهایی دیگری بهجای اجزای واقعی (3 صورت).
داریا شلیخر ـ آلمان
نقش فرمها از رنگها و اشکال و خطها در ترکیب خلاقانه برای ارائه معنا و مفهوم و داستان برگرفته از خواستههای ذهنی بر محور داستانگویی و خیالپردازیهای شخصی و رها از هر قید و بندی در عین استحکام اجرایی (نوع خط و رنگ) بیان و عیان شده است. از چشم پرندهها که هر جایی میروند و گردش سیال خود را دارند تا ماهی کنجکاوی که با نگاه به خطوط شکلگرفتهای، ما را به کشف و شناسایی فرا میخواند و چهرهای که اجزایش از قلم رژلب و مژه و دایرهای تهی تشکیل و در ادامه بدنش نیز از همین اشیا شکل گرفته شده است.
اجرا در گام نخست کودکانه بهنظر میآید و حتی آزادی خیال و حضور اشیا و سایر چیزها نیز چنین هستند، اما در واکاوی با نکات هوشمندانه و خیالانگیز مختلفی در هر شخصیتی مواجه میشویم که میتواند اشاره به تفاوتهای درونی و پیچیده هر انسانی باشد. رنگهای متفاوت و اندازههای یکسان شخصیتها نیز حکایت زیرلایهها و تفاوتها را در عین برابری بشریشان اعلام میکند. خطهای محکم و جداکننده هر شخصیتی میتواند اشاره به خاص و عام بودن و مرزبندی و تفاوتهای فردی، اجتماعی، فرهنگی، جنسیتی و نژادی همزمان در عین همترازی و با هم بودن نیز باشد. نوع رنگگذاریهای متفاوت از تخت بودن در بیشتر نقاط تا لایهدار بودن و بهرهمندی از سایهروشن و غیریکدست بودن که حرکت و انرژی که در این شبهانسانها لحاظ شده، نکته هوشمندانه و قابلتوجهی شده که روال یکدست شدن را نیز درهمشکسته است. باری میشود نوشت و نوشت، اما بگذاریم تا خود مخاطب کشف کند سایر نکات باریکتر از مو را.
نقاشی دوم: تکنیک مونتاژ از طریق چسباندن اشیای مختلف (مروارید، نخ و ...) و نقاشیها (تصاویر حیوانات دریایی مختلف) بر زمینه تابلو.
سوئون لی ـ کرهجنوبی
فرهنگ و بازتابش و درگیری ذهنی زیستی (دریا و نقشاش) و نمادهای فرهنگی لاکپشت و دیگر جانوران دریایی از جمله نکات برجسته و درگیرکننده ذهن مخاطب در مواجه با اثر است. نگاه پالایشی به محیطزیست و بهویژه اقیانوسها و دریاها این تامینکنندگان آب ماده حیاتی برای زیست همه جانداران و راههای ارتباطی تجارت و دیگر موارد مهم اقتصادی این نگاه و رویکرد هنرمند را مهم میکند. حضور موجوداتی همانند لاکپشت و سایر آبزیان که بیشتر نقش اسطورهای و افسانهایشان مهم و کاربردی است، در کنار اشیا، تاثیر و ارتباط دغدغه محیطزیستی پیچشهای معنایی و مفهومی را به اثر میبخشد. پراکندگی و جایگیری متوازن جانوران و اشیای کولاژشده توازن و عامل مناسبی برای گردش چشمی مخاطب هستند. تکنیک اجرای شخصیتها از 2 شیوه انجام گرفته؛ در گام نخست، روی کاغذ و سپس چسباندن روی بوم اصلی، روشی خلاقانه در اثر که خاصبودنش را نیز عیان کرده است. لاکپشت نماد خرد، دانایی، طول عمر و استقامت در کنار هشتپا بهعنوان باهوشترین حیوان دریایی و خدای استتار شناخته شده؛ جمع جالبی که برآیند تازهای از این همکناری میتواند در آنها برقرار سازد. اثر بر مانیفست و بیانیه ازپیشتعیینشده شکل گرفته و نقش یک متن هشداری را به زیبایی از ذهن کودکی خردسال به زبان همه انسانها ارائه کرده است. تقسیم رنگ و جایگیری و اندازه شخصیتها براساس نقششان در عین نمایش گستره آبها ضمن توازن و عدمپراکندگی و آزادی خیال بهخوبی لحاظ شده است. باشد که این نمایش دلانگیز، نتایج دلانگیزی را بر این چهنه حیاتی رقم زند. فرهنگ و بازتابش و درگیری ذهنی زیستی (دریا و نقشاش) و نمادهای فرهنگی لاکپشت و دیگر جانوران دریایی از جمله نکات برجسته و درگیرکننده ذهن مخاطب در مواجه با اثر است. نگاه پالایشی به محیطزیست و بهویژه اقیانوسها و دریاها این تامینکنندگان آب ماده حیاتی برای زیست همه جانداران و راههای ارتباطی تجارت و دیگر موارد مهم اقتصادی این نگاه و رویکرد هنرمند را مهم میکند. حضور موجوداتی همانند لاکپشت و سایر آبزیان که بیشتر نقش اسطورهای و افسانهایشان مهم و کاربردی است، در کنار اشیا، تاثیر و ارتباط دغدغه محیطزیستی پیچشهای معنایی و مفهومی را به اثر میبخشد. پراکندگی و جایگیری متوازن جانوران و اشیای کولاژشده توازن و عامل مناسبی برای گردش چشمی مخاطب هستند. تکنیک اجرای شخصیتها از 2 شیوه انجام گرفته؛ در گام نخست، روی کاغذ و سپس چسباندن روی بوم اصلی، روشی خلاقانه در اثر که خاصبودنش را نیز عیان کرده است. لاکپشت نماد خرد، دانایی، طول عمر و استقامت در کنار هشتپا بهعنوان باهوشترین حیوان دریایی و خدای استتار شناخته شده؛ جمع جالبی که برآیند تازهای از این همکناری میتواند در آنها برقرار سازد. اثر بر مانیفست و بیانیه ازپیشتعیینشده شکل گرفته و نقش یک متن هشداری را به زیبایی از ذهن کودکی خردسال به زبان همه انسانها ارائه کرده است. تقسیم رنگ و جایگیری و اندازه شخصیتها براساس نقششان در عین نمایش گستره آبها ضمن توازن و عدمپراکندگی و آزادی خیال بهخوبی لحاظ شده است. باشد که این نمایش دلانگیز، نتایج دلانگیزی را بر این چهنه حیاتی رقم زند.

نقاشی سوم: کولاژ و نقاشی، لاکپشتی مونتاژشده، ماسک، سر بطری پلاستیکی و سایر اشیای رهاشده در آب.
سئوجون کیم ـ کرهجنوبی
لاکپشتی که باتوجه به جایگاه اسطورهای در جهان اساطیر و خدایان (بهویژه در شرق) گویی به باوری بهتنهایی قرار است این فاجعه محیطزیستی را که خود از آن بینصیب نمانده، برطرف سازد.
لطمات وارده بر اندام از سویی و از سوی دیگر، عزم برای برطرف ساختن چنین وضعیت تلخ و فراگیری را این اسطوره بهتنهایی برطرفش کند. البته اندازه تقریبا فراگیر و بزرگ لاکپشت بیان تصویری و تصور ذهنی هنرمند است که هرچه بزرگتر معادل تواناتر و انجامدهندهتر است و همین بزرگی جثه و تنها بودنش او را بهعنوان ناجی یا آسیبپذیرترین شخصیت معرفی میکند.
نکته فنی و چشمگیر اثر باتوجه به درگیر نبودن تمامی بخشهای کاغذی لاکپشت با پسزمینه خودش و سایهدار بودن و تحرک سایه باتوجه به تغییر زاویه نور اتفاق میافتد، امر جالبتوجه فرمی اثر شده است.
در گام دوم، برجستگی فوق حتی باعث خروج اجزای بدن شخصیت باتوجه به زاویه نگاه مخاطب از کادر خارج میشود و یک جسمیت فرضی برای لاکپشت همانند سایر اشیای حقیقی تصویر بهوجود آمده است. حضور واقعی فضا (بعد سوم) در نقاشی دوبعدی پدیده و ظرفیت مهمی دیگری است که باید به آن توجه ویژه داشت. نقش حرکت هم در نقاشی و هم در اجرای ماکتگونه شخصیت، بار دیگر توجه را به وجوه متفاوت و گوناگون جسم فرضی میکشاند و بهرهمندی این ظرفیت را عیان میکند. زمینه پررنگ آبی و ملایمت رنگهای بهکاررفته در اندام لاکپشت، تضاد خفیف و جالبی را باتوجه به شخصیت خود هنرمند بهتماشا کشانده است. باری بر پشت میکشد این زمین و دریا و آسمان غصهها/ باشد که رها گردد جهان از بیتدبیری ما.

نقاشی چهارم: سری با دستمالی بهجای چشمهایش با تصویری از طبیعت سرسبز در محاصره ساختمانهای بلندمرتبه خودنمایی میکند. آلونا کونووا ـ آلمان
یک جابهجایی ساده و تاثیری چنین شگرف. شناخت نقش رنگ و اهمیت حذف آن در سایر جاها بهجز چشمبند پارچهای و بهرهمندی از تضاد رنگهای مشکی و خاکستری برای نمایش تباهی چشمگیرترین و قابلتوجهترین نکته اجرایی از رنگ و نور و سطوح تیره و اشکال هندسی شده و با این روش استفاده اثر تا سطح قابلتوجهی در اجرای مینیمال و در بیان گویا و بنیادی شده است.
انتخاب چهره که لاجرم مباحث دایره و مفاهیم و معانیاش را بهمیان میکشد و جایگیری آن در مرکز و پیامدهای معنایی و تکیهگاهی برای بیانیه هنرمند در محکمترین نقطه و بهشکلی چشمگیر بهنمایش درآمده نیز، قابلذکر است. یک مستطیل که یکششم کلیت سطح است، اما بهلحاظ امر کیفی رنگ در جدال با 2 رنگ سپید و سیاه که دارای وزن بالا چه بهلحاظ بصری و چه اندازه سطحی که پوشاندهاند، نبرد را پیش برده و توجه را به چشمبند (شخصیت) که بهطرز معناداری باید با چشم دیده شود، یک بازی پیچیده چشم در چشم رقم زده شده که از شناخت عناصر توسط هنرمند خبر میدهد.
کمرنگی و محو کشیدن سایر اجزای صورت و حتی موهای سر در راستای نکته پیشگفته قبلی است که نمایش تضادها هرچه آشکارتر بماند. البته که بخش حسی و دلانگیز اثر باید در ضمیرخاطر بماند و همین فراست در اثر بهصورت ضربهای چندجانبه بهکار گرفته شده است.
حالت چشمبند و پارچهوار بر دور سر کارکتر نیز از چند نکته متضاد بهرهمند است؛ بستن و بر روی اعمال بستن نمایشی برای دیدن همان چیزهایی که چشم بر آنها بستهایم. از سویی و بهلحاظی پرده نمایش بودن بهعنوان عامل ندیدن و پارچهای که لطافت و احساس را با همه تاریکیاش به ذهن متبادر میسازد. چشمم ببستهاند/ دستم بگرفتهاند و بردهاند دور دور.

سخن پایانی
4 هنرمند کودک با نگره کودکانه و بزرگسالانه دستمان را گرفتهاند و با خود به سرزمینهای دور بردهاند؛ آنجا که باید از فرهنگ و هنر آنان به زبان همگانی، اما با طعم محلی بچشیم و سیراب شویم.