اقتصاد را از پا نیندازیم!
مسعود هندیان
هیچ سوارکاری وقتی اسبش میلنگد یا بیمار است برای تندتر دویدن اسب، شلاقش را محکمتر نمیزند. سوارکار میداند که باید اسب را درمان و تیمار کند تا سرعتش زیاد شود.
دولتها در ایران فکر میکنند سرعت پدیدههای اقتصادی و اجتماعی را باید با شلاق زیاد کرد. با این که میدانند اقتصاد بیش از۵۰ بیماری دارد و مریض است وکفشهایش پاره و پوسیده و پاهایش تاول زده و نیاز به درمان دارد اما مدام بر سرعت حرکت فشار میآورند و او هم درسهایش را با زیانهای بزرگ به ما میدهد و همچنان از موارد متعددی رنج میبرد و شکنجه میشود.
بسیاری از مواردی که با ذات و بدنه اقتصاد سنخیتی ندارد به آن تزریق شده و تا امروز اقتصاددان بسیاری بارها درباره آثار این اقدامات ناصواب سخن گفتهاند. گروهی شدن فساد، سنگین بودن بدنه دولت، فقدان بخش خصوصی توانمند، ایجاد جریان فرسایش اجتماعی، در حاشیه نگه داشتن بخش تعاون، فقدان برنامهریزی برای ارتقای مشارکت مردم در اقتصاد ملی، انسانمحور نبودن برنامههای اقتصادی و توسعهای کشور، وابستگی به نفت، امتناع از توسعهیافتگی، نبودن طرحهای نو و مدلهای جدید اقتصادی، درآمدهای خارج از مدار تولید مانند قاچاق سوخت، کالا، مواد مخدر، انسان، ارز، زمینخواری، رشد نقدینگی، وجود رانت، تمرکز سرمایه در بخش املاک، تخصیص ارز به عدهای خاص طی سالهای متمادی، چاپ بدون پشتوانه پول، سود بانکی نامتعارف، هزینههای بالای تولید، عقبماندگی تکنولوژی، رشد نقدینگی و نگهداری ارز و طلا در خانهها، تورم بالا، افزایش صعودی قیمتها، احتکار، پدیده شوم دلالی، افزایش ریسک در فعالیتهای اقتصادی، وام و بدهیهای دولت، کاهش ارزش پول ملی، یارانههای تحمیلی، بیکاری، پیچیدگی فرآیند سرمایهگذاری، مراکز متعدد تصمیمگیری، وجود بیش از ۱۱ هزار مصوبه قانونی، عدم توسعه بازار، تخصیصهای نامناسب بانکی، هزینههای بالای نرخ تمام شده پول، ابر بدهکاران بانکی، نقش نامناسب بازار سرمایه در تجهیز منابع مالی، عدم تقسیمبندی صحیح مالیات، خروج جمعیت مولد، افزایش سن جمعیتی، تحریمها، پایین بودن مقیاس تولید، پایین بودن رتبههای شاخصهای اقتصادی در سطح جهان، عدم ثبات بازار سهام، پایین بودن تولید ناخالص داخلی و ملی، تراز تجاری منفی، بهرهوری کم، عدم امکان تقسیم کار بر اساس تخصص، عدم شکلگیری برندهای تجاری، سرمایهگذاری ناکافی خارجی و داخلی، تغییر طبقات اقتصادی و اجتماعی، عدم تحقق برنامههای کشور طی چند دهه گذشته، بیتوجهی به سرمایه و منابع انسانی، کاهش برابری قدرت خرید، توسعه نیافتگی بازار، پایین بودن درآمد سرانه، رشد اقتصادی کم و سهمخواهی گروههای سیاسی از اقتصاد و وجود رانت، عدم توزیع ثروت عادلانه، عدم برنامهریزی برای جمعیت، عدم محاسبه ثروتهای از دست رفته مانند خامفروشی، تلفات سالانه جادهای، ایجاد نا امنی اقتصادی، عدم وجود تفکر ملی در لایههای جمعیتی، عدم پایبندی به اخلاقیات در بخشهای اقتصادی و بازار، سهم ۷۵ درصدی اهتمام دولتها به امور سیاسی و سهم تنها ۲۵ درصدی به امور اقتصادی واجتماعی وحقوق شهروندی، انتصاب مدیران سیاسی در بخشهای اقتصادی بهواسطه قدرت گروه سیاسی، وجود نداشتن فرصتهای برابر برای آحاد جامعه و مهاجرت نخبگان، عدم تخصیص بهینه و منصفانه در بخش عمومی و... از جمله مشکلات و بیمارهای مطرح در اقتصاد ایران هستند.
به این فهرست عدم باور حاکمیت به اینکه اقتصاد رفتار است و پدیدههای اقتصادی و اجتماعی با زور سیاسی قابل هدایت نیستند و رفتارهای غلط، خروجی مثبت نخواهند داشت را نیز اضافه کنید. بدون شک رفتارهای گمراهکننده اقتصاد تصادفی و بیمفهوم نیستند، اسلوب دارند و قابلپیشبینی هستند.
تاسفبار آنکه با وجود تمام این بیماریها، بهجای در آوردن این «کیست» بزرگ از بدن اقتصاد، باز هم از «کیف» سرمایهگذاری حرف میزنیم. بدون توجه به اینکه سرمایهگذاری در اقتصاد امروز ایران به دو بخش مجزا تفکیک شده است. یک بخش آن دچار فساد سیستماتیک شده است و یک بخش آن لنگان لنگان پیش میرود و فعلا نیازی به «کیف» ندارد. تحقق آثار مثبت از سرمایهگذاری، اندیشه میخواهد، زیرساخت میخواهد، فرهنگسازی میخواهد، هوش مالی میخواهد، انسان سازمانی میخواهد، تغییر نگرش میخواهد، اقتصاد بیوزن میخواهد، تکنولوژی وتوان بهرهوری میخواهد، اتاق فکر میخواهد، انسان سالم و جامعه سالم میخواهد و اقتصاد رفتاری میخواهد. پیش از هر چیز امروز باید قدرت انسانسازی جامعه که از دست رفته، برگردانده و تکلیف هیولاهایی که از درون اقتصاد متولد شدهاند روشن شود. اقتصادی که به قول مجلسیان، سالانه در آن ۲۵ میلیارد دلار قاچاق میشود، با بیش از ۵۰ بیماری دیگر، نفسی برای دمیدن ندارد، باید درمانش کنیم بعد با شلاق سرعتش را زیاد کنیم.
بیایید به جمع کسانی که اقتصاد را از پای درآوردهاند، نپیوندیم و اقتصاد را از پا نیندازیم!