-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->امیر عباس آذرم‌وندعضو پیشین کمیته دستمزد شورای‌عالی کار در گفت‌وگو با صمت:

با آب هفت دریا هم ننگ سرکوب مزدی پاک نمی‌شود!

یک عضو پیشین کمیته دستمزد شورای‌عالی کار درباره این ادعا که دولت به‌دنبال یافتن راهی برای افزایش اشتغال در کشور، در برنامه هفتم به تضعیف حقوق طبقه کارگر پرداخت، تاکید می‌کند: «هیچ بهانه‌ای نمی‌تواند بازگرداندن کشور به عصر «استاد-شاگردی» را موجه نشان دهد و با آب هفت دریا هم نمی‌توان ننگ تشدید استثمار را کمرنگ کرد.

با آب هفت دریا هم ننگ سرکوب مزدی پاک نمی‌شود!

یک عضو پیشین کمیته دستمزد شورای ‌ عالی کار درباره این ادعا که دولت به ‌ دنبال یافتن راهی برای افزایش اشتغال در کشور، در برنامه هفتم به تضعیف حقوق طبقه کارگر پرداخت، تاکید می ‌ کند: «هیچ بهانه ‌ ای نمی ‌ تواند بازگرداندن کشور به عصر «استاد-شاگردی» را موجه نشان دهد و با آب هفت دریا هم نمی ‌ توان ننگ تشدید استثمار را کمرنگ کرد. آنها شاید در نهایت موفق شوند طبقه کارگر ایران را چنان به گرسنگی بکشند که کارگر برای زنده ماندن به بی ‌ حقوقی بیشتر هم تن دهد و کاری را با دستمزدی ناعادلانه ‌ تر از امروز هم انجام دهد، اما نمی ‌ توانند این اقدامات را با واژگان زیبا و برای فریب افکار عمومی به خورد مردم دهند.» فرامرز توفیقی، فعال کارگری، در گفت ‌ وگو با روزنامه صمت خاطرنشان می ‌ کند: «این برنامه، یک طرح کاملا غیرانسانی است که بسیاری از کارگران را قربانی و معیشت حداقلی آنها را بیش از گذشته تضعیف خواهد کرد. به ‌ نظر من اجرای این مفاد، چیزی جز این به همراه ندارد که وجهه شهروند ایرانی و کرامت انسانی او را به تاراج بگذارند و چوب حراج بزنند به اندکی از حقوق باقیمانده مزدبگیران.» مشروح گفت ‌ وگوی صمت با این فعال کارگری را در ادامه می ‌ خوانید.

در روز جهانی صنایع دستی قرار داریم؛ یکی از هنر-صنعت های مهم صنعت فرش دستباف است و موضوع مهم بیمه قالیبافان. طرح نخ نمای بیمه قالیبافان این بار همزمان شده با رونمایی از برنامه هفتم توسعه. تصور شما از پیگیری این مسائل در شرایط امروز چیست؟

من فکر می ‌ کنم این بحث ‌ ها امروز هیچ نتیجه مثبتی نخواهد داشت، زیرا ما در مقابل یک فرآیند حساب ‌ شده تعرضی به معیشت و زندگی طبقه کارگر هستیم. واقعیت این است که من برنامه هفتم توسعه را به ‌ طور کامل نمی ‌ توانم و نمی ‌ خواهم تحلیل کنم. تنها بخش مرتبط به خود و هم ‌ طبقه ‌ ای ‌ هایم را می ‌ بینم که مغایرت با کرامت و زندگی شایسته انسانی دارد و تصویب هر بخش آن را دارای تبعات و مشکلاتی برای زندگی مزدبگیران کشور می ‌ دانم.

به نظر شما بیمه قالیبافان، با اینکه در سال های گذشته بارها مورد بحث بوده، چرا در عمل نهایی نمی شود؟

به ‌ باور من، اشتباه بزرگی است اگر تصور کنیم واقعا برای بهبود وضعیت قالیبافان کاری انجام شده است. وقتی ادعا می ‌ شود کاری صورت گرفته باید در شرایط واقعی هم این اقدامات نمایان شود. دولت در این زمینه هم تکالیفی به صندوق ‌ های بازنشستگی تحمیل کرده که اگر منابع اجرای این تکالیف تامین می ‌ شد، ممکن بود امروز به نتایج بهتری می ‌ رسیدیم. واقعیت این است که اقداماتی که در تمام این سال ‌ ها انجام شده، دادن شعار و تنظیم برنامه بوده و در نهایت فشار بیشتری بر گرده طبقه کارگر، صندوق ‌ های بازنشستگی و زندگی عزیزان قالیباف وارد شده است.

انتقادات مطرح شده به برنامه هفتم توسعه، به ویژه از زاویه کارگری، در صدر مباحث این روزهاست. نگاه شما به اصلاحات این برنامه چیست؟

همان ‌ طور که در سوال اول هم پاسخ دادم، از نظر من این برنامه (از زاویه معیشت طبقه کارگر و مزدبگیران) چیزی نیست؛ جز تکرار بی ‌ کم ‌ وکاست، مطالبات محافلی که به دنبال اعمال فشار به طبقه کارگر هستند. این برنامه با تمام قوانین بالادستی کشور، به ‌ ویژه قانون اساسی مغایرت دارد. اینکه دولت می ‌ پذیرد و آسوده در برنامه خود از بازگشت به نظام «استاد-شاگردی» صحبت می ‌ کند، بیانگر همین نکته ‌ ای است که گفتم. همچنان باید امیدوار بود اعتراضات نتیجه بدهد و این به ‌ اصطلاح برنامه تصویب نشود.

در سال های ابتدایی دولت اول حسن روحانی این بحث مطرح شد و وابستگان به «مجمع نمایندگان کارگری» شکایتی از دولت وقت به سازمان جهانی کار بردند. در آن زمان این طرح متوقف شد، اما دوباره مطرح شد. واکنش تشکل ها این بار چگونه است؟

واقعیت این است که من دیگر در تشکل ‌ های موجود فعال نیستم و اطلاعی از تصمیمات آنها ندارم. آن زمان مجمع نمایندگان کارگری شکایتی را پیش بردند که در نهایت این طرح را مسکوت گذاشت و در ادامه موضوع از دستور کار دولت خارج شد. همان افرادی که شکایت را در آن دوره پیش بردند، هنوز هم در سازمان جهانی کار سخنرانی می ‌ کنند، اما دیگر ترجیح می ‌ دهند سکوت کنند و وارد مسائلی از این دست نشوند. شاید آنها امروز ساکت مانده ‌ اند؛ چون برخی از آنها حالا جزو هیات مدیره تامین اجتماعی هستند و حاضر نیستند جایگاه ‌ شان به خطر بیفتد، وگرنه مغایرت ‌ های این طرح با قوانین بالادستی، مقاوله ‌ نامه ‌ های سازمان جهانی کار و حقوق انسانی سر جای خود باقی است.

پیامد اجرای این برنامه را چه می دانید؟

این برنامه یک طرح کاملا غیرانسانی است که بسیاری از کارگران را قربانی و معیشت حداقلی آنها را هم تضعیف خواهد کرد. به ‌ نظر من اجرای این مفاد، چیزی جز این به همراه ندارد که وجهه شهروند ایرانی و کرامت انسانی او را به تاراج بگذارند و چوب حراج بزنند به اندکی از حقوق باقیمانده مزدبگیران.

اینکه دولت ادعا می کند تورم را کاهش خواهد داد، چقدر می تواند به تغییر این چشم انداز منجر شود؟

دولت فعلی از زمان روی کار آمدن وعده تک ‌ رقمی کردن تورم را داد و اکنون نرخ تورم به ۷۰ درصد رسیده است. هرچند آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار از تورم ۵۰ درصدی حکایت دارد، اما کارشناسان تورم واقعی و ملموس جامعه را بالاتر از ۵۰ درصد می ‌ دانند. حالا ادعا می ‌ کنند در طول اجرای برنامه هفتم تورم تک ‌ رقمی خواهد شد. به ‌ نظر می ‌ رسد یا برخی متوجه نیستند که اقتصاد چه مبانی دارد یا اینکه کاشفان مدل ‌ های جدیدی هستند که در هیچ مکتب استخوان ‌ داری تاکنون مشابهش وجود نداشته است. در زمینه رشد اقتصادی همین وضعیت وجود دارد و تردیدها هم مشابه وعده کاهش تورم حاکم است. این صحبت ‌ ها تنها نشان ‌ دهنده ناآگاهی از شرایط روز بازار و اقتصاد است. به ‌ طور مثال می ‌ دانیم امروز در ایران زیرساخت ‌ های تامین انرژی دچار چالش ‌ های فراوانی است؛ به ‌ نحوی که توان تامین انرژی در کشور به حداقل رسیده و برخی صنایع کشور در شهرک ‌ های صنعتی تعطیل می ‌ شوند، چون برق وجود ندارد. در این وضعیت عنوان می ‌ کنند تورم تک ‌ رقمی می ‌ شود و نرخ رشد اقتصادی افزایش خواهد یافت. لازم می ‌ دانم در این بحث به کارفرماها و سرمایه ‌ داران کشور هم اشاره کنم که وقتی بحث دستمزد به میان می ‌ آید، فغان می ‌ کنند و فریاد می ‌ آورند که هزینه تولید را افزایش می ‌ دهید و تورم بالا می ‌ رود و در مقابل تعطیلی ناشی از برق که قطعا افزایش هزینه تولید را هم به ‌ دنبال دارد، سکوت می ‌ کنند.

برخی از فعالان کارگری که منتقد تشکل های دولتی موجود هستند، معتقدند نبود حق ایجاد تشکل مستقل، مهم ترین عامل تضعیف طبقه کارگر در مقابل سرمایه داران و دولت است، این در حالی است که سرمایه داران از حق داشتن هر تشکلی برخوردارند. واقعا تشکل مستقل می توانست چنین نقش بزرگی را ایفا کند؟

تشکل، منظورم تشکل واقعی و اجتماعی است، مهم ‌ ترین ابزار نشان دادن قدرت طبقه کارگر به کسانی است که می ‌ خواهند حقوق آنها را نادیده بگیرند. با این همه مشکل موجود ناشی از اتفاقات امروز و دیروز نیست. زمانی گور تشکل ‌ های کارگری را به ‌ شکل موفقیت ‌ آمیز کندند که توانستند ماده ۷ قانون کار را کنار بگذارند تا به این ترتیب مشاغل با ماهیت مستمر را تعریف نکنند و این امکان را به کارفرما بدهند که قراردادهای کوتاه ‌ مدت فعلی را به تمام طبقه کارگر ایران تحمیل کنند. هنگامی که کارگر امنیت شغلی حداقلی ندارد و نمی ‌ داند چند صباح دیگر کجا مشغول کار است، نمی ‌ تواند سراغ فعالیت ‌ های تشکیلاتی و سندیکایی برود، زیرا امنیت لازم را ندارد و باید مراقب این باشد که شغلش را از دست ندهد.تشکل ‌ های موجود واقعا مستقل و کارگری نیستند؛ کارگری نیستند، زیرا اعضای آنها با رای مستقیم کارگران انتخاب نمی ‌ شوند. پس اینجا نه تشکل و نه تشکل ‌ یابی مستقل محلی از اعراب ندارد و هر کدام از تشکل ‌ های موجود، با هر عنوانی که برای خود تعیین کرده ‌ اند، تشکلی وابسته هستند.البته من نمی ‌ خواهم منکر دلسوزی برخی افراد که گاه در این تشکل ‌ ها دیده می ‌ شوند، شوم. من با آنها فعالیت کرده ‌ ام و شرافت و متفاوت بودن آنها را به چشم دیده ‌ ام؛ کسانی چون علی خدایی صدایی متفاوت در این تشکل ‌ ها هستند که متاسفانه چنان تنها مانده ‌ اند که گاهی گاف ‌ هایی از جنس امضای مصوبه مزدی امسال را هم می ‌ دهند، اما عمیقا دغدغه کارگر و معیشتش را دارند. متاسفانه آنها در این تشکل ‌ ها نمی ‌ توانند تعیین ‌ کننده باشند و صحنه ‌ گردان کسانی دیگر هستند.

افزایش سن بازنشستگی در زمینه مشاغل سخت و زیان آور نیز از دیگر موارد مطرح در برنامه هفتم توسعه است. چرخش چرخ اقتصاد با کار کردن دوچندان افرادی که کار سخت و زیان آور انجام می دهند، چطور تداوم خواهد داشت؟

معلوم است که چنین چیزی در عالم رویا هم رخ نمی ‌ دهد و به ‌ نظر می ‌ رسد بهانه ‌ ای برای افرادی باشد که می ‌ خواهند فاتحه حقوق اجتماعی مزدبگیران را بخوانند.مشاغل سخت و زیان ‌ آور، موضوعی پیچیده است که هیچ ‌ گاه به ‌ طور کامل و دقیق مورد بحث قرار نگرفته است. مهم ‌ ترین موضوع در این بحث، سلامتی نیروی کاری است که به قیمت جانش، نانش را در آورده و بر سر سفره رو به خالی ‌ تر شدن خانواده ‌ اش گذاشته است.مهم ‌ ترین مسئله سلامتی نیروی کار است. باید مسئولان کشور بررسی می ‌ کردند که آیا راهی وجود دارد که بخشی از این مشاغل سخت و زیان ‌ آور را با استفاده از ابزار ایمنی یا راه ‌ های جدیدتر، به مشاغلی عادی تبدیل کنند که کارگرانش چنین زیان ‌ های بزرگی را به جسم خود نزنند. واقعیت این است که در جهان امروز بسیاری از مشاغل که در گذشته سخت و زیان ‌ آور بودند، دیگر عادی به ‌ حساب می ‌ آیند. در ایران چنین رویکردی وجود نداشته و ندارد.البته برخی مشاغل مانند کار در معادن یا تولید محصولات شیمیایی هم وجود دارند که ماهیتا زیان ‌ آور هستند و هنوز هم راهکاری برای تخفیف مشکلات آن به ‌ دست نیامده است. باید بدانیم که از میانگین عمر کارگران فعال در این بخش ‌ ها به ‌ شدت کاسته خواهد شد و آسیب ‌ هایی که در این بخش به یک نیروی انسانی وارد می ‌ شود، چنان بزرگ هستند که تمام زندگی آن کارگر متاثر از این فعالیت ‌ ها خواهد بود. به ‌ باور من این اقدام هم تنها دستاوردش تضعیف کارگران است و بس.

پس فکر می کنید اینکه پای تولید و رشد اقتصادی را به میان می کشند، تنها به قصد مخدوش کردن حقیقت است؟

جز این چیز دیگری نمی ‌ تواند باشد. برای اینکه یک کشور پیشرفت کند و به توسعه برسد، نیازی نیست کارگران از خط فقر و معیشت سخت بگذرند تا به ‌ اصطلاح تولید بارآور شود.هر ادعایی که پشت تضعیف نیروی کار باشد، توجیه انسانی ندارند و از قضا ضدانسانی است. هیچ بهانه ‌ ای نمی ‌ تواند بازگرداندن کشور به عصر «استاد-شاگردی» را موجه نشان دهد و با آب هفت دریا هم نمی ‌ توان ننگ سرکوب مزدی و تضعیف نیروی انسانی در چانه ‌ زنی را کمرنگ کنند. آنها شاید در نهایت موفق شوند طبقه کارگر را با دستمزدی ناعادلانه ‌ تر از امروز به کار وادارند، اما نمی ‌ توانند این اقدامات را با واژگان زیبا به خورد مردم دهند.برخی تصور می ‌ کنند دولت با اجازه به کار کردن زن سرپرست خانوار یا مرد زندانی، فضا را برای کار کردن نیروی ماهر فراهم خواهد کرد، اما بعید می ‌ دانم این اقدامات به نتایج مطلوب برسد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین