مالیات بر عقل
تیمور رحمانی- کارشناس اقتصاد
فطرت انسانی و قدرت دوراندیشی و عقل خدادادی ما به طور طبیعی به هنگام تورم سبب سوق دادن ما به سمت خرید دارایی هایی از قبیل مسکن و طلا و ارز می شود؛ حتی اگر برای استفاده شخصی نیازی به آنها نداشته باشیم.درواقع، در شرایطی که با نیروهای خلق نقدینگی تداوم تورم را اجتناب ناپذیر می کنیم، افزایش نرخ دارایی ها شکل گرفته است و رفتار انفرادی ما تاثیری بر روند آن ندارد. درنتیجه، عقل حکم می کند که اگر من قادر به ممانعت از افزایش قیمت ها نخواهم بود، حداقل کاری که از دستم برمی آید آن است که مانع آسیب دیدن خود از ناحیه افزایش نرخ دارایی ها شوم. در چنین شرایطی، من عایدی سرمایه کسب نکرده ام، بلکه صرفاً خود را در مقابل تورم حفاظت کرده ام. بنابراین اگر برافزایش نرخ دارایی من مالیات وضع شود، بر عایدی سرمایه ای من مالیات وضع نشده، بلکه بر عقل من مالیات وضع شده است.درواقع، وضع این نوع مالیات مانند آن است که دولت صراحتاً به شهروندان بگوید؛ من باسیاست مالی و پولی خود سبب ایجاد تورم و کاهش قدرت خرید شما و آسیب به شما خواهم شد و درعین حال فرصت ایجاد سود براثر افزایش نرخ دارایی ها را ایجاد خواهم کرد و
اگر شما از نعمت خدادادی عقل خود استفاده کنید تا مانع از کاهش قدرت خرید خود شوید یا فرصت به وجود آمده برای کسب سود را دنبال کنید، شمارا مجازات خواهم کرد.اما ممکن است اشاره شود که حتی تورم و افزایش قیمت ها و ازجمله نرخ دارایی ها همه افراد جامعه را یکسان تحت تاثیر قرار نمی دهد و سبب می شود بخشی از افراد جامعه بیش از بقیه سود کسب کنند و درنتیجه باز توزیع ثروت و در ادامه باز توزیع درآمد ایجاد کند و به این دلیل، هنوز موجه باشد که بر این نوع افزایش نرخ حتی اگر مفهوم عایدی سرمایه ندارد، باید مالیات وضع شود.جواب آن است که راه حل این موضوع مهار تورم است و خودداری از سیاست گذاری منجر به رشد نقدینگی فراتر از توان تولید کالاها و خدمات.
البته برخی ادعا کرده اند که این نوع مالیات می تواند سبب مهار سفته بازی و کنترل تورم شود.در آن صورت، می توان به آنها کشورهای متعددی را معرفی کرد که بدون وجود چنین مالیاتی و صرفاً از طریق پرهیز از سلطه مالی و با استفاده از سیاست پولی تورم را مهار کرده اند و نیاز به دردسرهای چنین مالیاتی هم نداشته اند. همچنین لازم است اشاره شود که ارز در غالب کشورها برای افراد معمولی نوعی دارایی جذاب محسوب نمی شود و عمدتاً یک وسیله برای انجام مبادلات خارجی کشور است.اما کشوری که تورم بالا و مداوم ایجاد می کند، به طور خودکار ارز و ازجمله دلار را تبدیل به یک دارایی جذاب می کند و شهروندان خود را سوق می دهد تا به دولت امریکا قرض الحسنه اعطا کنند. اگر از ایجاد تورم پرهیز کنیم، به طور خودکار از تبدیل ارز به یک دارایی برای افراد معمولی جلوگیری کرده ایم و به طور خودکار نیاز به تشکیلاتی بابت مالیات برافزایش ارزش ارز نگهداری شده اشخاص نخواهیم داشت.نباید فراموش کنیم که همیشه عاملان اقتصادی خصوصی در پیگیری منفعت و پرهیز از زیان به طور متوسط باهوش تر و چابک تر از دولت و قانون گذاران و ما نظریه پردازان اقتصادی هستند.نتیجه تصویب مالیاتی که درواقع وضع مالیات بر عقل است، عوارض خود را به تدریج در تضعیف اقتصاد نمایان خواهد کرد.
هنگامی که ما بر عقل عاملان اقتصادی مالیات ببندیم او به سرعت راه های فرار از این مالیات را خواهد یافت. مواظب باشیم بیش از این به آباد کردن ترکیه و قبرس و دبی و کانادا و...کمک نکنیم و مواظب باشیم که در آینده شهروندان را به سمتی سوق ندهیم که حتی برای مبادلات داخلی از دلار یا ارز دیجیتال استفاده کنند و نقش پول ملی را در اقتصاد تضعیف کنیم و مواظب باشیم که نظام مالیاتی را برای سازمان امور مالیاتی بیش ازحد پیچیده نکنیم که هنوز موفق به پیاده سازی کامل بسیاری از پایه های مالیاتی نشده است، پایه های مالیاتی پردردسر دیگری سر راه آن قرار دهیم. ایران کشوری نیست که احتیاج چندانی به سرمایه خارجی داشته باشد، بلکه کافی است مشوق خروج سرمایه های خود را فراهم نکند. من به عنوان اقتصاد خوانده ای که از منطقه ای محروم آمده ام و مفهوم فقر و نابرابری را به خوبی می فهمم و رفع فقر نه تنها از منظر عقلانیت بلکه از منظر احساسی هم برایم بسیار بااهمیت است، ناچارم برای حل مشکلات اقتصادی که نهایتاً نتیجه آن رفاه شهروندان باشد، بیشتر خود را به عقل متکی کنم تا احساس و عقل به من یادآوری می کند که از وضع مالیات بر عقل حمایت نکنم. ای کاش قانون گذاران قبل از آنکه به تصویب قانون مربوطه بپردازند یک بار باحوصله این متن را می خواندند.