معمای نقدینگی پیشروی دولت چهاردهم
«تورم، عید اغنیا است و عزای فقرا» این عبارت مدتی است در رسانهها بهمنظور توصیف یک کلمه کلیدی، در حال دست بهدست شدن است، کلمهای که دیگر تبدیل به معما شده است.
دولتهای مختلف هرکدام بهنوعی با حل مسئله تورم در اقتصاد ایران کلنجار رفتهاند. یکی از راهکارهای دولت پیشین بهمنظور کنترل نقدینگی نیز، افزایش نرخ سپرده قانونی بانکها بوده است.
بهاعتقاد بسیاری از کارشناسان، خلق پول پرقدرتی بهواسطه این راهکار ایجاد نشد تا نوعی ثبات حدودی بهدنبال داشته باشد. امروز و در این نقطه تاریخی از سیاست ایران، دامنه انتظارات از دولت چهاردهم روز به روز در حال گسترده شدن است؛ مسائلی که بیشتر در بخش اقتصادی رسوب کرده و از آن مجرا پیگیری میشوند، اگرچه بهگفته اغلب کارشناسان، ریشه بسیاری از مسائلی را که در کانال اقتصادی کشور معلق ماندهاند، باید در دیپلماسی و سیاست خارجه کشور جست، اما هنوز برخی معتقدند، میتوان حتی در همین انزوایی که برای کشور ایجاد شده است، راهکارهایی برای حل برخی گرههای اقتصادی داشت؛ راهکارهایی که موفقیت آنها در گرو ایجاد یک حکمرانی و فرماندهی مشخص برای راهبری اکوسیستم اقتصاد کشور است. باید منتظر ماند و دید دولت چهاردهم تا چه میزان از این اقبال برخوردار خواهد بود که باری از دوش اقتصاد و مردم ایران بردارد. صمت در همین زمینه با ایمان اسلامیان تحلیلگر مسائل اقتصادی گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
دولت پیشین مدعی کنترل حدودی رشد نقدینگی بود. دولت چهاردهم نیز در اصلاحات اقتصادی خود مجدد از کنترل نقدینگی گفته است. چطور میتوان بهشکل موفقیتآمیزتری در دولت چهاردهم به کنترل رشد نقدینگی دست یافت؟ در این رابطه چه راهکارهای جدیدی میتوان پیشروی شبکه بانکی کشور قرار داد؟
معمای نقدینگی موضوعی است که سالها است، ذهن همه بازیگران و تنظیمگران بازار پول را درگیر خودش کرده است. در نقطهای ایستادهایم که بیش از یک قرن از تاریخ اقتصاد کلان گذشته است. از اینرو باید دقیقتر و عمیقتر به مسائل اقتصادی نگریست. دیگر نمیتوان نگاه تکبعدی داشت و تنها نقدینگی را دلیل تورم دانست یا بر این باور بود که نقدینگی لزوما تورم ایجاد میکند. در حال حاضر نظریات جدیدی در دنیا مطرح شدهاند که میگوید نقدینگی لزوما ارتباطی با تورم ندارد. برخی اقتصاددانان این موضوع را مطرح کردهاند که بانکها میتوانند تا بینهایت خلق پول داشته و هیچ محدودیتی نداشته باشند و هیچ تاثیر منفی هم روی شاخصهای اقتصادی کلان ایجاد نمیکنند. اقتصاد امریکا یکی از نشانههای چنین تفکری است که معتقد است، میتوان نقدینگی بیپایان درست کرد که خیلی هم منجر به تورم نمیشود، اما باید در نظر داشت کشورهایی توانستهاند همزمان، هم نقدینگی را افزایش دهند و هم تورم را مدیریت کنند که بازارهای مالی قدرتمندی دارند. در بازارهای مالی قدرتمند میتوان از ابزارهای مختلفی استفاده کرد که در ایران امکان استفاده از این ابزارها چندان مهیا نیست. مهمترین این ابزارها، عملیات بازار باز است. در عملیات بازار باز یا (OPEN MARKET OPERATION (OMO، بانک مرکزی در انتشار اوراق دخالت میکند. در کشور ما هم چندین سال است که این قانون تصویب شده و بانک مرکزی هم این کار را انجام میدهد. اما چون بازارهای مالی قدرتمند و عمیقی نداریم، در نتیجه عملیات بازار باز در کشور ما نتوانسته درست عمل کند. بانک مرکزی با اجرای طرح عملیات بازار باز، قدرت وامدهی بانکها را مدیریت میکند. این یکی از مهمترین وظایف بانک مرکزی است که برای مدیریت تورم سیاستگذاری داشته باشد.
اجرای عملیات بازار باز تا کنون چه دستاوردهایی برای کشورهای مجری این برنامه به همراه داشته و آیا دولت جدید میتواند از این سیاست پیروی کند؟
عملیات بازار باز یا OMO در بسیاری از کشورها جواب داده، اما در کشور ما نتیجه نداده که بهنظر میآید در دولت آقای پزشکیان این امر باید در اولویت قرار بگیرد که یک فرد بهعنوان فرمانده اقتصادی در نظر گرفته شود. این فرد میتواند وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی یا معاون اول باشد و اکوسیستم اقتصادی کشور را مدیریت کند. خیلی اوقات سیاستگذاری مدیریت تورم که در کشور ما انجام میشود، موضعی است و فراگیر نیست، این یعنی بانک مرکزی، سازمان برنامه و وزارت اقتصاد هرکدام از منظر خودشان برنامهها را پیش میبرند و در نهایت مدیریت تورم عملا متولی و مسئولی ندارد. موضوع دیگر غیر از OMO که بسیاری از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه از آن استفاده میکنند، در خدمت گرفتن نقدینگی برای توسعه است؛ یکی از برنامههایی که بسیاری از کشورهای در حال توسعه از آن استفاده کردند و نتایج خوبی هم گرفتند. یعنی بانک مرکزی با هماهنگی بخشهای دیگر اجرایی کشور، اولویتهای تامین مالی کشور را مشخص کند و کل خلق پول بانکهای تجاری را در خدمت بخشهای توسعهای قرار دهد. یکی از نمونههای موفق در اینباره کرهجنوبی و ویتنام است که از موفقترین کشورها در حوزه هدایت اعتباری هستند. در این کشورها نقدینگی بهجای اینکه تبدیل به تورم شود، چرخه تولید را بهگردش درآورده است، اما متاسفانه در کشور ما چون حکمرانی اقتصادی وجود ندارد، سیل نقدینگی بهجای آنکه منجر به تولید شود، خود منجر به رکود شده و با رکود تورمی مواجه میشویم.
اما آیا لازمه اجرای عملیات بازار باز، استقلال بانک مرکزی به عنوان یک نهاد پولی و مالی نیست؟
موضوعی که باید در نظر داشت، این است که لزوما بانک مرکزی در همه دنیا استقلال مطلق ندارد، مشکل ما استقلال نداشتن بانک مرکزی نیست. مشکل مهمتر این است که موضوعات متضاد را کنار یکدیگر قرار دادهایم. در حال حاضر بخشی از اقتصاد ما الگوی نئولیبرالیستی دارد و برخی الگوی سوسیالیستی. ما در انتخاب الگوی اقتصادی و اجرایی هم تردید داریم. تجربه نشان داده در این مواقع ایجاد حکمرانی اقتصادی، بهترین تصمیم است. یعنی اگر بانک مرکزی نقش بزرگتری از نقش کنونیاش داشته باشد، خیلی بهتر میتواند عمل کند.
برخی استراتژیها و الگوهای اقتصادی که در کشورهای دیگر بهکار گرفته شدند، در برخورد با ساختار اقتصادی ما، آن خروجی و نتیجه مطلوب را که در کشورهای دیگر داشتند، ندارند. باتوجه به فعال نبودن بسیاری زیرساختها، آیا میتوان در این شرایط از بازار آزاد صحبت کرد؟
بعضی از موضوعات در کشورهای دیگر اقتضائات بومی دارد، یعنی یک الگو در همه کشورها جواب نمیدهد، اما آنچه متاسفانه در کشورمان با آن درگیر هستیم، این است که میخواهیم در خیلی از زمینهها چرخ را از نو اختراع کنیم که این نادرست است. یعنی میخواهیم موضوعی که کشورهای دیگر تجربه کرده و در آن مسیر موفق بودهاند یا نبودهاند را دوباره تجربه کنیم. بهعنوانمثال، حذف صفر از دلار مدتها مطرح و رد شد، در صورتی که تجربه موفق و ناموفق آن در کشورهای مختلف وجود داشت و میتوانستیم خیلی زود این را بفهمیم که کدام کشورها به چه دلایلی موفق بودند.
بررسی کشورهای ناکام، دلایل ناکامیشان و اینکه چقدر روی شاخصهای خرد و کلان اقتصادی کشور تاثیر گذاشتند، کافی بود تا کم و کاستیهای نسخههای مختلف را دریابیم. در نظر نگرفتن تجربیات کشورهای دیگر، نتیجهاش میشود؛ نابهنجاری که در نظام اقتصادی ما شکل گرفته است.
در خیلی از موضوعات دیگر، برای مثال برخی الگوهایی که صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی پیشنهاد میدهند، لزوما بد نیست و خیلی وقتها میشود این آرا را مدنظر قرار داد. نیاز نیست کل نسخه را اجرا کرد، اما خیلی از پیشنهادها میتوانند به کاهش تورم و به رونق بخش واقعی اقتصاد یا تولید کمک کنند.
آیا راهحل کلی برای کنترل نقدینگی وجود دارد؟
شیب رشد نقدینگی را میتوان ملایمتر کرد، اما نقدینگی موضوع طبیعی است که مدام در حال افزایش است و نمیتوان آن را کنترل کرد، مهمترین کار این است که نقدینگی در خدمت تولید باشد. متاسفانه نتوانستیم در بخش تولید درست سیاستگذاری کنیم.
وقتی بحث حکمرانی اقتصادی مطرح میشود، همگی باید در کنار یکدیگر، مسیر مشخصی داشته باشند. خیلی از سرمایهگذاریهایی که در کشور انجام شده است، در بخشهای اقتصادی بوده که مزیتی نداشتهاند و بیشتر اوقات بهشکل گلخانهای و مصنوعی یک بخش اقتصادی را سر پا نگه داشتهایم و اگر خیلی از موضوعات را از خلال اصلاح حکمرانی آن بخش میدیدیم، در خیلی از زمینهها میتوانستیم وضعیت بهتری داشته باشیم و کارهای اجرایی در زمینه اقتصادیمان هم اثربخشی بیشتری داشت.
تیم اقتصادی دولت چهاردهم زمانی میتواند در زمینه کنترل رشد نقدینگی و تورم موفق باشد که یک حکمرانی اقتصادی ایجاد کند و یک فرمانده اقتصادی در نظر بگیرد، در غیر اینصورت تنها موضوعات به همان شکل پیشین باقی خواهد ماند.