اقتصاد بیمار و دیجیتالی شدنش
نیما امیرشکاری-مدیر گروه بانکداری الکترونیک پژوهشکده پولی و بانکی
اگر بخواهیم اقتصاد را برپایه فناوری اطلاعات در کشور توسعه دهیم، نیازمند یکسری الزامات اولیه از جمله پهنای باند، سرعت اینترنت، زیرساختهای مربوط به اینترنت اشیا و فناوریهای بسیار پیشرفته هستیم. حال کشورهایی که میخواهند بهنوعی تمامیت یک فناوری در خدمت حاکمیت باشد، بسان یک شمشیر دولبه عمل میکنند. یعنی اینکه هر کدام از این فناوریها هم میتواند مفید واقع شود و مقاصد حاکمیت را پیش ببرد و از طرف دیگر هم، ممکن است برخی از خط قرمزهای حاکمیت را هم تحتتاثیر قرار دهد و آنها را نسبت به ورود تکنولوژی به بدنه حکومت نگران و هراسان کند. بههمیندلیل در این کشورها سرعت رشد کاربردهای فناوری اطلاعات کند است.تاکنون شاهد شعارسازیهای زیادی در کشور بودهایم؛ گواه دقیق این گزاره تاریخ است. بسیاری از مسئولان درباره توسعه اقتصاد دیجیتال از افعال معکوس استفاده و بیشتر شعارسازی میکنند، اما دقیقا خلاف آن عمل میکنند. بیشک دیجیتالی شدن اقتصاد کشور هم، از همان جنس شعارهایی است که در این برهه تاریخ کشور تکرار میشود. اما واقعیت امر آن است که بیشتر از این هدف دور میشویم تا اینکه نزدیک شویم. در واقع، هم از واژه اقتصاد بهمعنای واقعی فاصله گرفتهایم و هم از فرآیندهای دیجیتالی فاصله زیادی داریم. بنابراین، چگونه میتوان از اقتصاد دیجیتال حرفی بهمیان آورد! میزان تولید ناخالص ملی در سالهای اخیر، خبر از اقتصادی بیمار میدهد؛ همچنین سرعت اینترنت و فیلترینگهای اخیر هم نشان از وضعیت اسفبار فرآیندهای دیجیتالی در کشور میدهند، بنابراین توسعه اقتصاد دیجیتالی چیزی جز شعار نیست.
نباید اقتصاد دیجیتال کشور را به پلتفرمهای امریکایی تقلیل دهیم. تا زمانی که چنین دیدگاهی در نگرش مسئولان وجود داشته باشد، صحبت از اقتصاد دیجیتال راه به جایی نمیبرد. با این اظهارات بهنظر میرسد برخی افراد درکی از اقتصاد در دنیای مجازی و اقتصاد دیجیتالی ندارند، چراکه این اقتصاد مبتنی بر مقیاس است و هیچگاه یک کشور با جمعیت چند ده میلیونی بهتنهایی نمیتواند اقتصاد دیجیتالی را در بطن کسبوکارش توسعه دهد. یعنی بدون استفاده از امکانات جهانی و بدون ارتباط با کشورهای پیشرو در این زمینه، صحبت از اقتصاد دیجیتال بیمعنی است. پلتفرمهای اجتماعی که بستر و اساس کسبوکارهای مجازی هستند، در مقیاس چند صد میلیونی توجیه اقتصادی پیدا میکنند.پلتفرمهای داخلی صرفه اقتصادی کافی را ندارند. اقتصاد دیجیتال در واقع بهقدری اکوسیستم وسیعی دارند که یک کشور بدون ارتباطات و همسویی با جهان نمیتواند به توسعه آن بپردازد. بههمیندلیل است که هیچیک از پلتفرمهای داخلی از منظر سودآوری حائزاهمیت نیستند و آن میزان سودی که باید در چرخه اقتصادی آنها در جریان باشد، دیده نمیشود.
افزایش کاربر در پلتفرمهای داخلی تنها و تنها حاصل فیلترینگ گسترده در کشور است. اگر پلتفرمهایی نظیر تلگرام، واتساپ و اینستاگرام فیلتر نمیشدند، پلتفرمهای داخلی این میزان کاربر را هم نداشتند.متاسفانه توان فنی کشور در تولید پلتفرم با زیرساخت قوی تنها در مقیاس آزمایشگاهی وجود دارد. توان فنی تولید آزمایشگاهی یک پلتفرم با زیرساخت قوی را که بتواند پوششدهی بالایی داشته باشد، داریم، اما توان فنی تولید انبوه را نداریم. این ۲ مولفه فرق زیادی با یکدیگر دارند؛ در دانشگاههای کشور افراد نخبه داریم و میتوانند فناوریهای روز را پیادهسازی کنند، اما وقتی صحبت از تولید انبوه و توان صنعتی میشود، نخستین مولفه مهم، مدیریت و بعد اقتصاد پویا است که در هردو ضعف جدی در کشور مشاهده میشود.درحالحاضر پلتفرمهایی وجود دارند که از رانت و یارانه بیحساب دولتی سود میبرند، اما هیچگاه بهعنوان یک مولد اقتصادی شناخته نمیشوند. در کل، با این وضعیت اینترنت و تولیدات سختافزاری و موانع صنعتی و مدیریتی و بازار نمیتوان روی پلتفرمهای امروزی حسابی باز کرد و تنها چند سالی در این اکوسیستم بقا خواهند داشت، چراکه نه کیفیت و نه زیرساخت پلتفرمهای جهانی را دارند و اصلا با آنها قابلرقابت هم نیستند.