کلید عبور از بحران انرژی
مرضیه جدّا ـ محقق و پژوهشگر حوزه انرژی
در نظریههای توسعه، آنچه مشترک معنوی همه صاحبنظران در حوزه اقتصاد و انرژی است، عزم درست جامعه، مولد فکری و اقتصادی در راستای رسیدن به تغییر وضع برای سود تولید است. این عزم درست که اینجا و در این بحث میتوانیم به آن با کمی گشادهدستی «اراده ملی برای تولید سودآور و ثروتآفرین» نام بدهیم، در 2 دهه گذشته گم شده است.
با این وصف در یک یادداشت کوتاه مثل این نوشته، نمیتوانیم حتی جوانب حداقلی موضوع مهم اقتصادی کردن دامنه تولید فرآوردههای نفتی و تاحدودی محصولات پتروشیمی را معلوم سازیم، زیرا گم شدن «گوهر اراده ملی برای تولید سودآور و ثروتآفرین»، بر مدیریت آشکار و پنهان عرصه تولید بهنوعی روزمرگی و تبعیت از تکرار شیوههای عملیاتی قبلی گرفتار است.
جامعه مصرف یا مشتریان نیز از چنین فقدانی بهگونهای دیگر رنج میبرند. آنان هم بهدلیل آنکه کاهش مصرف را به افزایش ثروت مربوط نمیدانند یا بهبیان سادهتر، نتیجه کنترل و مدیریت مصرف در جامعه را در سفره خود نمیبینند، از روال اسرافکار موجود پا پس نمیکشند. بههمین منظور لازم است به نکاتی هرچند مختصر اشاره کنیم:
چرخه معیوب
میدانید که از دست رفتن تناسب منطقی میان مقدار تولید و میزان مصرف، یک گپ یا خلأ ایجاد میکند. این خلأ یا شکاف، تنها کمبود تولید و افزون شدن مصرف نیست، چنانکه ناترازی در ذهن و زبان مردم شایع شده است، بلکه گاه هرم واژگونه میشود: «تولید بیشتر و بازار مصرف کمتر».
در صورتی که این خلأ یا فاصله در هر دو صورت یادشده در بالا وجود داشته باشد، مشکل را فقط در روند عملکرد نهاد تولید فرآورده یا بازار مصرفکنندگان نباید جست. مدیریت باید بهقول داگلاس نورث بهعنوان یک امر نهادی دیده شود. در نهادهای کلان ما با «ظرفیتها» و «محدودیتها» بهطورهمزمان روبهرو هستیم. از اینرو مدیریت، امری نهادی است که با عنایت به این استناد، شبکه تولید و شبکه مصرف (با تمام چرخههای متصل و وابسته به هرکدام) دچار این ناترازی واژگونه نیز بوده و خواهند بود.
ناترازی یا بحران
مادام که ناترازیهای ناهماهنگ آن دو نوع که برشمردیم، در مصرف بیشازاندازه نفت، برق و آب دولت را درگیر خود کند و از سوی دیگر، افزایش مصرف ناشی از افزایش تولید در کارخانهها و صنایع نباشد (مصرف مولد و توسعهبخش) ذهن کارشناس مسائل انرژی و مدیریت به نکتهای ظریف معطوف میشود: آیا انگارههای کلان یا پارادایمهای تاسیسات و ابزار تولید فرآورده و الگوهای مصرف غلط است، یا مدیریت همپیوست این زمینهها و سامان تدبیر تولید و مصرف دچار نقص است؟
اما بهنظر میرسد ناترازی تا هنگامی که کلانانگاره درست باشد، امری طبیعی است، زیرا ممکن است صنایع فعال و بازار کار، تبدیل مواد خام به محصولات دیگر یا به مواد خام مازاد بر مصرف محتاج شده باشند و بهمحض اینکه تولید نفت به مصرف غیرمولد تبدیل میشود، بحران شکل میگیرد. از آنجا که بحران چیزی فراتر از مشکلات روزمره است و نشان از برنامهریزیها و راهبردهای غلط در مدت طولانی ۲۰ ساله گذشته را دارد و میتوان گفت بحران فراگیر اقتصادی، هم از کلانانگارهها و راهبردهای غلط ناشی میشود و هم به مدیریت غیرمطلع از تغییرات محیطی، اشاره میکند.
تولید غیراقتصادی
از عمده مسائلی که این چرخه معیوب گرفتار آن است، غیراقتصادی بودن تولید در صنایع ما است. بگذارید یک نمونه را یادآوری کنم. در ایران تولید یک تن پتروشیمی ۴۰۰ دلار سودآوری دارد، در سابیک عربستان ۸۰۰ دلار و در آلمان بیش از ۲هزار و۵۰۰ دلار. این ارقام خواب از سر ما میپراند. خرج ما زیاد نیست، زیرا اگر خرج ما زیاد بود، معیشت خوب و بازار مطلوب از آن ناشی میشد. این بَرجِ تقسیمشده در همه عرصههاست که ما را از تولید اقتصادی بیبهره کرده است. از اینرو لازم است بهدنبال تولید محصولات با ارزشافزوده بالا باشیم؛ هم در صنعت پتروشیمی، هم در صنعت فرآورده و هم در تکمیل زنجیره پاییندست صنعت گاز.
تولید غیراقتصادی چرخ اقتصاد را قفل میکند، از شکلگیری بازار جلوگیری میکند، کار و کارخانه متوقف میشود و ثروت از صنعت و زندگی عمومی گریزان میشود. هر تولیدی چه مولد و چه غیرمولد موجب خلق ثروت میشود، با این وصف در جایی که تولید غیراقتصادی باشد، ثروت ملی در معاش و زندگی مردم ظاهر نمیشود و به جیب رانت و فساد و کشورهای بیگانه سرازیر میشود. دولت باید همت کند، تولید فرآوردههای نفتی، گازی، انرژیهای برق و آب و مانند اینها بهسمت تولید اقتصادی جهت پیدا کند.