حرکت صندوق توسعه جهت عکس اهداف
سید غلامحسین حسنتاش - پژوهشگر حوزه انرژی
تجربه کشورهای صادرکننده نفت، از جمله ایران بهویژه پس از وقوع شوک اول نفتی این بود که سرازیر شدن درآمدهای سرشار نفتی به اقتصاد خلاف آنکه ابتدا ممکن است مثبت تلقی شود، میتواند خطرناک باشد و بهویژه در کشورهای توسعهنیافته اقتصاد را درگیر بیماریها و مشکلات مختلفی کند. یکی از معروفترین این بیماریها «بیماری هلندی» بود که در دهه ۱۹۶۰ با کشف چند میدان گازی در هلند پدید آمد. بعدها بیماریها و مشکلات بسیار بیشتری مثل رانتی شدن اقتصاد و غیره هم شناسایی شد که مجموعه این بیماریها در دهه ۱۹۹۰ تحت عنوان پدیده «نفرین منابع» نام گرفت. بنده قبلا در مقالاتی بیش از ۱۰ مورد از این بیماریها و مشکلات را فهرست کردهام که همه آنها در ایران مصداق داشته و دارد.
در تلاشهای فکری که برای پیشگیری از ابتلا به نفرین منابع انجام شد، مبانی نظری و تجربههای عملی نشان داد که بسیاری از بیماریها و مشکلات مذکور قابلپیشگیری هستند. مدیریت درآمدهای نفتی براساس منافع ملی و نگاه برنامهای بلندمدت و در جهت اجتناب از عوارض منفی، میتواند راه نجات باشد. همچنین نگاه به نفت بهعنوان یک سرمایه نگاهی تعیینکننده است. عقل ایجاب میکند که برای حفظ ارزش یک نوع سرمایه، راهی جز تبدیل آن به نوع دیگری از سرمایه نیست؛ بنابراین تبدیل یک سرمایه زیرزمینی غیرمولد، به یک سرمایه روزمینی مولد اقدامی عاقلانه است و مصرف کردن سرمایه، خلاف عقل است. البته برای جلوگیری از اتلاف همان سرمایهگذاری عاقلانه هم همواره باید به ظرفیتهای اقتصاد توجه کرد.
در این زمینه توجه شد که مکانیزمهای ذخیره ارزی برای ذخیرهکردن بخش عمدهای از درآمدهای نفتی، بهویژه در شرایط بالا رفتن قیمتهای نفت، میتواند بسیاری از عوارض و مشکلات را مهار کند. یکی دیگر از اهداف این صندوق ها هم مقابله با نوسانات جهانی قیمت نفت است. اگر همه درآمد نفتی، بهویژه در دوره رونق نفتی وارد اقتصاد کشور شود با سقوط احتمالی قیمت نفت اقتصاد هم دچار مشکل و سقوط نرخ رشد میشود، اما اگر متوسطی از قیمت بلندمدت جهانی نفت وارد اقتصاد و بقیه ذخیره شود، در بلندمدت تعادل ایجاد میکند. هدف از تشکیل صندوق ذخیره ارزی و بعدا صندوق توسعه ملی این بود که بهتدریج از صرف کردن درآمد حاصل از فروش سرمایه زیرزمینی نفت بهعنوان بودجه جاری و مصرفی جلوگیری شود و هر سال بخش بیشتری از این درآمد به صندوق توسعه ملی برای توسعه بنیانهای تولیدی کشور منتقل و بخش کمتری صرف هزینههای جاری شود تا در نهایت اقتصاد معتاد به درآمدهای نفتی از این اعتیاد رهایی یابد.
در ابتدای راهاندازی صندوق توسعه ملی ایران نیز بنا بود که بهتدریج بخش بیشتری از درآمد نفتی وارد این صندوق شود و بخش کمتری در اختیار بودجه عمومی کشور قرار گیرد و منابع این نهاد تنها در قالب تسهیلات به طرحها و پروژههای تولیدی بخش خصوصی که مطالعات اقتصادی دقیقی دارد و سوددهی آن اثباتشده است، اختصاص یابد. همچنین قرار بود بازگشت این وامها بهعلاوه سود آنها بهتدریج منابع این صندوق را افزایش دهد و این منابع برای نسلهای آینده بماند و پروژهها نیز بنیانهای تولیدی کشور را تقویت کنند، اما اینکه چرا این تجربه موفق نبوده و به این روز افتاده است، دلایل مختلفی دارد که بنده مهمترین آنها را عرض میکنم.
در اقتصاد توسعهنیافتهای که منابع درآمدی بودجهاش چندین دهه از درآمد فروش نفت ارتزاق کرده و بهعبارتی بهشدت معتاد به نفت است، خلاصی از نفت مستلزم پیگیری یک برنامه جامع توسعه است. باید کشور در مسیر توسعه قرار گیرد، بنیانهای تولیدی کشور تقویت شود، صادرات غیرنفتی گسترش یابد تا دولت بهتدریج بتواند مالیات بیشتری از عوامل اقتصادی دریافت و درآمدهای غیرنفتی بیشتری کسب کند و بهتدریج از وابستگی به نفت خلاص شود. اما تدوین یک برنامه جامع توسعه و تحقق آن بهنوبه خود مستلزم تنظیم یک رابطه خردمندانه با جهان است. وقتی چنین برنامهای وجود ندارد و کشور در مسیر توسعه و پیشرفت نیست و بنیانهای تولید ملی و صادرات غیرنفتی دچار مشکل است، رهایی از درآمد نفتی محقق نمیشود و دولت برای تامین نیازهای خود مجبور میشود به منابع صندوق توسعه ملی دست ببرد و به این منظور برای دور زدن قوانین و مقررات صندوق، راهکار پیدا میکند.
با توجه به آنچه تاکنون بر صندوق گذشته، برای بازگرداندن صندوق روی ریل و کارکرد اصلیاش میتوان از الگوی مکانیسمهای موفق ذخیره ارزی در کشورهای مختلف بهره برد. موارد موفق، صرفنظر از نام آنها، مکانیسمهایی هستند که با یک عزم ملی همراه بوده و دست بردن به ذخیره ارزی را بسیار بسیار دشوار کردهاند. در بعضی از کشورها تصمیمات مرتبط با سرمایهگذاری صندوقها، باید به تصویب هیات امنا برسد و طبق قانون، هیات امنا از طیفی از افراد با منافع مختلف و بعضا متعارض از بخش خصوصی و بخش دولتی و نمایندگان مردم تعیین میشوند. طبیعتا چنین ترکیبی تنها در مواردی به توافق میرسند که موضوع، کاملا مطابق منافع ملی باشد و منفعت همه مردم را تضمین کند. اما بهنظر من در ایران عملا صندوق توسعه ملی در جهت معکوس هدف ذاتی خود عمل کرده است؛ چرا این را میگویم؟ چون آن بخش از درآمد نفتی که به بودجه تخصیص داده میشود از فیلترهای مختلف تصمیمگیری دولت و مجلس عبور میکند، اما کنترل صندوق ذخیره ارزی عملا در دست حاکمیت است و این وضعیت نقض غرض است. اگر قرار است صندوق به ریل اصلی خود برگردد، باید دست حاکمیت از صندوق کوتاه شود که آنهم مستلزم چیزهایی است که قبلا اشاره کردم.
همچنین مکانیسم صندوق برای اعطای وام باید بسیار سختگیرانه باشد و این نهاد باید از قطعیت بازگشت اصل و فرع وامی که اعطا میکند اطمینان داشته باشد. در پایان توجه داشته باشید که صندوق توسعه ملی نیز جزئی از یک سیستم است و تا یک سیستم درست کار نکند، انتظار درست کار کردن یک جزء، انتزاعی است.