آرزویی که نقش بر آب میشود
بررسی جزئیات برنامه هفتم توسعه درحالی در دستور کار مجلس قرار گرفته که موضوع کارگران با تغییرات عمده و قابل توجهی همراه است. به ویژه تغییراتی که در مورد قوانین بازنشستگی مشاغل سخت و زیانآور مطرح شده قابل تامل بوده و مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان کارگری قرار گرفته است. در صورت تصویب و ابلاغ این برنامه، زمان رسیدن به سن بازنشستگی کارگران مشاغل سخت و زیانآور، هم به دلیل کاهش سقف سنوات ارفاقی و هم به دلیل قید سن بازنشستگی، افزایش خواهد یافت. به طور مثال، اگر کارگر مردی در سن بیست سالگی در شغلی سخت و زیانآور مشغول به کار شود، در سن ۴۳ سالگی، سقف کاری خود را پر میکند اما باید تا سن ۵۰ سالگی برای بازنشستگی صبر کند. در این گزارش با نگاهی به نظر برخی کارگران معدنی به آسیبهای احتمالی موارد یادشده پرداخته است.
جبران منابع و مصارف صندوق
نویسندگان برنامه در حالی دست روی حقوق نیمبند کارگران مشاغل سخت و زیانآور گذاشتهاند که آنها از خیلی سال پیش با موانع بسیاری برای دستیابی به این حقوق مواجه بودهاند. برخی از کارفرمایان سالهاست که به راحتی و برای آنکه از زیر بار پرداخت ۴ درصد حق بیمه مشاغل سخت و زیانآور خارج شوند، عناوین شغلی کارگران را تغییر میدهند و یا کارگاهها را به شکل صوری و با زدوبند از شمول قانون مشاغل سخت و زیانآور بیرون میآورند. گاهی کارگران معادن و صنایع معدنی در این زمره قرار میگیرند و به نظر میرسد در مواردی سازمان تامین اجتماعی نیز، با ایجاد مانع بر سر راه بررسی و پذیرش پروندههای کارگران، درد این گروه را بیشتر میکند. برخی از کارشناسان حوزه کارگری معتقدند این سازمان سعی دارد با کاهش تعداد بازنشستگیهای پیش از موعد، بخشی از بحرانعدم تعادل بین منابع و مصارف صندوق خود را جبران کند. خبرگزاری ایلنا در مکالمهای کوتاه با دوتن از کارگران مشاغل سخت و زیانآور،آسیب تغییر قانون مشاغل سخت و زیانآور در برنامه هفتم توسعه را بررسی کرده است.
حتی یک ساعت هم بعد از 20 سال زیاد است!
«کارگران معدن معمولا خیری از بازنشستگی نمیبینند. آنها ۴ - ۵ سال بعد از بازنشستگی با بیماریهای ریوی فوت میکنند. از این موارد زیاد داشتهایم…» این را کارگر یکی از معادنِ استان کرمان میگوید. زمانی که با او تماس گرفتم تا نظرش را در مورد این لایحه بپرسم، با خندهای بیرمق پاسخ داد: «کسانی که پشت میزشان نشستهاند و این تصمیمات را میگیرند یک روز نه، یک ساعت با ما تا عمق 170 متری زمین بیایند و بنشینند، دست به کاری نزنند، فقط باشند و ببینند و بعد بروند و هر تصمیمی که خواستند بگیرند…» از او خواستیم تا یک روز کاریاش را شرح دهد: «ساعت ۴ و نیم صبح از خواب بلند شده و ساعت پنج، سوار مینیبوس میشویم. ساعت ۶ ورودمان را ثبت میکنیم و بعد از خوردن صبحانه، وارد تونل میشویم. تا ساعت ۱۲ که برای استراحت یکساعته از تونل خارج میشویم، نه از نور خبری هست، نه استراحت، نه میز و نه کولر. اینجا بیل و کلنگ است و وسایلی که با آن تونل را بشکافیم. چشم، چشم را نمیبیند. فضا تنگ است و سرمان به کار. شش ساعتی را با گرد و خاک و مواد معدنی و سیمان سر میکنیم، بعد برای خوردنِ ناهار از تونل بیرون میآییم». نه فقط صدا، ارتعاش، گرما، گازها و بخارات شیمیایی که کابوسِ آوار سنگهای چند تُنی و گیر کردن در انتهاییترین و غیرقابل دسترسترین نقطهی تونل نیز همیشه با آنهاست. گازگرفتگی، برقگرفتگی و انفجار، حوادثی است که این کارگران بارها آن را به چشم دیدهاند و شنیدهاند؛ «زیر سنگ رفتن همکارانمان را زیاد دیدهایم؛ همکاری داشتیم که او را به سختی از زیر سنگ دو تُنی بیرون آوردیم. انگار داشتیم تُن ماهی جمع میکردیم…» میپرسم؛ بعد از ساعت ۱۲ چه میکنید؟ با مکث میگوید: «عملا یک شیفت کاریمان تمام میشود اما معمولا ترجیح میدهیم شیفت بعدی را هم بمانیم تا از پس خارج زندگی بربیاییم. سال گذشته برای ۱۵۰ و اندی ساعت کار در ماه، ۷ میلیون حقوق میگرفتیم». یعنی تقریبا همان حداقل حقوق؟ «بله، برای همین معمولا شیفت بعد هم میمانیم…» در نهایت از او میپرسیم که اگر قانون کاهش سنوات ارفاقی مشاغل سخت و زیانآور تصویب شود و مجبور باشید بیش از 20 سال کار کنید چه؟ میگوید: «حتی یک ساعت هم بعد از 20 سال زیاد است، نمیتوانیم».
انتظار تابآوری در شرایط سخت
با کارگری دیگر، در خوزستان تماس میگیریم. او کارگر یکی از کارخانههای فولاد است. میگوید: «در گرمای بالای ۵۰ درجه و رطوبتی که گاه به ۹۰ درجه میرسد، در یکی از سختترین و طاقتفرساترین مشاغل کار میکنیم. تصور کنید در خوزستان کنار کورههایی که دمای آن 1700 درجه است بایستید و با سرعت کار کنید… حتی 10سال هم برای چنین شغلی زیاد است». کارگر خوزستانی میگوید: «سوختگی دردناکترین مرگی است که گاه برای کارگران در این مکانها اتفاق میافتد. همکاری داشتیم که از بخار ذوب سوخت و فوت کرد». از او در مورد حوادث شایع در کارخانهّهای فولاد میپرسم و پاسخ میدهد: «کارگران از ناحیه چشم، زیاد دچار حادثه میشوند، غبار اکسیدی که در قسمت ذوب و کورهها وجود دارد به ریهها آسیب میزند و قطعی دست و پا هم داشتهایم. دیسک کمر و گردن هم که دیگر شایع است». پایان مکالمه میگوید: «همین سختی کار را هم به سختی میدهند، دیگر چه چیز را میخواهند از ما بگیرند؟»
سخن پایانی
کارگران مشاغل سخت و زیانآور به دلیل سختی کار و کابوس حوادث مرگبار و مشکلات ناشی از بیماریهای شغلیشان، برای رسیدن به سن بازنشستگی لحظهشماری میکنند. آنها در ازای دریافت دستمزدی که به سختی کفاف حداقلیترین نیازهایشان را میدهد، جان خود را گذاشتهاند و به امید آنکه از معافیتهای این شغل سخت بهره ببرند، روز را شب و شب را روز میکنند، غافل از آنکه برنامهنویسان توسعه برایشان خوابهای جدید دیدهاند! در صورت تصویب تغییرات اعمال شده در برنامه هفتم توسعه، بار سنگین برنامههای توسعه و پیشرفت فقط روی دوش کارگران میافتد. براساس جزئیات برنامه هفتم توسعه به نظر میرسد دولت قصد دارد با تغییر برخی قوانین، کارگران مشاغل سخت و زیانآور از حقوق خود محروم کند. حقوقی که سالها پیش قانونگذار در ازای انجام کار سخت و البته زیانآور برای کارگران در نظر گرفته تا بخشی از آسیب وارد شده به این کارگران را جبران کند. اگرچه آسیبی که به جان این کارگران میرسد، حتی با 10 سال ارفاق سنوات بازنشستگی هم قابل جبران نبوده و نیست.