کاهش ارزش پول ملی اقتصاد را تهدید میکند
صادرات یکی از مهمترین منابع درآمدی اقتصادهای مختلف است. از این طریق بنگاهها یا دولتها میتوانند ارز مورد نیاز دیگر فعالیتهای خود را تامین کنند و رونق را به چرخهای اقتصاد بازگردانند. اما در ایران بیشترین صادرات همواره به نفت خام و گاز خلاصه میشد.
به همین دلیل اعمال تحریمها قبل از هر چیز تراز تجاری کشور را متاثر و سپس کسری بودجه را به مسئله اصلی حوزه مالی کشور تبدیل کرد.
در این زمینه کامران ندری، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه پولی به صمت گفت: افزایش صادراتی که پس از سال ۹۷ مشاهده کردیم، نه حاصل بهبود عوامل تولید، که نشأت گرفته از کاهش ارزش پول ملی بود. به همین دلیل رشد صادراتی که تجربه کردیم مقطعی بوده است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
در حالی در آستانه روز ملی صادرات قرار داریم که مسئله کسری بودجه دولت، بیش از هر زمان دیگری جدی شده است. با وجود شرایط فعلی و تصور باقی ماندن تحریمها، تا چه اندازه میتوانیم به جهش صادرات بهویژه صادرات غیرنفتی امیدوار باشیم؟
واقعیت این است که بسیاری از کارشناسان بدون رفع تحریمها، هیچ شانسی برای جهشهای مختلف اقتصادی چه در حوزه صادرات و چه در زمینه تولید قائل نیستند.
با این حال، برخی ارقام نشان میدهد در ابتدای اعمال تحریمها صادرات برخی کالاها رشد داشت. میتوانیم بگوییم این اثرات میتوانند دائمی باشند؟
به نکته درستی اشاره کردید اما باید شرایط خاص یک کشور تحت تحریم را هم مدنظر داشته باشیم. رشد نسبی صادرات در دو سه سال گذشته حاصل ارتقای کیفیت و بهبود خلاقیت در تولید یا بهرهوری نبوده بلکه ناشی از کاهش دائمی و چشمگیر ارزش پول ملی بوده است. چنان از ارزش ریال در طول سه چهار سال گذشته کاسته شده که برخی از انواع صادرات مزیت یافته است.
این صادرات هم اغلب به خامفروشی نزدیک بودند؛ یعنی در زمینه فلزات یا میوه. اگر یادتان باشد این افزایش صادرات نهتنها به گشایشی در اقتصاد ما تبدیل نشد بلکه بهسرعت پیامدهای ویرانگر خود را به شکل کمبود و تحمیل تورم مضاعف به برخی کالاهای اساسی نشان داد. درواقع اگر به روند تورم برخی کالاهای اساسی و پایهای بنگریم متوجه خواهیم شد تورم برخی از کالاها مانند فلزات، میوه یا محصولات پتروشیمی، جدا از اثرات تورم عمومی، ناشی از افزایش تقاضای صادراتی این محصولات در خارج از کشور بوده است.
در شرایطی که کشور دچار تحریم شده به نظر شما میتوان با چنین درآمدهایی هرچند از راه خامفروشی مخالفت کرد؟
من متوجه خطیر بودن شرایط هستم و حتی درک میکنم در شرایط تحریم چقدر ضروری است صادرات افزایش یابد اما مسئله این است که نباید فکر کنیم کاهش ارزش پول ملی در نهایت به سود اقتصاد و کشور است. یا اینکه اینطور وانمود کنیم که این افزایش صادرات متاثر از سیاستگذاری یا برنامهریزی بوده است.همچنین باید بپذیریم صادراتی مانند آنچه گفته شد و ما در چند سال اخیر بارها شاهد آن بودهایم، در نهایت به زیان مردم و اقتصاد ما است. نباید فراموش کنیم این صادرات در نهایت پس از مقطعی کوتاه که ناشی از تضعیف ریال بود، رونق گرفت و پس از مدت کوتاهی به دلیل بالا رفتن نرخ عمومی کالاها، اثر آن هم از بین رفت.همچنین باید به این نکته به شکل جدی توجه شود که آن صادرات در نهایت راهگشا نبود و به کمبود بیشتر کالاها در کشور دامن زد.
من فکر میکنم اگر هدف از پرداختن به صادرات، کمک به گشایش اقتصادی است، باید نگاهی استراتژیک به این مقوله داشته باشیم و براساس همین نگاه استراتژیک باید حرکت کرد. این نیز بحث جدیدی نیست چراکه مسئله بهبود صادرات یک مسئله نسبتا قدیمی در جهان است و کشورها و راهکارهای مختلفی برای بهبود تولید و صادرات غیرنفتی وجود دارد؛ از جمله اینکه با بهبود بهرهوری در تولید میتوانیم مزیت بیشتری برای تولیدات داخل داشته باشیم. همچنین باید به سمت نوسازی صنایع اصلی خود حرکت کنیم زیرا استهلاک این صنایع بسیار بالا است و بخش مهمی از آنها دیگر فرسوده محسوب میشوند. همچنین باید ماشینآلاتی را در تولید کشور به کار بگیریم که مصرف انرژی کمتری داشته باشند و همزمان به ارتقای مدیریت صنایع خود بپردازیم. این راهی است که به طور کلی برای اقتصادهایی که به دنبال یافتن تقاضای خارجی برای خدمات و کالاهای خود هستند، توصیه میشود. در یک کلام اگر بنا است صادرات کشور بهبود یابد، باید تولید را برای صادرات سازمان دهیم و از طریق نوآوری و خلاقیت برای تولیدات ایرانی، مزیت ایجاد کنیم.
گاه برخی از اقتصاددانان، کاهش ارزش پول ملی را به سود صادرات میدانند. چقدر میتوان با این گفته موافق بود؟
حقیقتا من با این گزاره کاملا مخالف هستم و فکر میکنم این کار در نهایت به زیان جامعه و اقتصاد کشور تمام میشود. بگذارید اینطور بگویم که اگر بنا بود با تضعیف ارزش پول ملی، صادرات دچار جهش شود، کار چندان دشواری وجود نداشت و دولتها و بانکهای مرکزی میتوانند بهراحتی این را ممکن کنند. درواقع تنها کافی است دولتها ابعاد بیانضباطیهای مالی و پولی خود را افزایش دهند تا از ارزش پول ملی کاسته شود اما همه میدانیم که در پی این نوسانات، رونق اقتصادی حاصل نمیشود بلکه بحران ساخته میشود. با این حال، من در گفتههای پیشین خود هم تصریح کردم که ممکن است برای مدتی کاهش ارزش پول ملی بتواند صادرات را افزایش دهد اما این افزایش مقطعی و موقتی است.
برخی از رویه پولی کشور چین مثال میزنند. در این کشور چگونه این سیاست چنین پرطرفدار است؟
باید به چند نکته توجه کنیم؛ اول اینکه چین ارزش یوآن را تا ۱۰ برابر بالا و پایین نمیکند و مداخله دولت چین در کنترل ارزش یوآن، مداخلهای به این ابعاد نیست. از سوی دیگر، چین با کشوری مانند ایران تفاوتهای پایهای و چشمگیر فراوان دارد. چین کشوری است که اقتصاد آن حول تولید شکل گرفته و نهادهای اقتصادی در این کشور با قدرت و اقتدار به فعالیتهای خود ادامه میدهند. بخش مهمی از مردم جهان مصرفکننده کالاهایی هستند که در این کشور آسیایی تولید میشود. همچنین در چین هم خلاقیت و هم نوآوری در تولید محصولات دیده میشود و از سوی دیگر در یک شرایط برابر هم تولیدات این کشور نسبت به رقبای غربی آن مزیتهای فراوانی دارد. به همین دلیل من قبول ندارم که کاهش ارزش پول ملی بهتنهایی موجب شده باشد که چین تبدیل به یک ابرقدرت اقتصادی شود؛ گرچه نمیتوان اثرات این اقدام را یکسره نادیده گرفت اما باید بپذیریم این کار اثرات ناچیزی داشته است.
در میانمدت اثر تضعیف ارزش پول ملی چه خواهد بود؟
باز هم تاکید میکنم توسعه صادرات با کاهش مداوم ارزش پول ملی در تضاد است و به هیچ وجه نمیتوانیم کاهش ارزش پول ملی را اتفاقی مبارک بدانیم. به این نکته توجه کنید که کاهش پیدرپی قدرت ریال، در عمل منجر به رشد گاه و بیگاه نرخ تورم در کشور شده است؛ یعنی کاهش ارزش پول ملی برای مدتی ممکن است هزینههای تولید را کاهش دهد اما با جهشهایی که به کل اقتصاد و تمامی محصولات تحمیل میکند در نهایت به زیان اقتصاد تمام میشود و مزیت قیمتی صادرات نیز خیلی سریع از بین میرود. به باور من، این نگاه به طور کلی غیرمنطقی و غیرعلمی است.
از کدام راههای متعارف میتوان استفاده کرد که هزینه تولید کالا و خدمات در کشور مزیت خود را حفظ کند؟
واقعیت این است که مهمترین چیزی که موجب افزایش غیرمنطقی هزینههای تولید در کشور ما شده، تحریم است. مسئله تحریمها یک مشکل واقعی و یک مانع بزرگ مقابل پیشرفت و توسعه اقتصاد ما است. تولید کشور باید تا زمانی که تنشها کاهش پیدا نکرده و اختلافات با مذاکره حل نشود، این هزینه مضاعف را به طور روزمره بپردازد. این در حالی است که نمیتوانیم منکر خودتحریمیهای داخلی هم شویم. هماکنون هزینه نقل و انتقال پول به کشور بهشدت بالا رفته و این نیز سبب میشود تا انزوای اقتصادی بیشتری به کشور ما تحمیل شود. اگر به مسئله تحریم اینطور نگاه کنیم که عدهای سیاستگذاران ابرقدرت جهان، برای اینکه راه خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند، این سیاست را انتخاب میکنند پس آنگاه نتایج آن نیز اجتنابناپذیر میشود؛ یعنی با روندی مواجه شدهایم که پیدرپی از ارزش پول ملی کشور میکاهد و در عمل به تخریب اقتصاد ما منجر شده است.
عواقب دیگر کاهش ارزش پول ملی چیست؟
مهمترین پیامدهای این واقعه، تنگدست شدن مردم است. شما نگاه کنید که مردم ایران در این سه چهار ساله چقدر مشکلات زیادی را تحمل کردهاند؛ مردمی که هر روز باید برای تامین نیازهای خود یک نرخ جدید بپردازند و هر روز با مشکلات مختلف معیشتی مواجه هستند. همین اثرات نامطلوب و ویرانگر کاهش ارزش پول ملی است که کمتر عقل سلیمی به خود اجازه میدهد از این طریق به رونق صادرات بپردازد زیرا در بلندمدت اقتصادی که هر دم از ارزش پولش کاسته میشود، به سمت فروپاشی و ویرانی خواهد رفت. جامعهای را تصور کنید که مردم آن هر روز فقیرتر میشوند یا کارگرانی را درنظر بگیرید که هر سال فقیرتر از سال پیش هستند. اینها بحرانساز است و میتواند هر نظمی را به چالش بکشد. این نتیجه کاهش ارزش پول ملی و تحمیل تورم بیش از ۳۰ و ۴۰ درصد در سالهای گذشته بوده است. به همین دلیل من فکر میکنم این آدرس اشتباه است که میتوانیم از طریق کاهش ارزش ریال بازارهای بیشتری را جذب کنیم.
فکر میکنید مشکل اصلی اقتصاد ما چیست؟
بیش از هر چیزی اقتصاد ایران زیر فشار تورم است و تا زمانی که مسئله ابرتورم حل نشود، مشکلات دیگر را هم نمیتوانیم به طور ریشهای حلوفصل کنیم. از سال ۹۷ به این سو همواره نرخ تورم کشور بیش از ۳۰ درصد بوده است. در اقتصادی که میانگین رشد قیمتها ۳۰ درصد است، ارزش پول ملی نیز هر دم کاهش خواهد یافت و تورم بخشهای مختلف اقتصاد را به طور کامل دربر خواهد گرفت. متاسفانه من اینطور احساس میکنم که برخی از سیاستگذاران حتی تمایل ندارند به مسئله تورم و جهش قیمتها در کشور ما پرداخته شود. این در حالی است که با تداوم تورم فعلی در عمل اقتصاد نه میتواند از رکود خارج شود و نه تولید پا میگیرد. تورم ۳۰ درصدی یعنی هر دو سال و نیم نرخ عمومی کالاها دو برابر شده است. در این شرایط حتی اگر منابع ارزی حاصل از فروش نفت خام و گاز هم وجود داشته باشد و بانک مرکزی از طریق تزریق این منابع برای مدتی بازار را کنترل کند، باز هم از نخستین روزنه استفاده میشود و جهش نرخ ارز کل بازار را درگیر خود میکند. به این ترتیب کنترل نرخ تورم، مادر تمام اصلاحاتی است که در اقتصاد کشور انجام خواهد شد و بدون رفع این مشکل، مشکلات دیگر هم به طور کامل رفع نخواهند شد.
بهتازگی گزارشی منتسب به سازمان برنامه و بودجه منتشر شده که پیشبینی میکند در صورت تداوم تحریمها نرخ دلار تا چند سال دیگر تا حدود ۳۰۰ هزار تومان افزایش خواهد یافت. گرچه سازمان برنامه آن را تکذیب کرد اما شما بهعنوان یک کارشناس چطور به اعداد و ارقام این گزارش مینگرید؟
چیزی که قبل از خواندن این گزارش میتوانیم بفهمیم، این است که روند فزاینده تورم در کشور ادامه خواهد داشت که این نیز به زیان کشور است. اما باید توجه کنیم هر پیشبینی برای اینکه محقق شود، به احتمالاتی نیاز دارد و در واقع احتمال نشان میدهد چقدر میتوانیم یک پیشبینی را جدی تلقی کنیم. متاسفانه در این گزارش موضوعی در این باره مطرح نشده است.
به همین دلیل من فکر میکنم از نظر علمی میتوانیم به آن با تردیدهای فراوان نگاه کنیم. اما بحث علمی آن خارج از منطق نیست؛ یعنی چنانچه تورم با همین نسبت فعلی که مرکز آمار آن را ۴۵ درصد اعلام کرده، افزایش یابد عجیب نخواهد بود که در عرض چند سال دوباره نرخ دلار ۱۰ برابر یا بیشتر شود.
اما اینکه آیا تا سال ۱۴۰۳ چنین چیزی رخ میدهد یا نه را من نمیتوانم از هماکنون پیشبینی کنم.
جان کلام این گزارش این است که تورم، اقتصاد را رو به ورشکستگی میبرد. این از نظر من درست است؛ یعنی چنین امکان و احتمالی وجود دارد.
به نظر میرسد فعلا تورم کنترل نخواهد شد. با این پیشفرض چه آیندهای را میتوانیم متصور شویم؟
مسئله تورم یک مشکل قدیمی در اقتصاد ما است. در تمام سالهای پس از انقلاب دولتها در کنترل آن ناموفق بودند و بدون کنترل نرخ تورم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم ارزش ریال حفظ شود. هرچند همانطور که توضیح دادم چنانچه مسئله تحریمها رفع شود، میتوانیم امیدوار باشیم دولتها بتوانند با بخشی از درآمدهای نفتی خود این مشکل را برای مقاطعی حل کنند اما این راهحل به شکل همیشگی جواب نخواهد داد.
پس برای کنترل تورم چه میتوان کرد؟
باید قبل از هر چیز واقعیات را بپذیریم. باید بپذیریم مسئله تورم یک مسئله پیچیده است و معضلی است که در ۵ دهه گذشته با آن دست به گریبان بودهایم.
با این حال، هنوز برنامه مهمی در این باره تدوین نشده و به نظر هم نمیرسد مسئله تورم به این زودی حل شود.
مسئله این است که تورم از کانون مشکلات اقتصاد ماست. اما مشکلات اقتصادی حوزههای دیگر را هم دربر میگیرد. تورم از یک سو به اقتصاد کشور آسیبزده و از سوی دیگر اخلاق حرفهای را متاثر کرده و شکاف طبقاتی را تبدیل به یک دره بزرگ کرده است.
نمیدانم چرا دولتها در توجه به این مسئله، کوتاهی میکنند. باید توجه کرد مسئله تورم در ۳ سال گذشته وارد فاز جدیدی شده که پیامدهای آن میتواند بیش از گذشته باشد.