چهارشنبه 05 اردیبهشت 1403 - 24 Apr 2024
کد خبر: 17712
تاریخ انتشار: 1401/03/31 00:31
سارا انواری_ پژوهشگر حوزه بازیافت

پساتوسعه در مقابل ویرانی

در اینجا مفهوم پساتوسعه پاسخ درست‌تری به وضعیت است، چراکه پساتوسعه دعوت از زائده‌ها برای یافتن یک مسیر جدید است.

بازیافت همدستی پنهان با سازکار سرمایه‌داری است، چراکه بازیافت می‌خواهد آنچه را سرمایه و شیوه تولید اقتصادی تبدیل به زائده و دورریز کرده دوباره به منطق سرمایه‌داری که سودآوری و انباشت بیشتر سرمایه است، برگرداند. در واقع چرخه نخست زائده تولید می‌کند و چرخه دوم می‌خواهد این زائده را دوباره سر همبندی کند و به وضعیت سرمایه بکشاند. مسلما هدف، بقای سرمایه به‌واسطه بازیافت نیست، بلکه نقد منطقی است که سرمایه‌داری شیفته آن است؛ یعنی مصرف، مصرف و مصرف تا بتواند با تولید زائده بیشتر دوباره از آن ارتزاق و خود را بزرگ‌تر کند. چنین رویکردی به وضوح خطرناک است، چراکه در اینجا با یک چرخه بی‌نهایت تولید زائده روبه‌رو هستیم. از همین‌رو بسیاری از کسانی که بر مسئله پسماند و بازیافت کار می‌کنند به دامی می‌افتند که صرفا کمک کنند تا مواد خام برای تولید زائده جدید از زایده‌های قدیمی فراهم شود. سوال این است که پس چه مجرای جدید اقتصادی می‌توان طراحی کرد که تا جای ممکن سرمایه‌ای و مبتنی بر سودآوری صرف نباشد یا کمتر باشد؟ به‌نظر می‌رسد پاسخ در یافتن سازکار خودگردانی و درگیر کردن دیگران در مسیر تولید آن باشد. در این وهله برخی معتقدند این مسئله همان مفهوم توسعه‌ پایدار است درحالی که این مفهوم تنها اسم رمز سرمایه‌داری برای کشاندن همه زائده‌ها به مجرای تولید است. توسعه پایدار از اساس توانایی همسو کردن پایداری محیط‌زیست با رشد اقتصادی را ندارد. در اینجا مفهوم پساتوسعه پاسخ درست‌تری به وضعیت است، چراکه پساتوسعه دعوت از زائده‌ها برای یافتن یک مسیر جدید است.

بنا به گفته اسکوبار، رهنما، ساچز و دیگر پژوهشگران این حوزه، در مکتب پساتوسعه نه به الگوی جدید توسعه، بلکه به‌جایگزین‌هایی برای توسعه تاکید شده و در این مکتب افراد به فرهنگ و دانش بومی دلبسته‌اند. آنها منتقد گفتمان‌های علمی مسلط هستند و از توده مردم محلی و ارتقای جایگاه آنها دفاع می‌کنند. به همین علت، بدیل‌های توسعه در دایره جنبش‌های محلی، اجتماعات محلی شهری-روستایی و بخش غیررسمی است، بدیل‌هایی که به‌دنبال شکست توسعه، دارای فهمی تازه از اقتصاد (انسجام و معامله متقابل به‌جای انسان اقتصادی و بازار جهانی)، سیاست (دموکراسی به‌جای قدرت‌های متمرکز) و دانش (نظام‌های سنتی دانش به‌جای علم مدرن) هستند. به‌طور کل درباره شاخص‌های پساتوسعه می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد؛ رد کل پارادایم توسعه، اولویت بخشیدن به فرهنگ در برابر اقتصاد، ترویج رویکرد توسعه مردمی یا مردم‌گرا با معیارهای تمرکززدایی (محلی‌گرایی)، سازمان‌های غیردولتی و توانمندسازی مردم، ندیدن توسعه صرفا از چشم‌اندازهای غربی، ساخت دنیای از لحاظ فرهنگی، انسانی‌تر و از نظر زیست‌محیطی پایدارتر، اتکای کمتر بر دانش تخصصی کارشناسی و اولویت دادن به نظرات مردم عادی به‌جای نخبگان، اهمیت دادن به جنبش‌های اجتماعی، اهمیت بدیل‌ها و سنن محلی، دفاع از امر محلی و مکان محور و تاکید بر تفاوت فرهنگی به‌عنوان نیروی متغیر و تحول بخش.

از جمله بدیل‌هایی که در این زمینه وجود دارد، برقراری حلقه‌های خانگی در بستر اقتصاد مشارکتی یا تشکیل مدل‌های کارگاه تولیدی با کمک اداره مبتنی بر خودگردانی است که کمترین آسیب را به منابع طبیعی وارد کند و در آخر هم به‌دنبال زیست معیشتی باشد، با تکیه بر حق اقتصادی که هرکس نسبت به مکان خود دارد. در اینجا باید به میدان و زیستی که از آن می‌آییم برگردیم و ورای نظریه‌ها حرکت و مرزها را جابه‌جا کنیم. حل‌وفصل کردن مسائل درون میدان بدون بررسی و رویکرد پژوهشی به‌واسطه داشتن نظریه ممکن نیست. زمانی‌که داخل میدان می‌شویم متوجه این خواهیم شد زیست انسان‌ها نسبت جدی با عمل آنها دارد. گاهی انسان‌ها نه در پیوند با زیست خود، بلکه از دل کتاب‌ها صرفا تئوریزه می‌شوند و پس از آن‌هم تلاشی برای برقراری این پیوند انجام نمی‌شود.


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/2l5zm7