چهار شات از تنهایی انسان و دریا
بابـــکبهـــاری:چهار شات از تنهایی انسان و دریا که مادر همه موجودات است. آرامش و خیره شدن به خاستگاه و جسمی که دوسومش بدن ما و آرامکننده روح ماست میتواند موسیقی دریانوردان را در ما به ترنم آورد. دریا آرام نمیگیرد و ما در طلب آرامش بهسویش روانیم تا شاید آرام بگیریم، چه به اندوه و کاش به شادی.

عکاس: آرتین درویشی
عکس: سیاه و سپید، کادر عمودی، دریا و نور پاشی آسمان بر قایقی تک سوار.
نور پاشی و مرکزیتش بهصورت دالانی از آسمان بر دریا و قایق سوار چند نقش مهم در عکس بازی میکنند که به یکایک آنها در کنار مباجث فرمی اشاره خواهیم کرد. دایرهای در سقف و مستطیلی عمودی متصل به آن و اتصالش به مستطیل کف(سطح دریا) و خط کوچک قوس داری که با چند مثلث در بالا(ابرها) و در پایین(موجها) موارد شکلی فوق هستند که بواسطه خط افق به سه سطح کف، سقف و دیواره فرضی روبهرو مواجه میشویم و این موارد در ایفای نقشهای هندسی و عمق و ژرفا که پیامدش حسهای متفاوت و عامل مباحث معنایی میشوند را باید اشارت داشت. اما رانه حرکت که در سه وجه حضور دارند، در خط افق(قایق)، بسمت جلو و عقب(موجها) و ریزش نور و ابرها که تنش و تضاد و انرژی درون اثر را تامین میکنند.
در نهایت حذف رنگ است که یکدستی و یکپارچگی صحنه را با جذابترین و خواستنیترین رنگ همانا خاکستری خلق کرده و وحدت صحنه را رقم زده است.
دریا و تک سوارش که در لحظهای دیگر از این بستر محو میشوند اما بهجا میگذارند خاطرات و لشکری از اشارات و باورها و فرهنگها، از دونیم گشتنش به عصایی تا کشتی نوح و زندگی در دل نهنگانش، از پری زادگان تا ماهیهای سخنگو و از افسانههای سندباد تا آناهیتا و ننه دریا و قطاری از نامها و باورها را اینجا برشمرد.
اما با توجه به نقش آب و مادرش دریا باید قطرهای شد، شیرجه زد به اعماقش و یا بههمراه قایقمان برویم پشت دریاها شاید شهری باشد.
عکاس:متین مایلی
عکس: سیاه و سپید، کادر عمودی، مردی روی صندلی و ویلچری خالی در کنارش رو بهسوی دریا.
حذف رنگ و یکدستی فضا و سکوت صحنه که با موجی شتابنده قرار است برهم خورد پیش روی ماست و همین صحنه مینیمال که با حرکت سر مرد بهسوی شانه راست خودش پرسشها را سر ریز صحنه کرده قراردادی از تنهایی انسان و انتظار را به بیننده دیکته میکند. اتفاق در نزدیکترین مکان تصویر یکسوم پایین کادر و جلوی ورودی صحنه اتفاق افتاده است و موجهای شتابنده بسوی کارکتر و ما، هم صحنه را حرکت و انرژی میبخشند و هم آن را دارای عمق و ژرفا کرده و هم حس خیسی را به ما منتقل میکنند. فضای خاکستری و روشن سپید که با هوشمندی انتخاب شده تعادل بین تلاطم دریا و سکون را برقرار و تفکر را که بایسته این تنهاییست را بهخوبی منتقل میکند. ویلچر و صندلی دو شئ کارکردار صحنه که هم خاطرات را با خودشان همراه میکنند و هم معناهای جالبی را به اثر افزودهاند. حرکت و ایستایی، اینکه ویلچر از آن مرد نشسته است یا خیر و در صورتی که پاسخ مثبت باشد کیستی و کجایی و ... است که در ذهنمان همچون امواج شتابنده جولان خواهند داد. به هر روی پرسش این صندلی از آن کیست تا وقتی که همراه تصویر هستیم با ما خواهد بود و حتی پس از آن نیز خواهد بود، این خاصیت ایهام و ابهام است که انسان را همیشه کنجکاو و پی جو نگه میدارد. نقش نقطه مرد و صندلیش و ویلچر و هم کناری شان که به دو نقطه پر رنگ تبدیلشان کرده بهعنوان یکی از عناصر اولیه بصری نقش خود را بازی میکنند و محل توجه و گراینگاه اثر هستند. محو بودن افق نیز به همین امر دامن میزند. تنها شکلهای هندسی اثر خطهای مواج و حمله برنده موجها هستند و صندلیها و مرد صحنه. باری تنهایی قصه غالب این داستان است و راویاش دوربینی که به نقطهای بسنده کرده و باقی روایت را بر عهده مخاطب گذاشته تا این روایت هزار گونه شود و با هر موجی هلهلهای برخیزد.
عکاس:شهریار صدیقی
عکس: سیاه و سپید، کادر عمودی، مردی رو به دریا همسو با مجسمههایی(هشت مجسمه) به دریا نگاه میکند و در آنسوی تصویر پل و شهری پیداست.
تقابل فرد(تنهایی و جمع بالا سرش) که همه رو بسوی دریا دارند نقطه عزیمت مخاطب برای سایر خوانشهایش است. سنگفرش زمینه با آن خط خطهای قوس دار و تضادشان با خط اریب و افقی پایه مجسمهها و سایر راست خطها از تکانههای جنبشی خوبی برخوردار است. داشتن بعد در سه سوی مختلف هم در افق و هم در پیش روی کارکتر و هم در سمت مجسمهها مخاطب را در یک فضای سه بعدی قرار داده است. خط افق که به نگهدارندههای پلها میرسد، فضای تخت و خاکستری بدنه دیواره(پایه مجسمهها) تعادلی بین بخشها و سایر سطوح روشن و تیره و شکل دار بهوجود آورده است. نکته جالب عکس همانندی خط نگاه و هم جهتی مجسمهها و کارکتر و حتی دماغه پایه مجسمهها به یک جا میرود اما گردش دیدگانی مخاطب مختل نمیگردد(قدرت در نقطه نشسته). از برگشت حرکتی فرمال سنگفرش تا دیواره سپیدی که برابرمان قد برافراشته است. ثبت تک نقطه(شخصیت و صندلیش) در برابر لشکری از مجسمهها و گستره آبهایی که بین آنها و چشماندازشان فاصله انداخته با چنین زمینه جالب و تاثیرگذار و جدا کنندهای از سایر منظرها(زمینههای روشن و تیره یکدست) بسیار مهم و قابل اعتنا است. به نقش سایه کارکتر که دو خط کشیده بسوی خارج از تصویر و خلاف جهت مسیر نگاه و جهتهاست نیز باید اشاره داشت. باری پشت دریاها شهری هست، حتما شهری هست.
عکس: رنگی، کادر عمودی، قایق ران و قایقش.
عکاس: آرزو مصدق
نقاد: آتوسا دانش اشراقی
تصویر دارای حس آرامش و سکون عمیقی است که ناشی از ترکیببندی متعادل، نورپردازی ملایم و فضای مینیمال آن
استفاده زیبا از قانون یک سوم در تصویر به این صورت که قایق و فرد درون آن در یکسوم پایینی کادر قرار گرفتهاند که باعث ایجاد تعادل در تصویر میشود. این چیدمان، نگاه بیننده را ابتدا به سمت قایق جلب کرده و سپس او را به اکتشاف فضای وسیع و آرام بالای تصویر دعوت میکند.
بخش زیادی از تصویر را آب و آسمان اشغال کرده است که حس بیکرانگی و آرامش را القا میکند. این فضای خالی بر تنهایی و انزوای فرد در قایق تأکید دارد و عکاس استفاده از فضای منفی تصویر را به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
بازتاب قایق در آب یک عنصر بصری قوی ایجاد کرده که حس تعادل و انعکاس را در ذهن بیننده تقویت میکند.
استفاده از رنگهای سرد مانند آبی و سبز کدر در ترکیب با رنگ زرد قایق باعث ایجاد کنتراست ظریفی شده است. این ترکیب رنگی باعث برجسته شدن قایق و ایجاد حس گرما در فضایی سرد و آرام میشود.
نورپردازی در این عکس طبیعی و نرم است. به نظر میرسد که عکس در هنگام طلوع یا غروب گرفته شده است، زمانی که نور به آرامی پخش شده و سایههای تند وجود ندارند. این امر باعث ایجاد حس لطافت و شاعرانه بودن تصویر شده است.
فردی که در قایق نشسته است، انگار در حال تفکر، سفر درونی یا شاید انتظار است. این حالت روایتی را به ذهن بیننده منتقل میکند که میتواند داستانهای مختلفی را برای آن متصور شود.
این ویژگی بر احساس سکون، مدیتیشن و تأمل تأکید دارد. به نظر میرسد که قایق در نقطهای ایستا قرار گرفته و این ایستایی، تضاد جالبی با مفهوم حرکت قایق ایجاد میکند.
نبود یک خط افق مشخص در پسزمینه باعث میشود که مرز بین آب و آسمان از بین برود و این حس بیانتهایی را تشدید کند.
قایق به عنوان نماد سفر درونی و معنوی.
آب آرام به عنوان نماد سکون، تأمل و انعکاس.
فردی که تنها نشسته است، شاید نمادی از تنهایی، خلوت ذهنی یا رهایی از دنیای بیرونی باشد.
سخن پایانی
چهار شات از تنهایی انسان و دریا که مادر همه موجودات است. آرامش و خیره شدن به خاستگاه و جسمی که دوسومش بدن ما و آرامکننده روح ماست میتواند موسیقی دریانوردان را در ما به ترنم آورد. دریا آرام نمیگیرد و ما در طلب آرامش بهسویش روانیم تا شاید آرام بگیریم، چه به اندوه و کاش به شادی.