-

سرگردانی در بازی شکل و رنگ

بابـــک‌بهـــاری: آبستره موجد احساس و تفکر پدیده مدرنی که از اوایل قرن بیستم به وادی هنر گام نهاد و حضورش هر لحظه در این عرصه فزونی گرفت. براستی گام زدن در وادی احساس صرف چه می‌تواند باشد. شاید همان گام زدن بر ابرها باشد که به بارانی ختم می‌شود، شاید!

سرگردانی در بازی شکل و رنگ

عکاس: فرحناز خطیر

عکس: سیاه و سپید، کادر عمودی، شانزده نوار نوری خاکستری در کنار هفده نوار تاریک مشکی.

چگونه یک بازتاب ساده نور می‌تواند عامل توجه به این اثر گردد، اتفاقی که هنرمند توانسته آن را با حذف هوشمندانه رنگ ممکن کند و اهمیت شدت و ملایمت و لطافت نور را به تصویر کشاند که گام مهمی برای درک موضوع است. هفده روشنایی و هیجده تاریکی تسمه هایی یک در میان کنار هم که توازی و همراهی و همکناری و هارمونی را شکل داده‌اند. اثری فرمال که در وهله نخست هیچ نکته معنایی جز خطوط موازی نمی‌بینیم که به‌طور مورب پیش روی ما گستره پیدا کرده‌اند. مستطیلی تیره با نوارهایی روشن نمادی از انضباط و قدرت و اطمینان که با درهم آمیختگی شان با سی و پنج مثلث مختلط (تیره و روشن) هیجان، پایداری و توامانی آبستره و احساس را باهم ارائه کرده است. حرکت روان چشمی و توقف هایی ذهن عاملی می‌شود که همانند راه رفتن روی پله‌های که ما را همزمان بالا و پایین می‌برد البته روی سطح و نورهایی که ما را به عمق دعوت می‌کند، کاری که شاید به‌صورت فیزیکی صورت نپذیرد اما در ذهن اتفاق می‌افتد شرایطی که هنرمند مهیا کرده است.. سمت چپ نوارهای تیره پهن تر و در پایین سمت راست نوارهای نور پهن تر و مرکز محل بهم رسیدن و توازن اثر است و همین نقطه محل حرکت و تعمق را تومان برای بیننده ایجاد می‌کند تا او را به چشم کشی وا دارد تا اهمیت روشنایی و تاریکی را که دوگانه‌ای مرموز را به اثر تزریق کرده درک و احساس کند. گامی روشن و گامی تاریک، مولودی که در پرده‌ای آرام نواخته می‌شود و در پرده‌ای بلند، باشد که شنوا باشیم نت‌های پیانویی از جنس نور و تاریکی را .

عکاس: شهین صادقی

عکس: سیاه و سپید، کادر افقی عکسی بازتابی از کپسول دارویی نقاد: آتوسا دانش اشراقی

بازتابی از آرامش در دل تاریکی

در این تصویر مینیمالیستی، دو جسم بیضی‌شکل و براق در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند که با سطح صیقلی و انعکاس نور خود، تضاد زیبایی میان روشنایی و تاریکی ایجاد کرده‌اند. این تضاد نه‌تنها چشم را جذب می‌کند، بلکه ذهن را به تفکر درباره تقابل‌های موجود در طبیعت و زندگی فرا می‌خواند.

جسم سمت چپ با حالتی محو و کشیده، حس حرکت و پویایی را به نمایش می‌گذارد، گویی لحظه‌ای از زمان را ثبت کرده است. در مقابل، جسم سمت راست با وضوح بیشتر، نمایانگر ثبات و سکون است. این تضاد میان پویایی و سکون، استعاره‌ای از چرخه زندگی است؛ لحظاتی که میان حرکت و آرامش در نوسان هستند.

این تصویر نمادی از توازن میان نیروهای متضاد در طبیعت است. بازتاب نور بر سطح تاریک اجسام، نمایانگر این حقیقت است که حتی در دل تاریکی، روشنایی وجود دارد. این تضاد می‌تواند مفهومی فلسفی از زندگی ارائه دهد: حرکت و سکون، نور و تاریکی، و لحظاتی که در هماهنگی میان این دو جریان می‌یابیم.

این اثر می‌تواند برای تأمل درونی و کشف زیبایی‌های ساده در اشیای روزمره الهام‌بخش باشد. همچنین می‌توان آن را به‌عنوان نمادی از ذهن و بدن در نظر گرفت؛ یکی در حال حرکت و دیگری در آرامش، اما هر دو در وحدت و هماهنگی با یکدیگر.

تصویری ساده، اما عمیق که از طریق فرم‌ها، بافت‌ها و نور، ارتباطی شاعرانه میان عناصر طبیعی و تجربیات انسانی برقرار می‌کند. این اثر یادآور این نکته است که در هر لحظه از زندگی، چه در اوج روشنایی و چه در عمق تاریکی، می‌توان هماهنگی و زیبایی یافت.

۲

عکاس: مهدی مرحمتی

عکس: کادر افقی، سیاه و سپید، هشت صفحه تلویزیون در کنار همدیگر و دوربین مدار بسته در بالای سرشان.

هشت مستطیل سیاه اصلی (مانیتورها) و یک دایره تیره (دوربین مدار بسته) و بالغ بر پانزده مستطیل روشنتر (نمای سنگی دیوار) که هم زمینه اصلی تصویر هستند و هم بازی هندسی عکس را مدیریت می‌کنند. نحوه قرار گیری مانیتورها که به کلونی زنبورها شباهت دارند تجمیعی را رقم زده‌اند که ذهن هر آن منتظر هیاهویی است که آنها را هم در گیر کند. نقش دوربین با توجه به اندازه و کارکتر اصلی صحنه (شخصیت اصلی) علاوه بر تمایز فرمی و غیر منتظم بودنش نقش معنایی مستقل (کارکرد) آنهم در برابر هشت شئ (مانیتورهای خاموش) دیگر بسیار جالب و تاثیرگذار شده است بنوعی که خوانش معنایی عکس را تحت تاثیر خودش درآورده و وابستگی کل (در اینجا به مثابه مقدار و اندازه) به جزء را یادآوری می‌کند. نحوه قرار گیری و تجمع مانیتورها و به‌نوعی سیاهی لشکرها و سنگ‌های زمینه و مستطیلی که همچون نیرویی نفوذی در این دژ رخنه کرده نیز همچون مانیتور تعادل و غلبه کل بر جزء را زیر سوال برده است. این مستطیل‌های سیاه که یادآور مربع سیاه مالویج هستند و عدد هشت داستان دیگری ر در مرکز اثر رقم می‌زنند که می‌تواند با توجه به وزن رنگ سیاه و اندازه شان قصه اصلی این خوانش باشند امری که شاید هم دیر به آن پرداخته باشیم. عدد هشت (مانیتورها) و یک (فضای خالی) و تکرار یک (دوربین مدار بسته) می‌توانند حامل بار فرهنگی و باورها را جرقه زنند. نقش خط‌ها نیز چه به‌صورت سیم رابط برق و چه خطوط بین سنگ‌ها نیز نباید از نظر دور داشت که در این وادی مینیمال هر قدمی به حساب است.

۳

عکاس: راضیه حسن زاده

عکس: رنگی، عمودی، پارچه‌هایی از جنس‌های متفاوت روی هم.

رنگ و لایه هایش با توجه به بافت و خط پاره‌ها بیان فرمی و بنیان اثر هست و احساس که از لابلای نکه پارچه‌ها بسوی مخاطب پرتاب می‌شوند. لمس کردن و حس فرو رفتن و بیرون آمدن و در نتیجه هستی یافتن فضای عکس و خود عکس مهم‌ترین دستآورد اثر شده است.

ملموسیت پارچه‌ها که از شارپ بودن و فاصله لازم گرفته شده دامن زننده به چنین حسی می‌باشد. اشکال متنوع که به‌صورت بافت و رنگ و شکل و حتی حرکت! هستند با توجه به رگه‌های تیره آنهم با پراکنده گی‌های متوازن هم وزن بصری را به اثر بخشیده‌اند و هم عمق و ژرفا را ایجاده کرده‌اند از دیگر نکات قابل توجه هستند.

 پرایدولیایی مستتر در اثر از لایه‌های بصری هستند که هر کسی فرم تصاویر خودش را پیدا خواهد نمود (لکه سپید را نگاهی کنید) و این بنوعی جمع اضداد در عین پراکندگی در یک بستر می‌باشد. فشردگی و سنگینی از موارد ارزشمند که نشان دهنده مورد اکسپرسیونی در یک اثر است که بین واقع نمایی و آبستره سرگردان می‌باشد.

بستن کادر دقیق و به نمایش گذاشتن چنین رنگ پاشی متوازنی که در همه جهات حرکت و سیالیت موج می‌زند و هارمونی در آن متوازن شده یادآور رنگ پاشی‌های جکسون پولاک شده با این تفاوت که هنرمند با تشخیص و تصمیم برگرفته از چشم و ذهن زیبا شناختی‌اش چنین دریای مواج رنگین را به ما ارئه کرده تا برافرازیم بادبان خیال را بر موج‌های رنگین و سهمگینش.

سخن پایانی

چهار اثر سرگردان بین عکس و نقاشی ذهن را به بازی شکل و رنگ گرفته‌اند تا خیال را بارور ساخته و حس را پرورش دهند. رهایی در درک و معنا و آزادی در این گستره شرط نخست ورود بدین وادی ست و آیینش چنین دارد که: آنچه می‌بینید همان است که می‌فهمید

۴

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین