ورشکستگی بیمه، محصول ناکارآمدی مدیریت
بیمه و ضرورت آن در زندگی امروز مسئلهای انکارناپذیر است. با این حال در کشور ما آنگونه که باید بیمه گسترش نیافته و در برخی از حوزهها حتی ردی از این ابزار تاثیرگذار در اقتصاد وجود ندارد. شاید بخشی از این مسئله را بتوان به عملکرد بیمههای مرسوم در کشور نسبت داد، اما کارشناسان عوامل اصلی این عدم نفوذ را نبود آموزش و فرهنگسازی درست در این مسئله میدانند و بر این باورند که مردم نگاه هزینهای به بیمه دارند و نبود نگاه سرمایهای سبب شده تمایلی به هزینهکرد در این بخش نداشته باشند. انجام نشدن تعهدات ازسوی بیمهها دیگر عاملی است که کارشناسان در تبیین دلایل عدم تمایل به بیمه در کشور بر آن تاکید دارند و میگویند صندوقهای ورشکسته که محصول عدم مدیریت مطلوب هستند، امید به تاثیرگذاری بیمه در آینده را کاهش دادهاند. سیاوش غیبیپور از جمله همین کارشناسان است که در گفتوگو با صمت درباره وضعیت کلی صنعت بیمه و عوامل ضعف نفوذ آن در اقتصاد ما به موارد یادشده اشاره داشته است. آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.
وضعیت کلی صنعت بیمه در ایران را چگونه ارزیابی میکنید و آیا میتوان ضریب نفوذ آن را متناسب با ظرفیتهای کشور دانست؟
بخش عظیمی از رفتارهای اقتصادی و اجتماعی ما سنتی است؛ بر همین اساس بیشتر فعالیتهای اقتصادی ما متکی به ابزار بیمه نیست؛ یعنی خلاف آنچه در دنیای مدرن میگذرد، سرمایه ما، اموال ما، امنیت ما و... تحت پوشش بیمه قرار ندارد. با این حال نمیتوان پیشرفت صنعت بیمه و توسعه ضریب نفوذ آن در کشور را نادیده گرفت و انکار کرد؛ کما اینکه در کشور ما بیمه در آغاز کار خسارتهای شخص ثالث را پوشش میداد و حالا محصولات کشاورزی و آتشسوزی و... را تحت حمایت خود دارد.
چرا وجود و بکارگیری بیمه ضرورت دارد و چه پیامدهایی توسعه این صنعت را ناگزیر میکند؟
برای پاسخ به این سوال باید اشارهای به روند درآمد و مصرف انسان در دوره زندگیاش داشته باشیم. در حالت معمول درآمد حالتی نیمدایره دارد؛ یعنی از نقطهای شروع میشود و بهتدریج رشد میکند و زمانی که به بالاترین نقطه نیمدایره رسید (شعاع کامل شد)، بهتدریج در سیر نزولی قرار میگیرد تا به نقطه برابر مبدأ میرسد، اما نمودار مصرف این حالت را ندارد و روند آن در مسیر صعوی است. البته ممکن است نوساناتی کاهشی را تجربه کند اما سیر کلی آن رو بهبالا است. در این شرایط باید ابزارهایی وجود داشته باشد که مابهالتفاوت درآمد و مصرف را پر کند که از مهمترین این ابزارها بیمه است. بر این مبنا میتوان گفت بیمه صنعتی است که میتواند و باید از سرمایهگذاری، خانوار و تولید حمایت کند. مهمترین پیامد توسعه صنعت بیمه را باید رفع یا کاهش مشکلات اجتماعی است، زیرا اگر افراد جامعه چه در مقام شخص و چه واحدهای اقتصادی تحت پوشش بیمه قرار بگیرند، یعنی در زمان بروز حوادث یا حتی موضوعی که بابت آن بیمه پرداختهاند، خودشان یا منتسبان اصلیشان امید به آینده خواهند داشت و دستکم در بعد مالی دغدغههایشان قابلکنترل است. در مقابل خانوادهای را در نظر بگیرید که خانهای را که تحت پوشش بیمه نبوده بر اثر سیل یا وقوع آتشسوزی از دست داده و توان مالی کافی برای ساخت دوباره آن ندارد. طبیعی است که دردسرهای ناشی از این مسئله جامعه را نیز تحت تاثر قرار میدهد.
آیا ارتباطی میان تولید ناخالص داخلی و بیمه در مفهوم کلی آن وجود دارد؟
قطعا ارتباط ثابتشدهای میان تولید ناخالص داخلی کشور و بیمه وجود دارد. با این توضیح که تولید ناخالص داخلی وابسته به چند عنصر از جمله سرمایهگذاری، مصرف و... است و در بعد سرمایهگذاری، فعالیتها و در کل سرمایه متکی به بیمه از پایداری بیشتری برخوردار است. در سرمایهگذاریهای کلان پوشش بیمهای تسهیلات، دو گروه را منتفع خواهد کرد؛ یکی بانک و نهاد پرداختکننده این تسهیلات و دیگری دریافتکننده وام. در کشور ما روشهای تامین سرمایه برای اشخاص چه حقیقی و چه حقوقی مدرن نیست، اما در دنیا تامین سرمایه در مسیری نوین قرار گرفته که راز آن همین زیرساختهای بیمهای است که در نتیجه آن وقتی بحرانی بهوجود میآید، بیمه در نقش یک سپر از دو طرف پرداختکننده و دریافتکننده تسهیلات حمایت میکند. بر همین مبنا است که در سال 2007 با وقوع بحران مالی در امریکا نخستین حوزهای که تحت فشار قرار گرفت حوزه بیمه بود، زیرا با ایجاد مشکل و ناتوانی دریافتکنندگان و واحدهای اقتصادی از پرداخت بدهیشان بیمهها ملزم به جبران خسارت شدند.
در کشور ما نیز بسیاری از صنایع نیمهتمام، بنگاههای تعطیل و نیمهتعطیل وجود دارند که اگر دارای پشتوانه بیمهای مطلوب بودند، قطعا در زمان ایجاد مشکل بخشی از توان از دسترفتهشان بازمیگشت.
چرا زمانی که صحبت از بیمه و مزایای آن میشود، بخش زیادی از افراد بر بیاعتبار بودن آن تاکید دارند؟
چند سالی است که بحثهایی مبنی بر عدم ایفای تعهدات ازسوی بیمهها مطرح است که عدهای این مسئله را به ورشکستگی بیمهها نسبت میدهند، اما بهاعتقاد من در بیمههای مطرح کشور شاید ناترازیهایی وجود داشته باشد، اما ورشکستگی بعید است، اما در بحث صندوقهای بازنشستگی که محصول بیمهپردازی هستند، خطراتی وجود دارد که این خطر هم ناشی از مدیریت نادرست این صندوقهاست. در گذشته قاعده اینگونه گذاشته شده که با حقبیمه پرداختی ۳ کارگر شاغل حقوق یک بازنشسته تامین شود، اما حالا بهنظر میرسد با حق بیمه پرداختی تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد حقوق بازنشستهها تامین شود و باقی کسری است که معمولا با کمک دولت و از بودجه عمومی تامین میشود. این دقیقا بهمعنای ورشکستگی است. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته صندوقها با حقبیمه پرداختی شاغلان، در حوزههای گوناگون تولید، طلا، خرید سهام و... سرمایهگذاری و از این طریق بر دارایی این صندوقها افزودند و ورودی و خروجی (مصرف) صندوق را بهنقطه برابر رساندند یا حتی تراز ورودی به خروجی مثبت بوده است.
علت ناکارآمدی صندوق ها چه بوده است؟
نخستین دلیل ورشکستگی صندوقها سوءمدیریت بوده است؛ یعنی رویکرد فزاینده در مدیریت ورودی این صندوقها وجود نداشته است.
دومین دلیل نیز اموالی است که به این صندوقها تحمیل شده است. به این صورت که در دورهای برخی واحدهای زیانده در قالب رفع دیون دولتی به این صندوقها واگذار شده که در نتیجه این اقدام شاهد انباشت زیان این کارخانهها روی زیان خود صندوقها بودهایم. دلیل سوم هم عدم افشای اطلاعات مالی این صندوقها بود، زیرا اگر صورتهای مالی این صندوقها در رؤیت نهادهای نظارتی و بازرسی قرار میگرفت، از وقوع این ناکارآمدی جلوگیری میشد. عامل دیگر بحران فعلی نیز شیب جمعیتی ما به سمت کهنسالی است، یعنی نسبت جمعیت جوان که بهاصطلاح تامینکننده سرمایه صندوق هستند، به دریافتکنندگان از این صندوق یعنی بازنشستگان و مستمریبگیران کمتر است.
علاوه بر همه موارد، اقداماتی چون ادغام و تغییر در ترکیب صندوقها بهواسطه نابرابری پرداختی اعضای این صندوق در زمان پرداخت حقبیمه و در نهایت همکاسه شدن همه اعضا شرایط را برای ایفای تعهدات ازسوی این صندوق های بیمهای سخت میکند. یعنی با این اقدام گرچه عدهای سود میبرند، اما عدهای دیگر متضرر خواهند شد و متناسب با پرداختشان دریافت ندارند.
برای توسعه صنعت بیمه در کشور و ضریب نفود آن چه اقداماتی باید انجام شود؟
یکی از ابزارهای توسعه نفوذ بیمه، توضیح و تبیین جایگاه بیمه از دوران کودکی است؛ یعنی ما باید موضوع بیمه را در سرفصلهای آموزشیمان جای و از این طریق فرهنگ بیمه را در کشور گسترش دهیم. در حال حاضر افراد حاضر به پرداخت انواع هزینهها برای سفر، تفریح و... هستند، اما تمایلی به پرداخت حق بیمه حتی در بدیهیترین نیازهایشان هم ندارند.
علاوه بر این تبلیغات اقدامی تاثیرگذار در توسعه فرهنگ بیمه است که در این زمینه بیمهها تلاشهایی میکنند، اما این تلاشها فراگیر نیست و در کل کشور گسترش نیافته است؛ بر همین اساس باید نهادهایی چون صداوسیما و رسانههای پرنفوذ وارد شوند و به کمک بیمهها بیایند. خروجی این اقدامات به نفع همه چه بیمهپرداز، چه بیمهگر و چه دولت خواهد بود. بهعبارت شفافتر با توسعه بیمه فقط صنعت بیمه منتفع نمیشود، متناسب با رشد ضریب نفوذ بیمه در جامعه پایداری اقتصادی و به تبع آن پایداری اجتماعی و خانوار افزایش مییابد و همزمان با کاهش وابستگی جامعه به حمایتهای دولتی، عزت اجتماعی رشد پیدا میکند.
از اصلیترین حوزههای مغفول در صنعت بیمه به چه حوزههایی میتوان اشاره کرد؟
تقریبا صنعت بیمه در کشور ما بکر است و ظرفیتهای زیادی در کشور وجود دارند که در صنعت بیمه نادیده گرفته شدهاند. مثلا در یک مورد در بخش کشاورزی ضریب نفوذ بیمه بسیار پایین است، این در حالی است که میتوان محصولات مختلف بیمهای را به این قشر ارائه و از این طریق به رشد رفاه این گروه از یک طرف و کاهش هزینههای دولت از طرف دیگر کمک کرد؛ از بیمه بازنشستگی این حرفه تا بیمه حوادث محصولات کشاورزی.