-
در بررسی صمت از وضعیت معدنکاری در ایران و جهان نمایان شد

تحولات فناوری نقطه عطف مسیر توسعه

صنعت معدن و صنایع‌معدنی در جهان و به‌ویژه در ایران، تحولات مهم و چندوجهی را تجربه کرده است که می‌توان آن را نقطه‌عطفی در مسیر توسعه این بخش دانست. افزایش بی‌سابقه تقاضا برای فلزات استراتژیک، دیجیتالی‌شدن فرآیندها، بازآرایی زنجیره تامین و گرایش به انرژی‌های تجدیدپذیر از جمله این تحولات هستند که همزمان چالش‌ها و فرصت‌های جدیدی را ایجاد کرده‌اند.

تحولات فناوری نقطه عطف مسیر توسعه

صنعت معدن و صنایع‌معدنی در جهان و ایران تحولات گسترده‌ای را پشت‌سر گذاشته است که به‌عنوان نقطه عطفی در توسعه این بخش شناخته می‌شود. افزایش چشمگیر تقاضا برای فلزات استراتژیک مانند لیتیوم، نیکل و مس، نقش کلیدی در توسعه فناوری‌های نوین و انرژی پاک ایفا کرده است. همزمان، دیجیتالی‌شدن فرآیندها با استفاده از هوش‌مصنوعی، اینترنت اشیا و رباتیک، بهره‌وری و ایمنی معادن را افزایش داده است.

نقطه عطفی در توسعه معدن

در ایران، اگرچه محدودیت‌هایی مانند تحریم‌ها و کمبود دسترسی به فناوری‌های پیشرفته وجود دارد، اما شرکت‌های معدنی با تکیه بر توان داخلی و خلاقیت، گام‌های موثری در افزایش بهره‌وری و توسعه محصولات با ارزش‌افزوده بالاتر برداشته‌اند. همچنین، حرکت به‌سمت استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر مانند خورشیدی و بادی، علاوه بر کاهش هزینه‌ها، به حفظ محیط‌زیست کمک کرده است. با این حال، چالش‌هایی مانند کمبود زیرساخت‌های پیشرفته، مشکلات جذب سرمایه خارجی و ضعف در سیستم‌های مدیریت زیست‌محیطی همچنان پابرجا هستند. آینده این صنعت به نوآوری فناورانه، مدیریت پایدار منابع و انطباق با الزامات زیست‌محیطی و اجتماعی گره خورده است.

صنعت معدن در جهان و ایران در حال‌گذار از یک تحول بنیادین است. 3 روند کلیدی افزایش بی‌سابقه تقاضا برای فلزات استراتژیک، دیجیتالی‌سازی گسترده و حرکت به‌سمت انرژی‌های تجدیدپذیر در حال شکل‌دهی به آینده این صنعت هستند.

فلزاتی مانند لیتیوم، نیکل، کبالت، مس و عناصر نادر خاکی به ستون فقرات انقلاب صنعتی چهارم تبدیل شده‌اند. این مواد حیاتی، پایه اصلی تولید باتری‌های خودروهای الکتریکی، توربین‌های بادی، تجهیزات هوش‌مصنوعی و فناوری‌های دیجیتال هستند. افزایش تقاضا نه‌تنها باعث رشد قیمت‌ها شده، بلکه توجه سرمایه‌گذاران را به‌سمت اکتشاف و استخراج این فلزات جلب کرده است. با این حال، تمرکز جغرافیایی منابع این فلزات، چالش‌های ژئوپلتیک و ملاحظات زیست‌محیطی، زنجیره تامین جهانی را با مخاطرات جدی مواجه کرده و کشورها و شرکت‌ها را به‌دنبال راهکارهای نوین برای تضمین امنیت منابع واداشته است.

انقلاب دیجیتال، هوشمندسازی معادن

دیجیتالی‌سازی به نیروی محرکه صنعت معدن تبدیل شده است. بکارگیری فناوری‌هایی مانند هوش‌مصنوعی، اینترنت اشیا، کلان‌داده و رباتیک، نه تنها بهره‌وری و ایمنی را افزایش داده، بلکه مدیریت دقیق‌تر عملیات و کاهش هزینه‌ها را ممکن ساخته است. امروزه در بسیاری از معادن پیشرفته جهان، از ماشین‌آلات خودران و پهپادها برای استخراج و پایش شرایط استفاده می‌شود. این تحول دیجیتال، صنعت معدن را به‌سمتی سوق داده است که در آن داده‌ها و فناوری، جایگزین روش‌های سنتی شده و دقت، سرعت و ایمنی را به حداکثر رسانده‌اند.

نقش بی‌بدیل مواد معدنی در فناوری‌های سبز و دیجیتال، فرصتی بی‌نظیر برای کشورهای دارنده این منابع فراهم کرده است؛ مشروط بر آنکه با خلق «بسته‌های سیاستی هماهنگ» و فراتر رفتن از صادرات مواد خام، به حلقه‌های با ارزش‌افزوده بالاتر زنجیره تولید جهانی بپیوندند.

مواد معدنی حیاتی ستون فقرات فناوری‌های سبز و اقتصاد دیجیتال را تشکیل می‌دهند و کشورها را بر آن داشته‌اند تا برای بهره‌برداری حداکثری از منابع طبیعی خود سیاست‌های صنعتی فعالی را در پیش گیرند.

در بحبوحه ‌گذار دوگانه جهانی به‌سوی دیجیتالی شدن و پایداری، اهمیت بخش معدن به شکل چشمگیری افزایش یافته است. مواد معدنی حیاتی ستون‌فقرات فناوری‌های سبز و اقتصاد دیجیتال را تشکیل می‌دهند و کشورها را بر آن داشته‌اند تا برای بهره‌برداری حداکثری از منابع طبیعی خود سیاست‌های صنعتی فعالی را در پیش گیرند. با این حال بسیاری از این سیاست‌ها به‌دلیل فقدان یک رویکرد سیستمی و ناهماهنگی در دستیابی به اهداف خود ناکام مانده‌اند.

به‌طورسنتی دولت‌ها سیاست‌های معدنی را در سیلوهای مجزا تدوین کرده‌اند. سیاست‌های مالیاتی، مقررات زیست‌محیطی، قوانین کار و برنامه‌های توسعه فناوری اغلب بدون هماهنگی با یکدیگر طراحی می‌شوند. این رویکرد پراکنده، پیچیدگی‌های «زنجیره‌های ارزش جهانی» را نادیده می‌گیرد. امروزه، فرآیند استخراج، فرآوری و تولید تجهیزات معدنی در سطح جهان پراکنده شده است و هر کشور تنها در بخش‌های خاصی از این زنجیره فعالیت می‌کند.

سیاست‌های صنعتی موثر باید فراتر از نگاه صرف به «بخش» معدن رفته و بر «وظایف» و «پیوندها» در امتداد زنجیره ارزش تمرکز کنند. چالش اصلی کشورها دیگر صرفا استخراج مواد خام نیست، بلکه ارتقا به بخش‌های با ارزش‌افزوده بالاتر مانند خدمات مهندسی، تولید تجهیزات پیشرفته یا توسعه نرم‌افزارهای تخصصی است. سیاست‌های سنتی اغلب در ایجاد این پیوندهای روبه جلو و عقب و توانمندسازی تامین‌کنندگان داخلی برای ورود به این حوزه‌های پیچیده، ناتوان بوده‌اند. این امر به‌ویژه در بخش معدن که با هزینه‌های سرمایه‌گذاری اولیه، عدم‌تقارن اطلاعاتی شدید و ریسک‌گریزی شرکت‌های بزرگ معدنی مشخص می‌شود اهمیت دوچندان دارد.

بازآرایی زنجیره تامین و تاب‌آوری جهانی

حوادثی مانند همه‌گیری کرونا، تنش‌های تجاری و جنگ‌های منطقه‌ای، آسیب‌پذیری زنجیره تامین جهانی را آشکار کرد. در پاسخ، شرکت‌ها و دولت‌ها به‌دنبال تنوع‌بخشی جغرافیایی منابع، سرمایه‌گذاری در معادن جدید و ایجاد اتحادهای استراتژیک هستند. علاوه بر این، اقتصاد چرخشی و بازیافت مواد به‌عنوان راهکاری مکمل برای کاهش فشار بر منابع طبیعی در حال گسترش است و نشان‌دهنده‌ گذار صنعت معدن به‌سمت پایداری و مسئولیت‌پذیری بیشتر است.

فرصت‌ها و چالش‌ها در مسیر تحول

صنعت معدنی ایران در شرایطی ویژه فعالیت می‌کند که باوجود تحریم‌ها و محدودیت دسترسی به فناوری‌های پیشرفته، با تکیه بر توان مهندسی بومی و نیروی انسانی متخصص، گام‌های بلندی در راستای افزایش بهره‌وری و تولید محصولات با ارزش‌افزوده بالاتر برداشته است. سرمایه‌گذاری در فرآوری پیشرفته مس، توسعه تولید فولاد و روی و بومی‌سازی تجهیزات و نرم‌افزارهای تخصصی از جمله این اقدامات است. همچنین، حرکت به‌سمت استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر مانند نیروگاه‌های خورشیدی در مجتمع‌های معدنی، علاوه بر کاهش هزینه‌ها، گامی بلند در راستای پایداری زیست‌محیطی است. با این حال، چالش‌هایی چون کمبود زیرساخت‌های فناوری پیشرفته، مشکل در جذب سرمایه خارجی و ضعف در انطباق با استانداردهای بین‌المللی، همچنان پابرجا هستند.

تلفیق نوآوری، پایداری و مسئولیت اجتماعی

آینده صنعت معدن به توانایی آن در تلفیق 3 عامل کلیدی وابسته است: نوآوری فناورانه، مدیریت پایدار منابع و پاسخگویی به الزامات زیست‌محیطی و اجتماعی. شرکت‌هایی که بتوانند از فناوری برای افزایش بهره‌وری و کاهش اثرات منفی استفاده کنند، در مدیریت منابع آب و انرژی مسئولانه عمل کنند و با جوامع محلی تعامل مثبت داشته باشند، در بازار جهانی موفق‌تر خواهند بود. انعطاف‌پذیری در برابر تغییرات بازار، جذب سرمایه و مدیریت هوشمندانه دانش، عواملی هستند که‌ گذار به‌سمت صنعت معدنی پایدار و پیشرو را ممکن می‌سازند.

راهبرد ارتقای انسجام در سیاست‌گذاری بخش معدن

برای درک و طراحی سیاست‌های صنعتی در بخش معدن می‌توان از یک ماتریس ۲×۲ استفاده کرد که سیاست‌ها را براساس دوبعد کلیدی دسته‌بندی می‌کند:

۱- محور افقی (هدف سیاست): سیاست‌های سمت عرضه در مقابل سمت تقاضا

۲- سیاست‌های سمت عرضه: این سیاست‌ها بر افزایش توانمندی‌های تولیدی شرکت‌های داخلی تمرکز دارند. نمونه‌ها شامل ارائه مشوق‌های مالیاتی برای تحقیق و توسعه، ایجاد مراکز آموزشی و مهارت‌آموزی تخصصی، تاسیس زیرساخت‌های نوآوری و حمایت از دسترسی به سرمایه برای تامین‌کنندگان کوچک و متوسط است. هدف اصلی ساختن قابلیت‌هاست.

۳- سیاست‌های سمت تقاضا: این سیاست‌ها با هدف ایجاد یا تضمین بازار برای محصولات و خدمات داخلی طراحی می‌شوند. ابزارهای رایج شامل مقرراتی است که شرکت‌های معدنی را ملزم به خرید درصد مشخصی از کالاها و خدمات از منابع داخلی می‌کند، خریدهای دولتی و ایجاد پلتفرم‌هایی برای اتصال تامین‌کنندگان داخلی به شرکت‌های بزرگ است. هدف اصلی، خلق بازار است.

۴- مداخلات مبتنی بر بازار: این ابزارها با تغییر قیمت‌های نسبی، رفتار فعالان اقتصادی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. مثال‌ها شامل یارانه‌ها، معافیت‌های مالیاتی و تعرفه‌های گمرکی است.

۵- کالاهای عمومی: این سیاست‌ها بر فراهم کردن زیرساخت‌ها، نهادها و مهارت‌هایی تمرکز دارند که بازار به‌تنهایی قادر به تامین بهینه آنها نیست. نمونه‌ها شامل ساخت دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، شوراهای مهارت‌آموزی و تدوین استانداردهاست.

ارزش اصلی این طبقه‌بندی در تاکید آن بر «انسجام» است. سیاست صنعتی موفق سیاستی است که بین این چهارربع ماتریس تعادل برقرار کند. برای مثال وضع قوانین سختگیرانه برای خرید داخلی (یک سیاست سمت تقاضا) بدون سرمایه‌گذاری کافی در آموزش نیروی کار ماهر و حمایت از نوآوری تامین‌کنندگان (سیاست‌های سمت عرضه) محکوم به شکست است و تنها به مانعی برای کسب‌وکارها تبدیل می‌شود. این چارچوب به سیاست‌گذاران اجازه می‌دهد تا بسته‌های سیاستی خود را ارزیابی کرده و نقاط ضعف و ناهماهنگی‌ها را شناسایی کنند.

چارچوب ارائه‌شده ابزاری قدرتمند برای فراتر رفتن از بحث‌های کلیشه‌ای درباره «مداخله دولت در برابر بازار آزاد» است. این طبقه‌بندی نشان می‌دهد که سوال اصلی «چه نوع» مداخله‌ای، «کجا» در زنجیره ارزش و «چگونه» با سایر سیاست‌ها هماهنگ می‌شود، است. برای هر کشوری که به‌دنبال تبدیل ثروت معدنی خود به توسعه پایدار صنعتی بوده، این چارچوب تحلیلی یک نقطه شروع ضروری برای تدوین استراتژی‌های هوشمندانه، منسجم و مبتنی بر شواهد است.

سخن پایانی

اجرای این پارادایم به افزایش چشمگیر تولید و رشد اقتصادی، بهبود معیشت، ایجاد زیرساخت‌های عظیم و فناوری‌های بخش معدن و اشتغالزایی گسترده منجر می‌شود. با این حال، تمرکز ثروت و قدرت در دست بنگاه‌های بزرگ، نابرابری اقتصادی و اجتماعی را تشدید کرده و تولید و مصرف فزاینده باعث تخریب محیط‌زیست شده است. علاوه بر این، پیچیدگی بیش از حد سیستم‌های بزرگ آنها را در برابر بحران‌ها آسیب‌پذیر می‌کند و خطر انحصار و کاهش رقابت نیز از دیگر چالش‌های اساسی این رویکرد است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین