اصول مدیریتی از نگاه خواجه نظامالملک طوسی
سپیده موسوی
![اصول مدیریتی از نگاه خواجه نظامالملک طوسی](https://cdn.smtnews.ir/thumbnail/i2W08K6AGNza/DgHbxnlMXIY4HHxQ1surQAAo85Q3yFplKfjrrTQJMQISG8Fb-tvWQCEK6R5G2jMs3v1XAC0YjKs03C_RWrF534rOqqDoZswP/%D9%85%D9%82%D8%A8%D8%B1%D9%87+%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87+%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85+%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9.jpg)
از نگاه خواجه نظامالملک اگر به دو شخص، یک شغل بدهند، در آن کار خلل بهوجود میآید، زیرا هرکدام از آن افراد، مسئولیت را برعهده دیگری میگذارند و در نهایت آن کار همیشه ناکرده باقی میماند. همچنین بهعقیده خواجه نظامالملک، بهتر است زیردستان حاکم، همگی از یک صنف و قومیت نباشند، زیرا ممکن است این کار خطرآفرین باشد و آنها در مواقع ضرورت با یکدیگر همدست شوند. در ادامه با چند اصل مدیریتی از نگاه خواجه نظامالملک طوسی آشنا میشوید.
یکی از مهمترین و معروفترین سیاستنامههای ادبیات فارسی، سیرالملوک یا سیاستنامه منسوب به خواجه نظامالملک طوسی است. موضوع این کتاب، شامل اشاراتی به اصول و آیین فرمانروایی، اخلاق و سیاست است که خواجه نظام آن را برمبنای سیرت شاهان دیرین، بهویژه پادشاهان ایران باستان نوشته است. خواجه نظام، این کتاب را به دستور ملکشاه و با زبانی ساده و روشن برای ارشاد سیاسی 2 فرزند وی، یعنی سنجر و تاپار نوشت. سیاستنامه در ابتدا ۳۹ فصل داشت، اما خواجه نظامالملک بعدها با افزودن ۱۱ فصل دیگر آن را به ۵۰ فصل رسانید. قطعههای گوناگون این کتاب، شامل اندرزهای نویسنده، منقولات قرآن و احادیث و گفتههای بزرگان و حکایاتی درباره شاهان و وزیران است. او در این اثر، آموزههای متنوع مدیریتی و سیاستهای عملی را آموزش میدهد. یکی از مهمترین این آموزهها، توجه و توصیه به عدالت بهعنوان یک اصل مهم مدیریت دولتی است. البته توجه و توصیه به عدالت، امری نیست که تنها در سیاستنامه خواجه نظامالملک آمده باشد، بلکه یک موضوع ثابت و مهم این نوع کتب بوده است و اتفاقا اهمیت طرح آن، به ایران باستان میرسد، زیرا زرتشتیان عقیده داشتند که عدل، قانون و اصل رایج طبیعت و حیات است و بیعدالتی، نظم حیات را بههم میریزد.
تمرکز بر عدالتورزی
خواجه نظام سعی داشت بهمنظور تمرکز بیشتر بر عدالتورزی، اهمیت آن را بهعنوان یک ضرورت دینی نیز توجیه کند. از اینرو در ضمن تفهیم و تحدید مرزهای عدالت، اذعان میداشت که: «رضای حق تعالی اندر احسانی باشد که با خلق کرده شود و عدلی که میان ایشان گسترده آید.» او حتی لازمه استمرار و ادامه برکت یک سرزمین را در پیوستگی دعای نیکوی خلق مطرح کرد و در اینباره فرمود: «چون دعای خلق به نیکویی پیوسته گردد آن ملک پایدار بود و هر روز زیادت باشد.» البته خواجه، رعایت عدالت را تنها به توجیه منطقی آن محدود نکرد بلکه آن را به تعیین رفتار درست مسئولان و عاملان با مردم نیز عمومیت داد. از آن جمله اذعان داشت که عاملان حکومت باید سعی کنند در هنگام دریافت مالیات از مردم «جز مال حق چیزی را نستانند و آن را هم به مدارا از مردم دریافت کنند» حتی اگر در این میانه مسئولی با مردم به خشونت و ناراستی رفتار کند، حاکم باید جای او را با افراد شایستهتر تغییر دهد و تلاش کند که مال غصبشده را به صاحبان اصلیاش برگرداند. فیالواقع خواجه نظام الملک با این تفکر، بخش مهمی از پایداری یک حکومت را در رضایت مردمی خلاصه کرد.
نقش حاکمیت در اجرای عدالت
از نگاه خواجه نظام، دیگر نشانه اجرای درست عدالت در یک حاکمیت آنجاست که حاکم تدبیر و انصاف لازم را در انتخاب کارگزاران داشته باشد. از اینرو وی بر این باور بود که حق تعالی به پادشاه، عقل و دانشی میدهد که او با آن بتواند به زیردستان خود به قدر مرتبتشان ارج نهد و از میان آنها، خدمتکاران و افراد شایسته را انتخاب کند و به هر یکی از آنها پایگاه و منزلتی درخور توانمندیشان عطا کند. در این انتخاب، سعی عمده پادشاه باید بر انتخاب افراد شایسته و نجیب باشد. البته پس از تایید نجابت و اصالت آنها نیز، نباید در واگذاری مناصب به آنها افراط کند و به این اعتبار به آنها چند شغل را بسپارد، زیرا «چون دو شغل یک مرد را فرمایند همیشه از این دو شغل، یکی بر خلل باشد و با تقصیر؛ از جهت آنکه اگر مرد در این شغل به واجب قیام کند و تیمارش را به جد بر دست گیرد، در آن شغل دیگر خلل و تقصیر افتد. خواجه حتی بر این باور بود که اگر به دو شخص، یک شغل بدهند در اجرای آن کار خلل بهوجود میآید، میپذیرد، زیرا هرکدام از آن افراد، مسئولیت را بر عهده دیگری میگذارند و نهایتا آن کار، همیشه ناکرده باقی میماند! اهمیت توجه به این قبیل نکات مدیریتی آن هم در حدود هزار سال پیش نشان میدهد که پیشینیان ما علاوه بر اهمیت وجود یک متر و معیار برای انتخاب پادشاه، همان را هم برای زیردستانش نیز قائل بودند و در همه این موارد آنچه بیش از همه اهمیت دارد، اجرای درست عدالت و انصاف است. انگار عدالت، اصل و بنیه همه اصول است و اجرای آن ناخودآگاه راه را برای درستی دیگر ضوابط فراهم میکند.
تاکید بر شایستهسالاری
علاوه بر اهمیت و ضرورت افراد شایسته برای تصدی مناصب دولتی، خواجه موارد دیگری را هم برای این قبیل انتخابات لحاظ میکند. برای مثال وی عقیده دارد که بهتر است افراد انتخابی، همگی از یک صنف نباشند، زیرا ممکن است این کار خطرآفرین باشد و آنها در مواقع ضرورت با یکدیگر همدست شوند، حالت ایدهآل آن است که شاه از همه قومیتی در افراد تحت سلطه خود داشته باشد تا از ایجاد این قبیل خطرهای احتمالی جلوگیری کند. البته خواجه نظام عقیده دارد باوجود همه این نظارتهای پیش از انتخاب، باید عاملان پس از دریافت و تصدی منصب موردنظر نیز، همچنان تحتنظر باشند. این رصد کردن تنها بهمعنای تحتکنترل در آوردن آنها نیست، بلکه میتواند حالت تشویقی و تنبیهی نیز داشته باشد. خواجه حتی برای تحقق بهتر این منظور یک پیشنهادی میدهد که گویا در تقسیم بهتر قدرت و تبدیل شدن آن به یک قدرت مطلقه تاثیرگذار بوده است. او باور دارد که بهتر است صاحبان مناصب هر 3،2سالی عوض شوند تا از رهگذر ثبات در شغل خود، جای پایشان را در مناصبی که برعهده میگیرند، سفت نکنند و برای خود حصنی نسازند و بدینسبب، برای حاکمیت دلمشغولی ایجاد نکنند. از میان این افراد، بهویژه وزرا و تدبیر کار آنها اهمیت ویژهای داشت. زیرا بهباور خواجه نظام، صلاح و فساد پادشاه و مملکت وابسته به وزیر نیک حکومت است و اگر وزیر نیکروش و نیکرأی باشد، مملکت آبادان میشود و لشکر و رعایا خشنود و آسوده میشوند و در نهایت پادشاه به فراغت دل زندگی میکند، اما برعکس اگر وزیر بدروش باشد؛ نهتنها در کار مملکت خلل ایجاد میشود بلکه موجبات سرگردانی و رنجوری پادشاه و نیز بینظمی و اضطراب مملکت فراهم میشود.
سخن پایانی
در مجموع خواجه نظامالملک توانست برخی از مهمترین مشکلات سیاسی و حکومتی سلجوقیان را تشخیص دهد و برای آن راهکارهایی بیندیشد. او سعی داشت با تکنیکهایی عملی و واقعگرایانه که از میراث ایرانی ـ اسلامی آموخته بود، ترسیمکننده سیستمی باشد که در آن مشورت، عدالت و آبادانی ایران اهمیت بسیاری داشته باشد.