-

سرمایه نیازمند اطمینان به فردا

محمدرضا مودودی مدیر خانه ترویج تجارت جهانی

مروری بر تاریخ اقتصادی ایران یک واقعیت را آشکار می ‌ سازد و آن اینکه به ‌ نظر می ‌ رسد ایران با کشف نفت در یک سده اخیر، ناگهان از یک نظام کشاورزی به یک نظام نفتی تغییر وضعیت داد. در این جهش ناگهانی اقتصاد کشور آن ‌ طور که باید با ادبیات و محتوای جامعه صنعتی که اساس مدرنیته بر آن استوار است، آشنا نشد. در نتیجه همچنان که در فرهنگ کشاورزی، چشم کشاورز به برکت آسمان و نزولات آن است، در فرهنگ نفتی نیز امیدها فقط معطوف به استخراج و فروش نفت در بازارهای جهانی است. در نهایت دولت ‌ ها به ‌ جای ترویج فرهنگ آموزش، اشتغال، مشارکت، سرمایه ‌ گذاری و خلاقیت و نوآوری فقط به ‌ دنبال کسب درآمدهای ارزان از مال ‌ الاجاره یا رانت نفت هستند و در این راستا سهم و حقی را نیز برای نسل ‌ های آتی قائل نیستند که به سبب آن برای آیندگان سرمایه ‌ گذاری ‌ های بلندمدت کنند.

در این شرایط سوالی مطرح است؛ اینکه چرا باوجود تجربه دوره ‌ هایی درخشان از تاریخ شکوفایی اقتصادی (نظیر دوره ‌ هایی از قرن نهم و دوازدهم میلادی و همین اواخر یعنی دهه ۵۰ و ۸۰ شمسی) فرآیند انباشت سرمایه در ایران به ‌ صورت پایدار نهادینه نشد و آن فرهنگی که منجر به شکل ‌ گیری دنیای مدرن، توسعه فضای اجتماعی و سیاسی و تبدیل جامعه کارآفرین به یک طبقه اجتماعی پیشرو در دنیای غرب شد، هیچ گاه در ایران شکل نگرفت. همچنین باوجود تمام شعارها و ادعاهای تمام حکومت ‌ ها، سرمایه و سرمایه ‌ دار در ایران هیچ گاه از یک امنیت پایدار و طولانی ‌ مدت و از یک نگاه حمایت ‌ گرانه برخوردار نشد؟!

علاوه بر ساختار اقتصادی در عرصه سیاست نیز نظام ‌ های سیاسی ایران همواره عمر کوتاهی داشته و از ثبات و بقای طولانی ‌ مدت برخوردار نبودند و با توسعه فناوری و دانش حکمرانی، عمر حکومت ‌ های ایرانی رو به کاهش گذاشته؛ به ‌ طوری که در طول هزاره یا حتی سده گذشته، شاهد تحولاتی بنیادین در رژیم ‌ ها، حکومت ‌ ها و دولت ‌ های غیرهمسو بوده ‌ ایم. در این فرآیند دولت ‌ ها در طول دوران ظهور دیوان ‌ سالاری در ایران، بیش از هر ساختار دیگری دستخوش تحولات و دگرگونی عمیق بوده و به ‌ جای چالاکی و چربی ‌ زدایی، هر روز فربه ‌ تر و سنگین ‌ تر از گذشته شده ‌ اند و کار به جایی رسیده که امروزه سهم بالایی از اقتصاد را به ‌ صورت رانت، تصاحب کرده ‌ اند!

می ‌ دانیم که انباشت سرمایه نیازمند اطمینان به فردا، امنیت فضای کسب ‌ وکار و به تعویق انداختن مصرف امروز است که به آن پس ‌ انداز می ‌ گویند و بدیهی است در شرایط رکود یا تورم مزمن، پس ‌ انداز فقط به ‌ معنی استهلاک منابع و کاهش ارزش دارایی است و هیچ عقل سلیمی تن به آن نمی ‌ دهد.

اما نکته خطرناک ‌ تر آن است که چنین رویکردی، باعث تغییر فرهنگ سرمایه ‌ گذاری بلندمدت به دلالی و واسطه ‌ گری می ‌ شود و سرمایه ‌ داران را از انباشت منابع خود در یک فعالیت قابل ‌ رصد و پایدار (نظیر فعالیت ‌ های صنعتی) پرهیز می ‌ دهد و آنان را به فعالیت ‌ های کوتاه ‌ مدت اما پرسود تشویق
می ‌ کنند.

نتیجه آنکه چنین نگاه کوتاه ‌ مدتی باعث ترویج فرهنگ سودجویی می ‌ شود و تخریب ‌ های مداوم ساختارهای مدیریتی و اقتصادی، اطمینان و امنیت سرمایه و سرمایه ‌ دار را برای مشارکت ‌ های بلندمدت از بین می ‌ برد و به سمت رانت ‌ هایی معطوف می ‌ کند که در حوزه اقتدار دولت است و بسیار ارزان ‌ تر از تولید حاصل می ‌ شود.

همین رویکرد سبب شده جامعه به ‌ جای گرایش به آموزش و ترویج فرهنگ سختکوشی و قناعت و پس ‌‌ انداز، در پی کسب درآمدهای ارزان رانتی عمدتا دولتی باشد و فرهنگ رشوه و تبانی و عضویت در شبکه عنکبوتی فساد را جایگزین تولید و تجارت مشروع کند. بدیهی است در چنین فضایی نوآوری و خلاقیت و استعداد و توانمندی آنقدر اهمیت ندارند که رابطه و رانت و تبانی و ژن خوب!!

نتیجه این وضعیت آن شده که گاهی نااهلان و ناکارآمدان حتی به قیمت تملق و چاپلوسی چاکری، دست از میزهای قدرت برنمی ‌ دارند، چراکه جز این توانایی و استعداد دیگری ندارند و نخبگان و فرهیختگان و توانمندان، یا ناگزیر از کوچ و مهاجرت می ‌ شوند یا در گوشه انزوا خون دل می ‌ خورند. مادامی که هیچ دست سازنده ‌ ای اقدام به بازسازی و اصلاح این ساختار و فرهنگ منحط نمی ‌ کند و در پی ساخت بنایی با ساختار مستحکم و بلندمدت برای نظام حکمرانی اقتصادی نیست و همه دولت ‌ ها در حال ساخت خانه ‌ های کلنگی با طول عمر کوتاه اما با هیاهوی بسیار هستند، سفره ‌ های مردم تاوان می ‌ پردازند و شاهد مرگ تدریجی محیط کسب ‌ وکار کوچک خود در دنیایی هستند که هر روز سهم بیشتری از رفاه و آسایش را نصیب ملت ‌ های توسعه ‌ یافته می ‌ کند.

این دردناک است که تعریف امروز از نخبگی و زرنگی، نه در خلق و نوآوری و توسعه، بلکه در توفیق نفوذ به کانون قدرت و رسیدن به درآمدهای طلایی و بهره ‌ برداری از نعمات رانت دولت ‌ هایی است که تا امروز دستاورد دیگری جز اتلاف منابع ارزشمند ملی نداشته ‌ اند!

فراموش نکنیم که توسعه در مفهوم عمیق ‌ تر آن، فرآیندی است که نه فقط نیازهای زمان حال، بلکه خواسته ‌ های آیندگان را نیز در بستر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و زیست ‌ محیطی آینده درک کند و با نگاه به حقوق، نیازها و توانایی ‌ های نسل فردایی به آنها پاسخ دهد و هر چیز غیر از این، توسعه ‌ ای ناقص و عقیم خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*