سهگانه مدیریت ریسک، بیمه و صنعت
صنعت با چالشهای عمیق بیمهای روبهروست؛ جاییکه قیمتگذاری دستوری، تأخیرهای دولت در پرداخت تعهدات، تورم افسارگسیخته و مدیریت ناکارآمد، شرکتهای بیمه را به ورطه ورشکستگی کشانده و صنایع را از حامی به طلبکار تبدیل کرده است. کارشناسان هشدار میدهند که بیمههای زیانده مانند شخص ثالث و درمان، نهتنها ریسکهای مالی را پوشش نمیدهند، بلکه با روند اداری طولانی، خسارتها و قدرت توقف بیرحمانه فعالیتهای تولیدی مانند بیمه تأمین اجتماعی، نفس صنایع را میگیرند؛ فرسودگی ناوگان، افزایش تصادفات، آلودگیها، پیری جمعیت و بلایای طبیعی مانند سیل و فرونشست، ریسکها را چند برابر کرده، اما درآمد واقعی بیمهها با سرمایهگذاریهای زیانده دولتی کاهش یافته است. بهگفته کارشناسان پوپولیسم بودجهای که یارانهها و حقوق را در اولویت قرار میدهد و مجلس را از اصلاح بازمیدارد، صنایع را قربانی کرده و بیمه به جای مدیریت ریسک، به ابزاری برای تأمین کسری بودجه تبدیل شده است. در اینباره و به بهانه روز بیمه با امیرحسن کاکایی، کارشناس صنعت خودرو و عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
در ابتدا بفرمایید مهمترین دلایل نارضایتی صنعتگران از نظام فعلی بیمه در ایران را چه میدانید؟
از بدیهیترین مشکلات صنعت بیمه در کشور، قیمتگذاری دستوری، مدیریت دستوری و تورم است. همانطور که میدانید صنعت بیمه کشور مانند بسیاری از صنایع، با نگاهی پوپولیستی اداره میشود، از اینرو هم نرخهای آن و هم قیمت خدمات آن، دستوری انجام میشود. بهعنوان مثال، در حال حاضر خدمات بیمه شخص ثالث و همچنین بیمه خدمات درمانی زیانده است. دولت نیز در انجام تعهدات خود به بیمهها بهخصوص بیمههای درمانی همیشه تاخیر دارد که در شرایط تورمی اقتصاد که هفت هشت سال است به سطح بحرانی رسیده، این تاخیرها به معنی ضرر بیشتر است. همزمان خود تورم هم یکی از دلایل بالا رفتن ریسکها و در نتیجه هزینهها میشود. همزمان متاسفانه مدیریت دولت بر بیمه مرکزی ایران و البته سازمانهای بیمهای و در رأس آن بیمه تامین اجتماعی بهخصوص در بحثهای سرمایهگذاری باعث شده امروزه بیشتر شرکتهای اصلی بیمه و صندوقهای بازنشستگی که پشتیبان مهمی برای بیمهها هستند، با مشکلات جدی و البته خطر بزرگ ورشکستگی روبهرو شوند. البته هماکنون هم بیشتر این صندوقهای طبق حسابوکتابهای شفاف و رویههای استاندارد بینالمللی باید ورشکسته اعلام شوند. لیکن از آنجاکه عمده این صندوقها و بیمهها دولتی هستند و در کشور این نوع مسائل امنیتی فرض میشود، اجازه اعلام ورشکستگی و اصلاح اساسی رویهها را نمیدهند. همانطور که میدانید بزرگترین بدهکار به بیمهها هم خود دولت است. بدینترتیب هم مجموعه سازمانهای بیمهای و بهخصوص بیمه تامین اجتماعی در سالها اخیر بهتدریج رفتارشان از سازمانهای حمایتی و کاهنده ریسکها تبدیل به سازمانهای دریافتکننده پول از صنایع با ارائه کمترین خدمات به صنایع شدهاند. از آنجاکه اصولا دولت در سالهای اخیر بهشدت با کمبود منابع روبهرو شده، همین وضعیت درباره سازمان امور مالیاتی هم رخ داده است. در آنجا هنوز دولت زورش به رانتخواران بزرگ و مفسدان اقتصادی نرسیده و شفافترین بخش برای اخذ بیمه و مالیات، دریافت بیمه و مالیات از کارمندان و کارگران صنایع و مالیات بر ارزشافزوده از مشتریان آنهاست. البته قدرت بیمه و اداره مالیات هم در ایران برای صنایع شفاف و بزرگ خیلی زیاد است و بهراحتی میتوانند تمام امور اقتصادی شرکتها را تا اخذ کامل بیمه و مالیات ادعایی، متوقف کنند. آنها حتی میتوانند صاحبان و مدیران ارشد را به زندان بیندازند. اخیر هم رفتار سازمان تامین اجتماعی و هم سازمان مالیاتی بهشدت خشن و غیرمنطقی شده است و بهراحتی ابتدا مبلغ علیالحساب را اخذ کرده و سپس به شکایات مدعیان رسیدگی میکنند. اینها همه نتیجه سوءمدیریت دولتی و البته بودجهریزی پوپولیستی دولتها و مجالس است که فقط میخواهند مردم را ساکت نگه دارند و حاضر به انجام هیچ کار اصولی نیستند. هزینه این نوع حکمرانی از ثروت بیننسلی، یعنی نفت و گاز و معادن پرداخت میشود. الان هم که مشکلات خیلی جدی شده، به خاطر تحریمها و کاهش شدید صادرات این ثروت بیننسلی است. و جالب است با اینهمه مشکلات هنوز وکلای مجلس قبول ندارند که باید فکری اساسی کرد و همچنان در حال افزودن هزینههای دولت هستند. در حال حاضر عمده بودجه دولت صرف حقوق کارمندان و یارانهها میشود. هر کاری هم که دولت میخواهد انجام دهند، فریاد وااسفا بلند میشود. نمونه آن همین حرکت افزایش خیلی کم نرخ بنزین بعد از شش سال است.
مشکلات پرداخت خسارت و روند اداری بیمه چقدر به این نارضایتی دامن زده است؟ و چگونه سیستم بیمه میتواند پاسخگوی بهتری به نیازهای واقعی صنعتگران باشد؟
واقعیت این است که بیمه واقعا یک صنعت است و بدون دانش، مدیریت آن مانند بقیه صنایع زمین میخورد. اتفاقا برنامهریزی و مدیریت صنعت بیمه از آنجا که با مفاهیم احتمالات و ریسک سروکار دارد، نیاز به دانش خیلی بالا و مهارت زیر و خلاقیت دارد؛ چیزی که در بیشتر سالهای اخیر، مسئولان اصلی سیاستگذار ظاهرا یا از آن بیبهره بودند یا سیاستگذاران بالادستی هرگونه اختیار آنها را برای اعمال دانستههای آنها از ایشان سلب کردهاند. واقعیت این است که همزمان ریسکها در کشور بهشدت بالا رفته است. از یک سو تورم را داریم که خودش منشأ انواع ریسک و مشکلات است. از آن طرف، بحث فرسودگی خودروها و افزایش ترافیک و تردد جادهای و همزمان افزایش بیاخلاقیها در جامعه و بیتوجهی به قوانین راهنمایی که منجر به افزایش شدید تصادفات و نتایج آن شده است. از طرفی هم انواع آلودگی محیط زیستی از آلودگی هوایی و آبی گرفته تا خاکی و غذایی که باعث افزایش بیماریها و افزایش هزینهها و البته ریسکها شده است. همچنین پیری جمعیت و کاهش تدریجی نیروی جوان و ورودی بیمهها را داریم که عنقریب کشور را غرق کند. همزمان ساختار غلط اقتصادی کشور باعث کاهش اشتغال مولد و البته بهرهوری اقتصادی شده و در نتیجه درآمدزایی کشور به ازای افراد فعال در حال کاهش است. بدشانسی دیگر ما این است که اتفاقا در یکی از نقاط اصلی جهان واقع شدهایم که بیشترین تنشهای آبی و هوایی را در چند سال اخیر ناشی از تغییرات گرمایش زمین شاهد بوده و از اینرو میزان آتشسوزی و سیل هم خیلی زیاد شده است. به تازگی هم ریسک بزرگی بهنام فرونشست زمین به این ریسکها اضافه شده است. بحث زلزله و اینطور چیزها هم که در ایران طبیعی بوده و هست. دیگر بهتر است بیشتر از این درباره افزایش تعداد ریسکها و هزینههایی که بیمهها باید متحمل شوند، نگویم. از آنطرف هم که درآمد بیمهها بهدلایل فوقالذکر همزمان کاهش واقعی داشته است.
نقش بیمه در کاهش ریسکها مالی و کمک به پایداری کسبوکارهای چیست؟
اصولا بیمهها نقش مدیریت ریسک را دارند. خوب است کمی درباره ریسک توضیح دهم. یک مثال ساده. ریسک آتشسوزی در یک خانه چوبی وسط جنگل خشک بیشتر است یا یک خانه آجری وسط شهر؟ بدیهی است که یک فرد عاقل اول پایههای ریسک را حذف میکند. مثلا در یک خانه آجر، لولهکشی گاز و سیمکشی برق استاندارد انجام میدهد. همچنین بهتناسب از کپسولهای آتشنشانی استفاده میکند. ضمنا وسط خانه آتشبازی نمیکند. سپس اگر بخواهد ریسک باقیمانده را مدیریت کند، میرود خود و خانه را بیمه آتشسوزی میکند. حالا فرض کنید آن آدم وسط خانه مسکونی، مثلا انبار فوم پلیاورتان راه میاندازد مانند آن کاری که در ساختمان پلاسکو رخ داد و آن فاجعه را رقم زد. بعد همزمان در یک اتاق آن خانه برای گرم کردن خودش یک استانبولی میاورد و در آن آتشی با چوب روشن میکند. به نظر شما بیمه برای چنین فرد بیملاحظهای چه میتواند انجام دهد؟ امروز ما هم از نظر حوادث و بیماریها در شرایطی مشابه آن آدم بیمبالات قرار داریم و هم از نظر مالی. در کشوری که بانک مرکزی نمیتواند ارزش پول کشور را حفظ کند و دائما آتشبازی راه میاندازد، و به جای برطرف کردن مشکل به مردم وعدهوعید میدهد، یا از آنطرف مسئولان بورس به جای نظارت درست و مدیریت بازار، به مردم آیندهفروشی میکنند، چگونه میتوان از بیمهها انتظار کاهش ریسک مالی را داشت. واقعیت این است که نباید خانه را کنار یک دره با خاک سست ساخت. اگر هم قرار شد این کار را انجام دهیم، باید حسابی زیرسازی کنیم. ما هماکنون در چنین وضعیت خطرناکی قرار داریم و راستش را بخواهید دیگر نباید امیدی به بیمهها از جمله بیمههای بازنشستگی که در حال ورشکستگی کامل هستند، داشته باشیم. قطعا اختراع بیمه که ظاهرا به حدود ۳۷۰۰ سال پیش بازمیگردد، مبتنی بر یکسری اصولی بوده که ما امروز آنها را نقض میکنیم. اگر ریسک زیاد است، منطقا باید دریافتی بیمه زیاد باشد و برعکس؛ اگر دریافتی بیمه کم باشد، قطعا تنها بخش کوچکی از این حجم از ریسک را میتواند پوشش دهد. همچنین شرکتهای بیمه نمیتوانند فقط به ورودیها و خروجیهای بیمهگذار اکتفا کنند، بلکه باید پول دریافتی را سرمایهگذاری کنند و از محل آن سرمایهگذاریها، بتوانند هم سود بدهند و هم خود را بیمه کنند. در کشور ما سالهاست عمده این شرکتها در کسبوکارهای دستوری سرمایهگذاری میکنند که ذاتا زیانده هستند. همین بیمه تامین اجتماعی را نگاه کنید. دولتها هر چه شرکت ورشکسته و بدهکار داشتهاند بهعنوان رددیون به آنها دادهاند. بعد هم عمدتا هیاتمدیرهایی کم اختیار و بعضا کمسواد و کمتجربه از طرف دولت به کار گمارده شدهاند که فقط بلهقربانگو بودهاند و نهایتا سرمایههای حداقلی را هم بر باد دادهاند.
چه اصلاحاتی در قوانین و مقررات بیمه لازم است تا رضایت صنعتگران افزایش یابد؟
شخصا سوادی درباره بیمه ندارم. مدیریت بیمه خیلی کار سختی است، چراکه مستقیم با محاسبه ریسک و مدیریت آن که یکی از سختترین کارهای اقتصادی دنیاست، سروکار دارد. به نظر من قبل از اینکه بخواهیم نظام بیمهای خود را اصلاح کنیم، نیازمند اصلاح نظام حکمرانی خود در بحث اقتصاد و بودجهریزی و مدیریت بودجه کشور هستیم. باید بتوانیم به هر قیمتی شده با اصلاح ساختار اقتصادی و بودجهریزی و مدیریت بانک مرکزی تورم را مدیریت کنیم. با این دست فرمانی که مجالس و دولتها پیش میروند، و نگاه پوپولیستی که بر اقتصاد و مکانیسمهای مانند بیمه و صنایع مختلف حاکم است، بیمه از نظر من نمیتواند خیلی کاری انجام دهد.
به نظر من دولت باید یک فکر اساسی کند و اگر لازم است به مجلس لایحه ارائه دهد و دست به اصلاحات اساسی در زمینه بودجهریزی، مسئله یارانهها و رانتها بزند. همچنین وکلای مجلس بهتر است به جای گفتن حرفهای پوپولیستی، مردم را آگاه کرده و آماده تحول بزرگ اقتصاد کنند. نمونه اخیر آن همین اصلاح اندک قیمت حاملهای انرژی است که وکلای مجلس به جای داد زدن سر دولت و ارائه ادعاهای نادرست به مردم و دادن وعدههای غلط، باید مردم را آماده پذیرش این حرکت حداقلی کنند. وکلا باید مردم را دعوت به آرامش و تلاش بیشتر برای عبور از بحران کرده و آنها را قانع کنند که باید نظام اقتصادی کشور متحول شود. آنها باید بهدنبال راههای توسعه پایدار باشند و برای عبور سالم قشر آسیبپذیر از بحران، از راهکارهای مدرن و خلاقانه استفاده کنند.
آنها باید قشر متوسط و بالای جامعه را آماده کنند که از این زیادهخواهیهای بر اخذ رانت بیشتر (مانند رانت ارزی، سوختی و آبی و...) دست بردارند و برای ایجاد جامعه عدالتمحور، بر تلاش خود بیفزایند و از تمام مواهب خدادادی از جمله دانشی که در این سالها کسب کردهاند برای گذار موفق از این دره خطرناک، کشور و مردم خود را یاری دهند.
البته قوه قضاییه هم باید آستین بالا بزند و جلوی فسادهای بزرگ را که اعتماد مردم را بهشدت کاهش میدهد بایستد و با کمک هم ریسک بزرگ را مدیریت کنیم. درست مانند وقتیکه زلزله میآید. ابتدا مردم باید با مدیریت و نظم به کمک زلزلهزدگان بیایند و سپس به فکر آواربرداری و بعد به فکر ساختوساز بود. در همان ابتدای بعد از زلزله بههرحال هرجومرج میشود. مردم و مسئولان باید خونسردی خود را حفظ کرده و مسئولان باید برنامهریزی کنند و از توان مردم حداکثر استفاده را بهدرستی ببرند. این تحول اقتصادی برای مدیریت ریسکهای بزرگ هم نیازمند چنین برنامه چندمرحلهای با کمک همه مردم است و در هر مرحله باید مقتضیات آن رعایت شود، وگرنه هرجومرج باعث خرابیهای بیشتر خواهد شد و نه کمک.