تکیه آبخیزداری بر جامعه محلی است
کامیار فکور خبرنگار
آبخیزداری، در نگاه نخست، مجموعهای از مداخلات فنی و مهندسی در حوضههای آبریز برای کنترل سیلاب، افزایش نفوذ آب و جلوگیری از فرسایش خاک است. اما در واقعیت، این رویکرد، بعدی فراتر دارد؛ ابزاری استراتژیک برای افزایش تابآوری اکوسیستمها، تقویت جوامع محلی در مناطقی که تحتفشار فزاینده اقلیمی، اقتصادی و اجتماعی قرار دارند.
طبق آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، ایران سالانه حدود ۴۰۰ میلیارد مترمکعب بارندگی دریافت میکند. از این میزان، بیش از ۷۰ درصد آن، یعنی حدود ۲۸۰ میلیارد مترمکعب تبخیر میشود و تنها ۱۱۰ تا ۱۲۰ میلیارد مترمکعب آن، قابلیت مدیریت کردن دارد. در سال آبی اخیر، این رقم به ۶۶میلیاردمترمکعب کاهش یافته است که کاهشی معادل ۴۰ درصد را نشان میدهد. این در حالی است که سالانه حدود ۱۵تن در هر هکتار، فرسایش خاک در کشور گزارش میشود که در برخی مناطق به بیش از ۳۰ تن نیز میرسد.
در چنین شرایطی، طرحهای آبخیزداری که بتواند از تبخیر جلوگیری کرده، نفوذ آب را افزایش دهد و تعادل خاک و پوشش گیاهی را احیا کند، اهمیت حیاتی دارد. اما تجربه نشان داده است که موفقترین طرحهای آبخیزداری، آنهایی است که مردم محلی نه فقط مجری، بلکه شریک، ناظر و ذینفع اصلی آنها بودهاند.
مطابق با یافتههای مقاله «نقش مشارکت مردم در طرحهای آبخیزداری» نوشته معصومه شمشاد و ایرج ملک محمدی، اجرای پروژههای بدون حضور موثر مردم، نهتنها بازدهی اقتصادی پایینی دارد، بلکه در بسیاری از موارد، موجب مقاومت اجتماعی و حتی تخریب پروژهها شده است. در مقابل، در مناطقی مانند حوضههای خاوه (استان مرکزی)، آسیابرود (مازندران) و فاریاب (کرمان)، که در آنها مشارکت فعال مردم در طراحی، اجرا و پایش طرحها لحاظ شده، نسبت سود به هزینه به بیش از ۱.۸رسیده، در حالی که در طرحهای فاقد مشارکت، این نسبت زیر یک باقی مانده است.
برای نمونه، در پروژه آبخیزداری خاوه، کاهش حجم رواناب در سیلابهای فصلی حدود ۳۵ درصد، افزایش پوشش گیاهی تا ۲۲ درصد و کاهش فرسایش خاک از ۲۲ تن به ۱۴ تن در هکتار ثبت شده است. همچنین، با کاهش میزان رسوبگذاری در سدهای پاییندست تا ۴۰ درصد، عمر مفید سازههای آبی نیز افزایش یافته و نیاز به لایروبی پرهزینه بهطورمعناداری کاهش یافته است. اما مشارکت مردم در آبخیزداری تنها به مشارکت فیزیکی محدود نمیشود. مشارکت معنادار زمانی رخ میدهد که مردم در 4 سطح اطلاعرسانی، مشاوره، تصمیمگیری و اجرا حضور فعال داشته باشند. در مدلهای موفق داخلی، تشکیل گروههای کاری محلی، استفاده از دانش بومی و تقویت شوراهای روستایی برای پیگیری برنامهها، کلید ارتقای این مشارکت بوده است.
یکی از عوامل اصلی تخریب منابعطبیعی در ایران، نبود تعلق مردم نسبت به منابعطبیعی اطرافشان است. بهبیان دیگر، هنگامی که روستاییان خود را جزئی از تصمیمسازی ندانند، مشارکتی در حفظ منابع نخواهند داشت. این مسئله نهتنها در نظریههای توسعه محلی، بلکه در تجربه دهههای گذشته در ایران نیز بهخوبی مشهود است.
در شرایطی که بیش از ۶۰ درصد از جمعیت روستایی ایران تحتتاثیر مستقیم فرسایش خاک، سیلابهای ناگهانی و کاهش منابع آب زیرزمینی هستند و همزمان بیش از ۲۵ میلیون هکتار از اراضی کشور در وضعیت بحرانی منابعطبیعی قرار دارند، غیبت مردم از فرآیند احیای سرزمین، هزینهای در سطح ملی بههمراه خواهد داشت. نکته حائزاهمیت این است؛ در طرحهایی که ظرفیتسازی محلی انجام گرفته، نرخ نگهداری بلندمدت پروژهها تا دوبرابر افزایش یافته است.
در گزارش سازمان منابعطبیعی کشور آمده که تا سال ۱۴۰۲ تنها حدود ۲۳ درصد از کل حوضههای آبخیز کشور تحتپوشش اقدامات آبخیزداری قرار گرفته است؛ این یعنی بیش از ۷۰ درصد از اراضی مستعد هنوز در معرض آسیب هستند. در برنامه هفتم توسعه هدفگذاری شده است که سالانه ۴ میلیون هکتار تحتپوشش قرار گیرد. اما این هدف بدون مشارکت مردم، صرفا در سطح عدد باقی خواهد ماند. از همینرو بیشتر هدفگذاریهای کلان در این حوزه با شکست مواجه شده است. آبخیزداری، اگر با مشارکت واقعی مردم همراه شود، نهتنها بازده اقتصادی و محیطزیستی بالاتری خواهد داشت، بلکه میتواند اعتماد جوامع محلی را نیز بازسازی کند. این فرآیند، بهنوعی بازگشت انسان به سرزمین و طبیعت است؛ رابطهای که دههها است در اثر سیاستهای متمرکز، استخراجمحور و ناعادلانه، سست و گسسته شده است.
آبخیزداری مشارکتی، نه یک پروژه، بلکه فرآیندی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است که هدف نهایی آن، توسعهای با تکیه بر جامعه محلی، دانش بومی و ظرفیتهای اکولوژیکی است. این همان راهی است که اگر امروز نرویم، فردا ممکن است نه خاکی برای بازگشت باشد، نه آبی برای زنده ماند؛. گرچه ادامه روند کنونی، امیدی به این امر بهوجود نمیآورد.