درک ناکافی، مانع توسعه استراتژیک صنعت
سیاستهای دولت ترامپ، هرچند در ظاهر پراکنده و متناقض به نظر میرسند، اما در واقع بازتابی از نگرانی عمیق غرب نسبت به افول تدریجی سلطه اقتصادیاش و رشد روزافزون چین در عرصههای صنعتی و اقتصادی است. این تحول جهانی، غرب را در موضعی تدافعی قرار داده و موجب تشدید رقابتهای تجاری و نظامی میان دو قدرت بزرگ شده است. صنعت خودرو چین بهعنوان نمادی بارز از این شکاف توانمندیها، نشاندهنده مزیتهای بیسابقه چین در مقیاس تولید، نوآوری و جلب رضایت مصرفکننده است که غرب را در برابر چالشی جدی قرار داده است. در این میان، توهم سرمایهگذاریهای گسترده خارجی پس از احیای برجام در ایران، بدون در نظر گرفتن منافع و الزامات سرمایهگذاران، میتواند به خطاهای راهبردی منجر شود. ایران در این فضای پیچیده جهانی باید با رویکردی واقعبینانه و آیندهنگر، استقلال استراتژیک خود را حفظ کند و از خوشخیالی و تسلیم به فشارهای خارجی پرهیز کند. تحلیل دقیق واقعیتهای جهانی و حرکت حسابشده در مسیر منافع ملی، کلید موفقیت ایران در این بازی شطرنجی قدرت است که در آن هیچ دوست دائمی وجود ندارد و هر گام باید با دقت و هوشمندی برداشته شود. در این راستا صمت با علی میرزاییسیسان، پژوهشگر حوزه صنعت گفتوگویی داشته که در ادامه میخوانید.

سیاستهای ترامپ، رئیسجمهور امریکا در مدت زمان کوتاهی که برای بار دوم بر سر قدرت آمده، هر روز محور اخبار و اطلاعات بسیاری شده و در مناطق گوناگون حتی در غرب و خود امریکا، نگرانیهایی ایجاد کرده است. به نظر شما سیاستهای دولت ترامپ چگونه بازتاب نگرانیهای غرب از افول اقتصادی و برتری چین است؟
سیاستهای دولت ترامپ، که در ظاهر آمیزهای از راهبردهای پراکنده و متناقض به نمایش میگذارد، در واقع پردهای است بر نگرانی عمیق غرب از افول تدریجی سلطه اقتصادی آن. آنچه امروز با وضوحی هشداردهنده مشهود است، برتری روزافزون چین در عرصههای صنعتی و اقتصادی است؛ پدیدهای که ریسک رویارویی با غرب را نهتنها کاهش نداده، بلکه به طرز نگرانکنندهای تشدید کرده است.
غرب، با اقتصادی که در مقایسه با گذشته درخشان خود و در سنجش با رقیب شرقیاش بهشدت آسیبپذیر شده، و اروپایی که در زمینه تولید و نوآوری از چین عقب مانده، اکنون در موضعی تدافعی قرار گرفته است. امپراتوری رسانهای غرب، با ترسیم چهرهای دشمنگونه از ملتهای شرقی، در تلاش است تا هراس واقعی خود از قدرت اقتصادی و توان تولیدی آسیا را پنهان کند. همین امر سبب شده غرب هرگز اجازه ندهد کشورهای در حال توسعه بدون پرداخت "باج" راه پیشرفت را بپیمایند.
واقعیت این است که درک ناکافی ما از انگیزههای پنهان ابرقدرتها، مانعی جدی بر سر راه توسعه استراتژیک اقتصادی و صنعتی کشورمان بوده است. باید بپذیریم که تحولات دنیای صنعت و اقتصاد همچون صفحه شطرنجی پویاست که در آن هیچ بازیگری دوست ابدی ما نخواهد بود. در چنین فضایی، فهم دقیق دینامیک روابط شرق و غرب اهمیتی حیاتی مییابد. انگیزه اصلی غرب برای حل موقت مناقشات جهانی، تمرکز منابع بر مهار "دشمن بزرگتر" یعنی چین است. مداخله بیپرده وزیر دفاع امریکا در مسائل تجاری، آشکارا نشان میدهد که واشنگتن این رویارویی را تا چه حد سرنوشتساز میپندارد. ترکیب جنگ تجاری با نمایش قدرت نظامی، وضعیتی به غایت خطرناک را رقم زده است.
به توجه به آنچه مطرح کردید، آیا همزیستی مسالمتآمیز میان شرق و غرب سرابی بیش نیست؟ درباره روابط ایران با غرب و شرق چطور؟
در شرایط حساس کنونی، با مسائل پیچیده برجامی و تنشهای بینالمللی، تحلیل واقعگرایانه این پرسشها ضرورتی انکارناپذیر است. اقدامات امریکا و اروپا در قبال چین، و عکسالعمل مربوطه چین، را باید از دریچه استراتژی غربی و شرقی تحلیل کرد، نه صرفا از درون لنز ایرانی. تکیه بر دیدگاههای کلیشهای فرهنگ خودمان، به خطاهای مکرر در ارزیابی مقاصد واقعی غرب و شرق منجر خواهد شد. باید دریابیم که هم غرب و هم شرق در پی گسترش سلطه اقتصادی خود بر جهان هستند و از این منظر، هیچیک نمیتواند دوستتر از دیگری برای ایران باشند؛ هرچند روشهای تجارت آنها با ایران متفاوت است. آنچه تغییر کرده، دینامیک اقتصادی جهان پس از یک قرن سلطه بلامنازع غرب است. الگوهای مشهود در سیاستهای افراطی غرب، همسو با فشارهای اقتصادی، نمادگرایی میهنپرستانه و توسعهطلبی نظامی، همگی برای مقابله با نفوذ فزاینده جهانی چین طراحی شدهاند که بر موقعیت ایران نیز تاثیر میگذارد.
خودرو، نماد بارز شکاف توانمندیهاست. ایده ترامپ برای بازگرداندن تولید به امریکا، اگرچه در ظاهر برای اقتصاد امریکا جذاب در بلندمدت جذاب است، اما عملی نیست، چون امریکا سالها از توانمندیهای خاص چین در تولید عقبتر افتاده است.
شواهد آماری انکارناپذیری وجود دارد که تأیید میکند چین مزیتهای بیسابقهای در مقیاس، ظرفیت، سرعت، هزینه و جلب رضایت مصرفکننده ایجاد کرده است. امروز هیچ کشوری توان رقابت با چین در صنعت خودرو با این شاخصها را ندارد. این نه یک نظریه، بلکه انعکاس واقعیتهای عینی چین است. صنعت چین جذاب است، زیرا بازگشت سرمایه را تضمین میکند، از تولید مدرن برخوردار است و زیرساختهای لازم را داراست. بیتردید، نوآوری همچنان عامل رقابتی مهمی میان شرق و غرب باقی مانده، اما تولیدکنندگان چینی بهطور فزایندهای در این عرصه نیز پیشتاز شدهاند.
در واقع صنعت خودرو چین با ارقام و آمار چشمگیر، جایگاه خود را بهعنوان رهبر جهانی در تولید، نوآوری و نفوذ بازار تثبیت کرده است. این موفقیت، مرهون حمایت بینظیر سیاستهای دولتی، پیشرفتهای فناورانه و استقبال مصرفکنندگان از خودروهای برقی است. برای درک عمق تنش تجاری کنونی میان آمریکا و چین، کافی است به صنعت خودرو نگاهی بیندازیم؛ صنعتی که محرکهای چندوجهی برتری چین در آن آشکار است: حجم تولید رکوردشکن، کارآیی هزینه، سیستمهای تولید چابک و تاثیر دگرگونکننده بر پویایی تجارت بینالمللی.
چرا بهطور خاص صنعت خودرو چین به نمادی از شکاف توانمندیهای اقتصادی شرق و غرب تبدیل شده است؟
تسلط خودرویی چین در جهان، ۲۵ سال زمان برده، تلاشی مداوم که بازتاب مدلی همافزاست که هماهنگی دولتی، چابکی صنعتی و نوآوری مبتنی بر نیاز مصرفکننده را در هم میآمیزد. خودروسازان سنتی با چالشهای وجودی در انطباق با ساختارهای هزینه و سرعت توسعه چین مواجه هستند. همچنان که شرکتهای چینی مراکز تولید فراساحلی و پلتفرمهای رانندگی خودکار متنباز را توسعه میدهند، مرکز ثقل صنعت خودرو به سوی شرق در حرکت است تحولی با پیامدهای عمیق برای تجارت جهانی، اشتغال و حاکمیت فناوری.
ما بهدنبال رسیدن به توافق و جذب سرمایه هستیم و در این راستا برنامهها و پبشنهاداتی هم داده میشود. به نظر شما چگونه سرمایهگذاری خارجی گسترده پس از احیای برجام میتواند به توهم و خطا منجر شود؟
این روزها، سخن از ظرفیت هزاران میلیاردی سرمایهگذاری خارجی در ایران است که گویا میتواند صنایع کشور را متحول کند. این سخن را نه مردم عادی، بلکه کارشناسان ما از تریبونهای پر مخاطب بیان کردهاند. در ظرفیت و توانمندی ایران بهعنوان بازیگری با ظرفیتهای عظیم تردیدی نیست، اما این توهمی بیش نیست که سرمایهگذاران خارجی بدون چشمداشت قابلتوجه، در صنایعی با بازده محدود سرمایهگذاری کنند. برای تحلیل واقعبینانه چنین امکاناتی، باید منافع سرمایهگذاران خارجی را در نظر گرفت.
اگر در این اندیشه باشیم که خارجیها صرفا برای حل مشکلات ما گام پیش مینهند، دچار خوشخیالی شدهایم. طرح مباحثی مانند سرمایهگذاری هزاران میلیاردی امریکا، اروپا یا حتی چین در ایران، رؤیایی شیرین اما دور از واقعیت است. نگاهی به هند و کشورهای جنوب شرق آسیا نشان میدهد که غربیها برای هر دلار سرمایهگذاری در این مناطق، امتیازات متعددی دریافت کردهاند. حتی هند، که برگ برنده غرب در برابر چین بهشمار میرود، و کشورهای عربی خلیجفارس، که از متحدان نزدیک غرب بهشمار میروند، همچنان سالانه "باج" میپردازند.
با توجه به آنچه عنوان شد، چه رویکردی باید در پیش گرفت و در سیاست خارجی در شرایط رقابت بین شرق و غرب به ایران چه توصیهای میشود؟
بیتردید، ارتباط بینالمللی و احیای برجام اهمیت دارد، اما سرمایهگذاری هزاران میلیاردی از سوی اروپاییان با اقتصاد ضعیف، غیرممکن، از سوی امریکاییان بعید، و برای چینیها اولویت نخست نیست. به کارشناسان عزیز توصیه میشود با نگاهی واقعبینانه به صفحه شطرنج کنونی جهان بنگرند. احتمال وقوع جنگ تمام عیار ویرانکننده به اندازه احتمال سرمایهگذاری هزار میلیاردی امریکاست. اگر منافع امریکا و غرب در جنگ باشد، جنگ به راه میاندازند و اگر در برجام باشد، برجام را احیا میکنند. اما بدون سهم اقتصادی قابلتوجه، هیچ کشوری عاشق چشم و ابروی ما برای سرمایهگذاری در ایران نخواهد بود. بنابراین، بدون مطالعات کارشناسی دقیق، اظهارنظرهایی مانند سرمایهگذاری گسترده خارجی فردای برجام در ایران، فعلا چیزی جز توهم نیست.
چه پیامدهایی برای اقتصاد و سیاست ایران از تغییر دینامیک جهانی قدرت بین شرق و غرب متصور است؟
آیندهنگری استراتژیک و نه توهم و تسلیم در اینجا مطرح است. آنچه در صحنه جهانی امروز بهعنوان واقعیتی انکارناپذیر خودنمایی میکند، پیوند عمیق و درهمتنیده اقتصاد، صنعت و سیاست است. در شطرنج پیچیده حکمرانی جهانی، این سه عنصر با همافزایی معناداری، حرکت هر مهره را تعیین میکنند.
صفحه بینالمللی قدرت، میدانی است که در آن هیچ حرکتی بدون محاسبه دقیق پیامدهای چندوجهی آن انجام نمیشود و این روند به وضوح قابل مشاهده است. بازیگران اصلی این صحنه، با درک عمیق از این پیوستگی بین صنعت و اقتصاد، با یادآوری از تجربیات قبلی، هر گام خود را با نگاهی به افقهای دوردست برمیدارند. ایران نیز در این عرصه پرتلاطم، ناگزیر از اتخاذ رویکردی آیندهاندیش در حرکت مهرههای خود خواهد بود و باید در این راه با دقت و واقعبینی گام بردارد.
راه پیشرو، نه از مسیر خوشخیالیهای توهمآلود میگذرد و نه از کوره راه تسلیم و انفعال، بلکه همانطور که گفته شد، جادهای است که با واقعبینی هوشمندانه، شناخت دقیق منافع ملی، و ارادهای استوار برای حفظ استقلال استراتژیک ترسیم میشود. در این بازی مستمر و سرنوشتساز، نه میتوان به وعدههای فریبنده غرب یا شرق دل بست و نه در برابر فشارها سر تسلیم فرود آورد. آنچه راهگشاست، تحلیل عمیق واقعیتها، شناسایی فرصتهای پنهان، و حرکت حسابشده در مسیر منافع بلندمدت ملی با دستکم نگرفتن توانمندی بومی کشور است.