«مدیریت مصرف» اصلی فراموششده در حوزه انرژی
رضا پدیدار- رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی تهران
استفاده درست و بجا از انرژی، متضمن توسعه پایدار در هر جامعهای است؛ بر همین اساس، حفظ منابع باارزش انرژی و مدیریت صحیح مصرف آن یکی از مهمترین موضوعات در دستور کار تمامی تدبیرپردازان و سیاستگذاران کشورهای جهان بوده و کلیه سیاستگذاران، دولتمردان و دستاندرکاران بخش انرژی را بر آن داشته است تا چارهای برای رویارویی با مشکل افزایش بیرویه مصرف بیندیشند. در کشورهای صنعتی، مدیریت مصرف انرژی شاخصی هموزن یک منبع انرژی در نظر گرفته میشود؛ بهبیان دیگر، مدیریت انرژی و صرفهجوییهای حاصل از آن را بهعنوان منبع ششم انرژی، در کنار انرژیهای فسیلی و تجدیدپذیر قرار میدهند، زیرا مدیریت انرژی میتواند منجر به چنان صرفهجوییهایی شود که گویی خود یک منبع جدید انرژی است. برهمیناساس، امروزه مهمترین ابزار برای مواجهه با افزایش بیرویه مصرف، جلوگیری از هدررفت انرژی است، بهطوری که استقرار و بکارگیری آن، تضمینکننده بهینهسازی مصرف و انتخاب الگوی صحیح و اعمال سیاستهای درست در مصرف انرژی است؛ بهبیان دیگر، بهینهسازی مصرف انرژی از تولید تا توزیع و در نهایت مصرف، بهمعنای بکارگیری پیشرفتهترین تکنولوژیها و استفاده از علوم نوین مدیریت است.
بهتعبیر دیگر، بهینهسازی مصرف انرژی، افزایش آگاهی، ایجاد فرهنگ صحیح و در نتیجه، مدیریت صحیح بر منابع و مصارف انرژی است که نیاز مهم امروز اقتصاد ایران نیز محسوب میشود. از طرفی، در حوزه انرژی در کشور فقط مشکل مصرف را نداریم و اگر یک فرآیند را از زمان تشخیص برای تولید و توزیع در نظر بگیریم و پس از آن به مصرف برسیم، اعتقادمان این است که تمام این مراحل مهم هستند؛ یعنی از زمانی که یک فناوری را برای تولید انرژی انتخاب میکنیم، باید دقت کافی در نوع فرآیند و تکنولوژی مبذول شود؛ بهعبارت دیگر، اگر فرآیندها و ساختارهایمان در بکارگیری منابع درست باشد، بهطورحتم عملکرد سازمان در بهرهوری انرژی بالاتر خواهد بود. بر این پایه و با نگاه فرآیندی و سیستمی، اعتقاد داریم اگر مادر سالم داشته باشیم، کودک سالم هم خواهیم داشت. این نگاه مادر سالم برای کودک سالم از همه ابعادش مهم است؛ نهفقط تولید محصول درست و باکیفیت، بلکه استفاده درست از منابع و امکانات از جمله انرژی. به هر تقدیر، انتظار میرود مدیریت مصرف انرژی مانند سایر موضوعات اولویتدار، به یکی از دغدغههای مهم مدیران سازمانها بدل شود و شاهد افزایش بهرهوری در حوزه بسیار مهم انرژی در کشور باشیم تا بدینترتیب بتوانیم از منابع متوسط، ستانده عالی داشته باشیم، نه از منابع عالی، ستانده متوسط. با آنچه از نظر گذشت، میتوان گفت: «مدیریت» حلقه مفقوده مصرف انرژی در اقتصاد ملی ایران است.
و اما برای درک ضرورت موضوع «مدیریت» در مصرف انرژی باید نگاهی به جایگاه ایران در حوزه انرژی و ضرورت بهینهسازی مصرف بیندازیم. ایران دارنده بزرگترین ذخیرگاه نفت و گاز در جهان است. این مهم همهساله از سوی آژانسها و مراکز بینالمللی معتبر بررسی و اعلام و مهر تایید بر آن زده میشود. میزان ذخایر اثباتشده نفت ایران، حدود ۱۵۸ میلیارد بشکه و ذخایر گازی ایران در سطح ۳۴ تریلیون مترمکعب است. همچنین، ایران بیش از ۹ درصد کل ذخایر نفتی اثباتشده جهان را در اختیار دارد و همچنان چهارمین مالک بزرگ ذخایر نفتی در جهان محسوب میشود، اما در بخش گاز، کشورمان نزدیک ۱۸.۲ درصد کل ذخایر جهان را در خود جای داده است و بزرگترین دارنده ذخایر گازی جهان بهشمار میرود. همانگونه که ملاحظه میشود، کشور ما از حیث ذخایر نفت و گاز در وضعیتی بسیار ایدهآل و استثنایی قرار دارد، اما در موضوع مدیریت و شدت مصرف این انرژیهای پایانپذیر، در شرایط پایدار و رضایتبخشی قرار نداریم و اعداد و ارقام مصرف انرژی در ایران همواره در دنیا رکورد زده است؛ رکوردی منفی و تاسفبرانگیز.
با نگاهی به شدت مصرف انرژی در ایران و مقایسه آن با کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه درمییابیم که فاصلهای بعید در این زمینه وجود دارد. شدت مصرف ما حدود ۹ برابر کشوری مثل ژاپن (که کمترین شدت انرژی را در دنیا دارد) و حدود ۴ برابر شدت انرژی متوسط دنیا است. تنها در بخش ساختمان، بیش از ۴۰ درصد انرژی کشورمان بهصورت بیرویه مصرف میشود که علت اصلی آن به نوع ساخت و بیتوجهی به مبحث ۱۹ و معاینه فنی دورهای موتورخانهها برمیگردد.
از سوی دیگر، تلفات انرژی هم در شبکه انتقال و توزیع زیاد است و در مجموع به حدود ۱۵ تا ۱۷ درصد میرسد که از این میزان حداقل ۱۲ درصد مربوط به شبکه توزیع و فوقتوزیع است و حدود ۳ تا ۵ درصد هم مربوط به شبکه انتقال میشود که اگر با تدابیری ویژه میتوانستیم مجموع تلفات توزیع و انتقال را به حدود میانگین جهانی ۷ تا ۸ درصد برسانیم، کمک شایانتوجهی به مدیریت مصرف انرژی میشد. بهاعتقاد نگارنده، روشهای بهینهسازی مصرف انرژی با هدف مقابله با شدت مصرف انرژی بهطورمعمول به ۲ دسته قیمتی و غیرقیمتی تقسیم میشوند. بر این اساس، اصلاح ساختارها و قوانین، ارتقای فناوری و اصلاح رفتار مصرفکنندگان بهعنوان ۳ راهکار عمده غیرنفتی و سیاستهای مالیاتی (یارانهای) و آزادسازی قیمتها بهعنوان مهمترین ابزارهای قیمتی شناخته و توصیه میشوند. در همین حال، بسیاری از صاحبنظران، اجرا نشدن توأم ۲ روش قیمتی و غیرقیمتی را دلیل عدمموفقیت سیاستهای بهینهسازی مصرف انرژی در ایران و پایین بودن بهرهوری آن میدانند. کلام پایانی اینکه، اصلاح الگوی مصرف و مدیریت انرژی در ایران و جایگاه منطقی آن در اقتصاد، نیازمند اراده و عزمی جدی است. در این میان، ابزار نرخ تنها انگیزه کافی برای رشد بهرهوری را از طریق جایگزینی بین عوامل تولید فراهم میکند. اگر در این شرایط، ساختار اقتصادی و امکانات لازم برای ارتقای کارآیی موجود نباشد، نمیتوان انتظار داشت الگوی مصرف انرژی و موقعیت آن در اقتصاد ملی ایران اصلاح شود.