-
پژوهشگر حوزه خودرو در گفت‌وگو با صمت

عدم‌درک تحولات صنعتی در کشور ادامه دارد

عقب‌ماندگی صنعت ایران از نوآوری‌های جهانی، نتیجه ترکیبی از عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زیرساختی است. برای پیشرفت در این حوزه باید برنامه‌ریزی‌های دقیقی انجام شود تا ضمن رفع موانع موجود، زمینه‌های لازم برای نوآوری و توسعه فراهم آید. ایجاد رقابت سالم، تقویت زیرساخت‌ها و جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی می‌تواند به‌عنوان راهکارهایی مؤثر در این راستا مدنظر متولیان امر و سیاست‌گذاران قرار گیرد.

عدم‌درک تحولات صنعتی در کشور ادامه دارد

در اینجا البته تمرکز ما به‌طور خاص بر صنعت خودرو است. واقعیت این است که عقب‌ماندگی صنعت خودرو ایران از نوآوری‌های جهانی و سازمانی به‌شدت تحت‌تأثیر اشتباهات سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها قرار دارد. این اشتباهات نه‌تنها به عدم‌رقابت‌پذیری این صنعت با تولیدکنندگان جهانی آن منجر شده، بلکه موانع جدی نیز در مسیر توسعه و پیشرفت این صنعت ایجاد کرده است. سیاست‌گذاری‌های نادرست اقتصادی و عدم‌تخصیص منابع کافی به تحقیق و توسعه، یکی دیگر از دلایل عقب‌ماندگی صنعت خودرو کشور است. بسیاری از کشورها برای پیشرفت در صنعت خودرو به سرمایه‌گذاری در R&D اهمیت می‌دهند، اما در ایران این موضوع به وضوح نادیده گرفته شده و این در حالی است بدون وجود زیرساخت‌های مناسب برای تحقیق و توسعه، امکان نوآوری و بهبود کیفیت محصولات وجود ندارد. صمت دراین‌باره با علی میرزایی‌سیسان، پژوهشگر حوزه خودرو گفت‌وگو کرده که در ادامه می‌خوانید.

نخست بفرمایید چگونه یک سازمان به‌عنوان یک سازمان موفق و رقابت‌پذیر شناخته می‌شود و برای یک سازمان فارغ از اینکه در چه حوزه‌ای فعالیت دارد، رویکرد درست چیست؟

 تمایز، عامل اصلی موفقیت استراتژیک در هر سازمانی به‌شمار می‌رود که به‌عنوان منبع اصلی مزیت رقابتی عمل می‌کند. ایجاد رشد مستمر در یک کسب‌وکار فراتر از اجرای وظایف روزانه سازمانی است. تمایز در راستای برتری محصول و جذابیت برای مصرف‌کننده است. برتری مستلزم جداکردن خود از رقبا به روش‌هایی است که توانایی خدمت به مشتریان اصلی را به‌طور مؤثرتر افزایش می‌دهد. نیاز به تمایز، ضرورت نوآوری مستمر را نشان می‌دهد. بدون نوآوری، رقبا به‌طور اجتناب‌ناپذیری از شما پیشی خواهند گرفت و به‌طور بالقوه شما را یک روز از بازار بیرون خواهند کرد؛ بنابراین رشد کسب‌وکار ذاتا با نوآوری مرتبط است که البته نوآوری می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد. در این میان قطعا تمایز بین نوآوری‌های تحول‌گرا (Disruptive) و پایدار (Sustaining) برای استراتژیست‌ها ضروری است، زیرا بر رویکرد آنها به فرصت‌های بازار، پویایی رقابتی و برنامه‌ریزی بلندمدت تأثیر می‌گذارد. با تشخیص تفاوت این نوع نوآوری‌ها، استراتژیست‌ها می‌توانند تصمیمات آگاهانه‌ای درباره ورود به بازار، تخصیص منابع، مدیریت ریسک و استراتژی‌های رشد بگیرند و در نهایت موقعیت رقابتی سازمان را در یک محیط کسب‌وکار پویا تقویت کنند.

درباره چندوچون نوآوری تحول‌گرا و پایدار برای ما بگویید و اینکه شناخت این دو از هم چه کمکی به صنعت می‌کند و چه مولفه‌هایی دارد؟

تشخیص درست اینکه آیا یک نوآوری تحول‌گراست یا پایدار، سیاست‌گذاران را قادر می‌سازد به‌طور دقیق‌تری استراتژی‌های تجاری خود را با پویایی بازار هدف هماهنگ کنند. نوآوری‌های تحول‌گرا اغلب شامل هدف قرار دادن بازارهای جدید است، در حالی‌که نوآوری‌های پایدار بر بهتر کردن نسبی محصولات موجود برای مشتریان فعلی تمرکز می‌کند. این تمایز به شرکت‌ها اجازه می‌دهد منابع را به‌طور مؤثرتری تخصیص دهند. نوآوری‌های تحول‌گرا ممکن است نیاز به سرمایه‌گذاری در قابلیت‌های جدید، تحقیق و توسعه یا مشارکت کاملا جدید داشته باشند، در حالی‌که نوآوری‌های پایدار با بهینه‌سازی فرآیندها و فناوری‌های موجود ممکن می‌شود.

تحول‌گراها در مواجهه با ریسک چگونه عمل می‌کنند؟

نوآوری‌های تحول‌گرا معمولا مستلزم ریسک بیشتری هستند و به عبارتی ریسک‌پذیری بالاتری دارند و درک این موضوع به‌ویژه برای شرکت‌ها و سازمان‌های بزرگ می‌تواند به سیاست‌گذاران در توسعه طرح‌های کاهش ریسک به کسب‌وکار و آماده شدن برای تغییرات احتمالی بازار کمک کند. برای نوآوری‌های تحول‌گرا، تمرکز ممکن است بر ایجاد بازارهای جدید یا شناسایی بخش‌های خاص باشد که توسط محصولات فعلی به‌خوبی اغنا نمی‌شوند و نیاز به تفکر نوآورانه و آزمایش با مدل‌های تجاری جدید دارند. برعکس، نوآوری‌های پایدار، تأکید بر حفظ یا افزایش مزیت‌های رقابتی در بازارهای موجود است که ممکن است شامل بهبودهای تدریجی، کارآیی هزینه یا افزایش حس خوب مشتری باشد.

نوآوری تحول‌گرا چگونه رخ می‌دهد؟ آیا به‌صورت یک‌دفعه ما می‌توانیم آن را اجرایی کنیم؟

نوآوری تحول‌گرا یک رویداد یک مرحله‌ای نیست، بلکه فرآیندی است که گاهی در طول زمان، گاهی به‌سرعت و به‌طور کامل، اما گاهی به‌آرامی و به‌طور جزئی در بازار هدف آشکار می‌شود. نوآوری‌های تحول‌گرا پتانسیل بازتعریف صنایع و ماهیت وجودی آنها را دارند. استراتژیست‌ها با چابکی درک درستی از تغییرات پیش‌رو تغییرات بازار آتی را پیش‌بینی کرده و سازمان را برای سازگاری آماده می‌کنند. این چابکی به دست نمی‌آید، مگر با پرورش فرهنگ نوآوری و پویایی سازمانی. نوآوری‌های تحول‌گرا ممکن است به آموزش مجدد بازار و ایجاد آگاهی مصرف‌کننده نیز نیاز داشته باشد، درحالی‌که نوآوری‌های پایدار ممکن است محدود بر تقویت روابط با مشتریان فعلی تمرکز کند. باید دقت داشت که یک سازمان همیشه به نوآوری‌های پایدار برای بهتر کردن محصولات خود نیاز دارد و خود نیز بنیان‌گذار نوآوری تحول‌گرا نیز بشود یا اینکه توسط بازیگران کوچک‌تر که معمولا چابک‌تر و ریسک‌پذیرتر نیز هستند، مورد چالش قرار بگیرند.

در حوزه خودروهای برقی این موارد چگونه قابل توضیح و تفسیر است؟

درمورد وسایل برقی جدید می‌توان گفت شاهد دو نوع تحول هستیم؛ وسایل نقلیه برقی هیبریدی (HEVs) و خودروهای برقی هیبریدی پلاگین (PHEVs) به‌عنوان نوآوری‌های پایدار یک تحول است. HEV ها و PHEV ها را در مقیاس جهانی می‌توان به عنوان نوآوری‌های پایدار در نظر گرفت، زیرا آنها پیشرفت‌هایی را نسبت به وسایل نقلیه سنتی موتور احتراق داخلی (ICE) ارائه می‌دهند. آنها پیشرانه الکتریکی را با موتورهای معمولی ترکیب می‌کنند و کارآیی سوخت را افزایش و آلایندگی‌ها را کاهش می‌دهند بدون اینکه اساسا زیرساخت تولید خودرو یا رفتار مصرف‌کننده و نفع ذی‌نفعان را تغییر دهند. این وسایل نقلیه با استفاده از زیرساخت‌های سوخت‌گیری موجود و حفظ محدوده رانندگی مشابه خودروهای ICE، در اکوسیستم خودرو فعلی جای می‌گیرند. این روند باعث می‌شود آنها برای مصرف‌کنندگان و بازارهایی که آماده گذار کامل به گزینه‌های فقط الکتریکی نیستند، جذاب باشند. HEV ها و PHEV ها مصرف‌کنندگان آگاه از محیط‌زیست را جذب می‌کنند که همچنان وسایل نقلیه سنتی را ترجیح می‌دهند. درنتیجه این نوآوری در راستای حفظ و پویایی بازار موجود بدون تحول عظیم است.

البته این نوع نوآوری با چالش خودروهای تمام باتری (BEVs) روبه‌رو است. وسایل نقلیه برقی تمام باتری (BEVs) به‌عنوان نوآوری‌های تحول‌گرای دیگر مطرح هستند. BEV ها نشان‌دهنده تغییر قابل‌توجهی نه‌تنها در نیروی محرکه خودرو هستند که صرفا بر نیروی الکتریکی تکیه دارند، بلکه در صدد تغییر مفاهیم حمل‌ونقل و نحوه تولید و دگرگونی زنجیره تامین هستند. این تغییر به زیرساخت‌های جدیدی مانند ایستگاه‌های شارژ گسترده و تغییرات در رفتار مصرف‌کننده مانند برنامه‌ریزی برای زمان‌های شارژ نیاز دارد. BEV ها بازارهای جدیدی را ایجاد کرده‌اند که بر پایداری و آلایندگی صفر (خروجی خودرو) متمرکز شده‌اند، صنعت خودرو سنتی را به چالش می‌کشند و مدل‌های کسب‌وکار جدید و پیشرفت‌های فناوری را به وجود می‌آورند. همان‌طور که BEV ها در برد، هزینه و زیرساخت شارژ بهبود می‌یابند، پتانسیل جایگزینی کامل خودروهای ICE را دارند و با ویژگی‌های نوآوری تحول‌گرا هماهنگ می‌شوند. رهبری این تغییر توسط شرکت‌های نوپا پایه‌گذاری شد و توانست وجود شرکت‌های بین‌المللی را به‌شدت به چالش بکشد.

در حالی‌که HEV و PHEV سیستم‌های موجود را بهبود می‌بخشند، BEVs و تکنولوژی‌های مکمل دیجیتال و خودران این خودروها صنعت خودرو را به چالش می‌کشند و به‌طور بالقوه کل صنعت حمل‌ونقل را متحول می‌کنند و زمره مدل نوآوری تحول‌گرا شناخته می‌شوند. استراتژیست‌هایی که نمی‌توانند این تفاوت‌ها را تشخیص دهند یا آنها را تکذیب می‌کنند، ممکن است نتوانند برای مشارکت در استراتژی‌های بازارهای جدید موثر باشند. بسیاری از خودروسازان بین‌المللی سنتی در ابتدا BEV ها را به‌عنوان فناوری‌های تحول‌گرا دست‌کم گرفتند و به آنها توجهی نداشتند و آنها را به‌عنوان نوآوری‌های پایدار تلقی کردند که باعث کندی آنها در رقابت با بازیگران عمدتا چینی شد.

مواجهه یک سازمان با فناوری‌های تحول‌گرا یا تغییر در استراتژی‌های رقبا چگونه باید باشد که به ارتقای آن سازمان کمک کند؟

آسیب‌پذیری یک سازمان در برابر فناوری‌های تحول‌گرا یا تغییر در استراتژی‌های رقبا یک چالش جدی است. تأکید بر اهمیت درک تفاوت‌های بین نوآوری‌های تحول‌گرا و پایدار فقط مربوط به تمایزات فنی نیست که توسط کارشناسان فنی به‌خوبی درک شده است. مشکل درباره عدم‌درک مفهوم خود تحول حمل‌ونقل است که نیازها و پویایی‌های کاملا متفاوتی را شامل می‌شود. تحول روبه‌روی صنعت خودرو صرفا مربوط به پیشرفت‌های تکنولوژیکی نیست، بلکه درک این تحول باید شامل موضوعات متنوعی باشد که چگونه این پیشرفت‌ها بازارها و صنایع وابسته مخصوصا انرژی و مفاهیم ارزشی اجتماعی-اقتصادی جدیدی ایجاد می‌کنند که اغلب جانشین محصولات تثبیت‌شده بازار می‌شوند. درک تحولات روبه‌روی صنایع مستلزم شناخت پیامدهای گسترده‌تر این تغییر است که چگونه نوآوری‌ها می‌توانند صنایع را بازتعریف کنند، رفتار مصرف‌کننده را تغییر دهند و مدل‌ها و استراتژی‌های کسب‌وکار جدیدی را ضروری کنند. درک مفهومی تغییرات تحول‌گرای معاصر برای استراتژیست‌ها و تنظیم‌گران بازار ضروری است تا به‌طور مؤثر از پتانسیل تحول‌آفرین نوآوری‌های تحول‌گرا استفاده کنند.

وضعیت کنونی صنعت ما در این المان‌ها به چه مواردی برمی‌گردد؟

همه آنچه شاهد آن هستیم و عقب‌ماندگی صنعت ما به درک نصفه‌نیمه سیاست‌گذاران و صنعتگران کشور از تحولات جهانی برمی‌گردد. خودروسازان (OEM) کشورمان با مشاهده بازار از طریق لنز قدیمی خودروهای موتور احتراق داخلی (ICE) در حال برداشتن گام‌های اشتباه و پراکنده استراتژیک هستند. آنها به این باورند با یادگرفتن ساخت خودرو برقی و جایگزین کردن یک مدل ICE با مدل دیگر در محصولات فروششان به سادگی در این بازار رقابتی باقی می‌مانند. با اینکه این تفکر به نظر منطقی می‌آید، اما کاملا اشتباه و سطحی است. متاسفانه با این درک نصف و نیمه تغییرات گسترده‌تر اکوسیستم و تغییرات قابل‌توجه حمل‌ونقل در حال انجام را نادیده می‌گیرد که در نهایت می‌تواند برای کسب‌وکار آنها مضر باشد. بسیاری از OEM های داخلی در تشخیص گستره کامل این انتقال کند بوده‌اند و در مقابل بر حفظ خطوط تولید و زیرساخت ICE موجود خود تمرکز کرده‌اند. این تمرکز محدود می‌تواند منجر به از دست رفتن فرصت‌ها برای نوآوری و انطباق با چشم‌انداز در حال تغییر شود، جایی‌که شرکت‌های نو پا در حال تغییر شکل کل صنعت جهانی هستند. علاوه بر این، OEM های سنتی کشورمان تمرکز خودشان را بر محصول نهایی گذاشته‌اند و اغلب اهمیت کل اکوسیستم حمل‌ونقل را درک نمی‌کنند. برای رقابتی ماندن، OEM ها باید چشم‌انداز استراتژیک گسترده‌تری را در برگیرند که شامل سرمایه‌گذاری در فناوری‌های مختلف، تشکیل مشارکت‌های استراتژیک و کاوش در مدل‌های کسب‌وکار جدید است که با تقاضاهای در حال تحول مصرف‌کنندگان و تنظیم‌کننده‌ها همسو باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین