همت عالی طلب! جام مرصع، گو مباش!

سپیده موسوی- پژوهشگر و نویسنده

همت عالی طلب! جام مرصع، گو مباش!

احتمالاً این ضرب‌المثل‌ها به گوشتان آشناست که: «هرکسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت» یا «گندم از گندم بروید جو ز جو» یا «هرچه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی» اما ایده اصلی این ضرب‌المثل‌ها و جملاتی از این دست که اتفاقاً از آنها کم نداریم چیست؟ به نظر می‌آید در همه آنها یک جور دستورالعمل و حتی یک پیش‌فرض وجود داشته باشد. پیش‌فرض اینکه «به هوش باش که چه می‌کاری؛ چون قرار است همان را درو کنی.» انگار که ما کشاورزان بالقوه‌ای هستیم که قرار است در همه زندگیمان بذرهایی را بکاریم و مراقب آنها باشیم تا در نهایت دِروشان کنیم. اما چه سخت و نفسگیر و ترسناک است آن روزهایی که بد بکاریم و با بدمراقبتی‌های خود، نتایجی بدتری را رقم بزنیم!

در قرآن، آیه زیبایی آمده است که برایم حکم آن چیز دیگر را دارد. آیه می‌گوید: «لیس للانسان الا ما سعی: برای انسان هیچ چیز نیست مگر آنچه که تلاش می‌کند» گویی من و شما هویت‌ و موجودیت شخصی خودمان را در سایه کار و تلاش‌مان نشان می‌دهیم. انگار معنی و تعریف «من»، منوط به همت و تلاش من است. هرچقدر این تلاش‌ها، زیر لوای همتی خستگی‌ناپذیر قرار بگیرد و راه برای تربیت پذیری‌اش هموارتر باشد زمینه برای خلق اتفاقات مطلوب آینده هموارتر می‌شود. انگار در این گونه موارد، آینده به شدت مدیون و منوط به گذشته است. اینکه تو در گذشته آگاهانه و ناآگاهانه چه کاشتی و در حق خودت چه‌ها کردی؟ البته زمانی هست که خلق درست کاشته‌های ما، در ازای امکانت موجود فردی و اجتماعی است و هیچ کس نمی‌تواند منکر اهمیت آنها در درست کاشتن‌های انسان باشد، اما وجود یک چیز است که به درستی میانبرها و نشانه‌خوانی‌ها را به ما یاد می‌دهد و به ما در فهم دقیق علایم رانندگی برای رسیدن به هدف یاری می‌رساند و آن چیزی نیست جز داشتن یک همت والا!

همین همت والاست که بی‌خوابی را برای رسیدن انسان به مطلوبش توجیه می‌کند. همین همت والاست که به ورزشکاری که می‌خواهد در سطوح قهرمانی وارد شود می‌قبولاند که درد بکشد و زیر بار ساعت‌ها تمرین بی‌وقفه و عرق‌ریزان جسم و محروم ماندن از بسیار وقت‌گذرانی‌های دیگر، قرار بگیرد. از این رو می‌توان گفت که همت‌ها به شدت منوط به انتخاب‌ها هستند. البته ممکن است در ژنتیک ما هم باشند. زیرا بعضی خانواده‌ها و حتی بعضی قومیت‌ها به دلایل مختلف، کوشاتر و حتی می‌شود گفت سخت‌جان‌تر هستند. با این حال، همت داشتن، یک کبریت احمر نیست که یافتنش تنها منوط به قهرمان بودن در قصه‌ها باشد حتی برای داشتنش مجبور نیستیم هزینه‌های گزافی متحمل شویم تا آن را خریداری کنیم، چون در هیچ دکان و بازاری «همت» را نمی‌فروشند. تنها دکان موجود آن، درون توست و فروشنده‌اش هم فقط خودت هستی. پس همت کن و همتت را پیدا کن!

حافظ خوب می‌داند که همه رسیدن‌ها، در سایه همت‌ها تعریف می‌شود. برای همین در یکی از ابیاتش راه رسیدن به موفقیت را نه در برخورداری از امکانات ظاهری که در داشتن «همت عالی» خلاصه می‌کند. به عقیده او وجود همین همت والاست که به ذره اجازه می‌دهد که آرزوهای بزرگ داشته باشد و طالب خورشید باشد:

ذره را تا نبود همت عالی حافظ        

طالب چشمه خورشید درخشان نشود

اتفاقاٌ در سایه همین لحظات است که ارزش‌های درونی هر فردی مشخص می‌شود. انگار همت‌سنجی هرکسی، همان محک و بوته آزمایش اوست. همانی که به قول حافظ:

     خوش بود گر محک تجربه‌اید به میان        

تا سیه‌روی شود هر که درو غش باشد

در همین راستا، حدیثی از حضرت علی هست که مفهوم آن به کرات در شعر فارسی نیز تکرار شده است. آن حدیث می-گوید: «قَدر الرجلِ بقدرِ همته: ارزش هر انسانی به اندازه همت اوست». البته احادیثی نزدیک به این هم داریم که در آن ارزش انسان، به اندازه علمش تعریف شده است و البته تفاوت چندانی هم نمی‌کند. چون علم‌ها نیز در سایه همت‌ها و دود چراغ خوردن‌ها حاصل می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد همت‌ها چیزی شبیه موهبت‌های الهی هم باشند. یک بخشش و نعمت از پیش تعیین‌ شده برای از پیش در آغوش گرفتن آرزوها. به یاد دارم در یک ضرب‌المثل چینی خواندم که خدا هر آرزویی را که در دلت می‌اندازد راه رسیدن به آن را به هم تو نشان می‌دهد. از این رو چه بسا یکی از مظاهر خودشناسی ما در همین شناخت درست همت‌هایمان باشد.

اینکه بدانیم در کجا و در چه مواردی کوشاتریم و می‌توانیم نسخه بهتری از خودمان و امکانات درونی‌مان را به نمایش بگذاریم. وقتی می‌بینیم کاری را با حوصله و دقت بیشتری انجام می‌دهیم و دیدن نتایج آن برایمان مهم‌تر است متوجه می‌شویم همت‌هایمان در چه جهاتی خودشان را بیشتر متبلور می‌کنند. جهان ما، جهان رنگ‌ها و تفاوت‌هاست و هر کدام از ما، مجموعه متنوع و جذابی از تجلی‌های رنگارنگ حیاتیم و به تعبیری عرفانی، رنگی از جمال حق را نشان می‌دهیم. این تفاوت‌ها، وقتی در اصول و بنیادها موجودیت داشته باشند در نتایج و مقصدها هم خودشان را نشان می‌دهند. رنگ و جلاهای متفاوت ما، همت‌های متفاوت ما را هم نشان می‌دهد. فقط باید آنها را شناخت. به دیگر سخن ما باید همت کنیم و همت‌هایمان را بشناسیم. و البته بعد از آن هم باید همت کنیم تا همت شناخته‌ شده‌مان را جهت بدهیم تا بتوانیم در جای درست خودمان قرار بگیریم. اینکه خدا در آیه‌ای از قرآن می‌گوید خدا برای انسان بد نمی‌خواهد این خود اوست که به خودش بدی می‌کند چه بسا یک وجهش همین باشد.

من اگر خودم را به خوبی و به حد کافی نشناسم و همت و اراده‌ام را در موقعیت‌های مختلف نسنجم و در پرورندگی کافی آنها درست عمل نکنم در حق خودم بدی کرده‌ام و این مسئله چه بسا در بسیاری از موارد یک مسئله شخصی باشد و نقش و حضور دیگری، چندان در آن وجهی نداشته باشد. پس تا رسیدن به آنچه که مقصود و مطلوب نظر توست حرکت کن و این شعر حافظ را به یاد داشته باش که:

همتم بدرقه راه کن‌ای طایر قدس        

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین