تاسف بر قاچاق بنزین و چوب
بهزاد انگورج کارشناس منابعطبیعی
چگونه میتوان در کشور به انتظار رونق اقتصادی نشست، در حالی که امکان تحرک اقتصادی نزدیک به صفر است، تمام راههای تحرک اقتصادی کشور در تمام بخشها بهمحض شروع حرکت در تمام زمینهها، به بهانه حفظ محیطزیست توسط شبکه اجتماعی محیطزیستی کشور مسدود شده و از حرکت باز میماند، چه بهانهای بهتر از حفظ منابعطبیعی و محیطزیست، برای نابودی اقتصاد کشور! این ما نیستیم که سازکارهای حفظ منابعطبیعی و محیطزیست را خوب میشناسیم، بلکه این دشمن است که ضعفهای ما را خوب میشناسد.
روزانه ۲۵ میلیون لیتر بنزین قاچاق میشود، بههمینترتیب و خیلی ساده روزانه 16هزار مترمکعب چوب از جنگلهای کشور بهصورت غیرمجاز بهرهبرداری و قاچاق میشود. بهطبع این حجم از قاچاق در بنزین و چوب را دزدان یقهسفید انجام نمیدهند، بلکه این یقهسفیدها زیر کولر یا توی استخر سرگرم لمیدن و شنا کردن هستند و یقهچرکهای مستاصل در تامین معیشت، از سر اجبار و غالبا به اکراه و کلا از سر بیکاری! با دریافت کمترین مزد و تحمل بیشترین تهدید، در تهیه و توزیع و جابهجایی پرخطر چنین بار سنگین و حجیمی دخالت دارند.
این ناهنجاری اجتماعی از سر بیتوجهی نظام جمهوری اسلامی به شایستهسالاری رخ داده است و استمرار چنین، بدون هیچگونه درآمد ملی! توأمان با هزینههای اجتماعی ـ خسارت در منابع، در مواردی غیرقابلجبران است و اگر براساس قانون مقابله با چنین ناهنجاریها در توزیع بنزین و مصرف چوب! مرهون توجه نظام قرار گیرد، بیتردید چنین خسارتها بلافاصله قطع و به درآمدهای قابلتحصیل منتهی میشود.
این دو کالا که حجیم هستند و تولید و توزیع آن تابع تشریفات و مقررات عمومی است و مبدأ و مقصدپذیر هستند، روی یک تجربه ذیقیمت رهاشده از مدیریت جریان مییابد و همه مسئولان مرتبط صدالبته با وصف اهتمام در کنترل! اما همیشه مستاصل هستند و نمیتوانند نتیجه قابلقبولی برای دولت و مردم ارائه دهند.
در یکی از قوانین جاری کشور میتواند فرازی از کنترل هدفمند را در عبارت «تخصیص سهمیه... به ناوگان... محصولات واحدهای تولیدی... مشروط به اخذ بارنامه و تأییدیه پیمایش توسط... است» خواند که نشان از استفاده از چنان تجربه زیرخاکی دارد که در تلاش است، وضعیت تهدید را به وضعیت فرصت ارتقا دهد.
دولت باید به مرزنشینان کشور یارانه خاص اقامت مرزی بدهد و از مرز نشینان مرزداران بسازد. ممنوعیت عرضه بنزین غیرمجاز در مرزهای شرقی یا غربی، عملا اقدام نادرستی است. دولت باید بهجای مقابله با کولبری برای کولبران و چنان کالاهای قابلتبادل توسط مرزنشینان یارانه بدهد. بهعنوانمثال برای مرزهای شرقی هاب خرد بنزین تعریف و تاسیس کند و به مرزنشینان مجوز واردات بنزین بدهد، تا هر یک از خانوارهای مرزنشین بنزین وارداتی را در مرزها مبادله کنند و خود بهعنوان دولت چابکشده از این همه نگرانی فارغ شود.
هنر مدیریت این است که ناهنجاری جامعه را بهسمت هنجارهای قابلقبول سوق دهد و بستری برای تامین عدالتاجتماعی و منافع ملی باشد.
آنچه در قاچاق چوب در جنگلهای ایران جریان دارد، بهشکل عجیبی شبیه به قاچاق بنزین است که یقهسفیدهایی، یقهچرکهای جامعه را استثمار کرده و چوب حاصل از بهرهبرداریهای غیرمجاز را از آنها با نرخ ناچیز میخرند و محمولات جنگلی را به بازار چوب و صنایع چوب کشور عرضه میکنند. در نتیجه چنین عملیاتی که سالانه حدود ۶میلیون مترمکعب به ارزش ۴۲۰هزار میلیارد ریال خسارت به جنگلها تحمیل میکند. در حالی که بهراحتی میتواند چنین جریانی ساماندهی شود و جوامع محلی در چارچوب قانون بهشکل مجاز حاصل تلاش ناشی از کارشان را در سفره خود ببینند و کشور ناظر بر فعالیتها در ریل بهرهبرداری مجاز باشد.