-

آینده‌ای که هنوز مبهم است

محمدرضا مودودی ـ مدیر خانه ترویج تجارت جهانی

در اتفاقی غافلگیرانه و غیرقابل‌پیش‌بینی، ساختار مدیریت اجرایی کشور دستخوش زلزله‌ای شد که هیچ‌کس انتظارش را نداشت و دولتی که سوار بر آرمان‌ها و وعده‌های انقلابی می‌رفت تا برای ۸ سال افسار اسب حکمرانی را در ‌دست داشته باشد، با تجربه سانحه‌ای تلخ، ناگزیر به سپردن این لگام به چهره‌ای جدید شد!سه تابستان قبل بود که چهره‌های جدید با شعار گشایش‌های اقتصادی و تحولات بنیادین، مدیریت اجرایی کشور را عهده‌دار شدند و کمتر کسی گمان می‌کرد که با یکپارچه ‌شدن ساختار حاکمیت توسط جناحی واحد که تمام رقبای سیاسی را از گردونه رقابت حذف کرده بود، در پناه پشتیبانی کامل تمام ارکان نظام، رسانه‌ها و نیروهای نظامی و امنیتی، مشکل و دست‌اندازی جدی برای گشایش‌های اقتصادی و تحقق وعده‌های انتخاباتی، پیش‌رو داشته باشد.با این وصف، واقعیت آن چیزی نبود که انتظارش می‌رفت. نه‌ ترکیب کابینه اقتصادی دولت آن‌گونه که انتظار می‌رفت فراگیر، متخصص و کارآمد بود؛ نه تغییر رویکردها و جهت‌گیری‌های مدیریتی منجر به وقوع اتفاقات امیدوارانه در فضای معیشت عمومی شد.

مودودی 4

کم‌کم منتقدان جدی برجام فهمیدند که تاب‌آوری تحریم‌ها فقط با شعار و حرف مقدور نیست و هزینه‌های تحمیلی به اقتصاد ایران فراتر از میزانی است که بتوان مانع بروز تبعات آن در نرخ تورم و ارز و تراز انرژی و دیگر شاخص‌های اقتصادی شد.

به‌عبارت دیگر، توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت مردم بیش از شعارهای انقلابی، نیازمند برنامه و راهبرد و دورنما و مدیر توانمند است و نمی‌توان بدون این ابزار، سفره معیشت مردم را پهن‌تر کرد، مانع از سقوط بیشتر ارزش پول ملی شد، نرخ تورم افسارگسیخته و رشد نقدینگی را مهار زد، اوضاع وخیم بورس را سامان داد، ساختار اقتصادی را از فساد و رانت پاکیزه کرد و مانع از رکود تولید و تجارت و فرار سرمایه و منابع انسانی شد، صنعت ساختمان را که موتور محرکه بسیاری از بخش‌های اقتصادی دیگر است، پویا کرد و افزایش میزان درآمد ناشی از فروش نفت را بر سر سفره‌ها آورد؛ در نتیجه مشکلات اقتصادی را بیشتر کرد و در نهایت در انتخابات ۱۴۰۳ تغییر ریل حکمرانی اقتصادی به‌تصویر کشیده شد.

می‌دانیم که سرزمین ایران در طول قرن‌های متمادی بارها و بارها مورد تجاوز بیگانگان و دشمنان و غارتگران قرار گرفته و بارها و بارها گنجینه‌های این سرزمین غارت شده، منابعش به‌یغما رفته، دیوارها و برج و باروهایش فرو ریخته و زمین‌هایش به خون آغشته شده؛اما هر بار این تمدن کهن و اصیل، همچون ققنوسی از دل آتش جنگ و نفرت و تحقیر دوباره برخاسته، بال تکانده و پرهای پروازش را دوباره گشوده و به هر زحمتی بوده، دوباره اوج گرفته و عظمت و شکوه خود را کم یا زیاد به‌دست آورده؛ بزرگ‌ترین دلیل این بازیابی، این بوده که رهبران و نخبگان و استعدادها، از فردا ناامید نشدند و به بازگشت روزهای روشن باور داشتند. آنها باور داشتند که آنچه سازنده فرداست، همین امید و اعتماد به فردای این سرزمین است و آنچه مانع از مرگ این تمدن پیر می‌شود، عشق بی‌پایان به مام میهن و سرزمین مادری است و اینکه می‌توان دوباره غبارهای تلخکامی را از دامان این خاک پاک زدود و این تندیس زیبا را دوباره زیر نور خورشید فردا قرار داد تا بدرخشد.

هیچ‌کس نمی‌داند چرا شعارهای دولتمردان در طول این چند دهه عمری کوتاه و گاهی کوتاه‌تر از فصل انتخابات داشته‌اند؛ و هیچ‌کس نمی‌داند که چرا نسخه‌های پزشکان اقتصادی تاکنون ختم به درمان نشدند! هیچ‌کس نمی‌داند که این دردهای هرروزه که طولانی و مزمن شده‌اند، قرار است کی تمام شوند و در پایان این دوران ناخوشی چه پاداشی در انتظار ماست؟! و اصلا چرا باید از دل‌دردها و مصیبت‌ها و گرفتاری‌های بی‌پایان به روزهای شاد و خوش فردایی که نمی‌رسد، امیدوار باشیم؟!

امروزه دوباره به استقبال دولتی تازه‌نفس می‌رویم؛ با چهره‌ای که هنوز در عمل مدیریت کلانش را تجربه نکرده‌، اما با امیدی که هنوز غبار نگرفته، به فردا چشم دوخته‌ایم و مترصد آنیم که آیا دولت جدید می‌تواند مرهمی بر زخم‌های تن مجروح این سرزمین باشد؟! به‌گمان من، پاسخ این سوال را باید در ترکیب کابینه جدید جست؛ کابینه‌ای که چهره‌های آن پرده از این راز برخواهند داشت، زیرا در ایران دولت‌ها را آدم‌ها کارآمد می‌کنند و این آدم‌ها هستند که سرنوشت مردم را چه خوب یا بد می‌سازند.

اگر رئیس‌جمهور منتخب در برابر لابی‌های سیاسی کوتاه بیاید و تن به مدارا و معامله دهد و آینده مردم را به سهم‌خواهی گروه‌ها و جناح‌های سیاسی گره بزند، بی‌شک مسیری روشن‌تر از اسلافش را طی نخواهد کرد، اما اگر بداند که در آزمون سختی که پشت‌سر گذاشته مدیون هیچ‌کس جز مردم نیست، برای ادای دین فقط به‌دنبال چهره‌های کارآمدی خواهد رفت که نه برای آینده خود، بلکه برای بهبود فردای معیشت مردم دغدغه دارند و برای تحقق آرمان‌ها و وعده‌های رئیس‌جمهور، خود را تمام‌وقت وقف کار و تلاش و سازندگی می‌کنند.

رئیس‌جمهوری که خود پزشک است، خوب می‌داند که نخستین گام برای درمان بیماری، شناخت درد است؛ و درد امروزه این سرزمین، ناکارآمدی است که در تمام لایه‌ها از جمله مدیریت کلان رسوخ کرده است و نمی‌توان با انتخاب مدیران سیاسی و ناکارآمد، دردهای تخصصی اقتصاد را درمان کرد و معیشت مردم را بهبود بخشید.

 امروز همه کابینه آینده را رصد می‌کنیم و بی‌شک فهرست نهایی مدیران ارشد است که راه قضاوت کارآمدی یا ناکارآمدی دولت را هموار خواهد ساخت. این سخت‌ترین آزمون رئیس‌جمهور منتخب است، حتی سخت‌تر از پیروزی در انتخابات.

آیا پزشک حاذق ما به این جراحی سخت، واقف است؟!

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*