زنگزور، بزنگاه موازنه قدرت
تحولی بزرگ در ژئوپلتیک منطقه که اقتصاد ایران را هدف قرار میدهدامضای توافقنامه کریدور زنگزور در ۸ اوت ۲۰۲۵ بین ارمنستان و جمهوریآذربایجان و با میانجیگری ایالاتمتحده، تحولی بزرگ در ژئوپلتیک منطقه رقم زده است. این کریدور، ارتباط زمینی آذربایجان به نخجوان را از طریق یکی از استانهای ارمنستان، بدون اعمال کنترل مرزی ارمنستان و برای مدت ۹۹ سال توسط کنسرسیومی امریکایی فراهم خواهد کرد. توافقی که در آینده چالشهای جدیدی در حوزه اقتصادی، تجاری، بانکی و پولی برای کشور ایجاد خواهد کرد. ایران مسیر امن و بدون وابستگی خاصی برای ارتباط زمینی با قفقاز جنوبی و اروپا از طریق ارمنستان داشت که اکنون با فعالشدن کریدور زنگزور، این مسیر در معرض از دست رفتن کامل قرار گرفته است. ایران سهم قابلتوجهی از حملونقل کالاهای وارداتی و صادراتی در منطقه بهواسطه مسیرهای زمینی از خاک خود داشت، اکنون فعال شدن توافق زنگزور این سهم را کاهش میدهد و هزینه و زمان انتقال کالاها از مسیرهای جایگزین را افزایش میدهد. بهاعتقاد تحلیلگران مسائل خاورمیانه این پروژه تلاشی است آگاهانه برای بازتعریف بازی قدرت در قفقاز و با هدف دور زدن و به محاق بردن تاثیر سیاسی ایران. واضح است که اهمیت این پروژه برای تهران بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی و امنیتی است. اما چرا این پروژه برای برخی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای اهمیت استراتژیک دارد؟ و چه عواملی باعث شده که ایران نسبت به این کریدور حساسیت ویژهای نشان دهد؟ صمت در رابطه با کریدور زنگزور و پیامدهایش بر اقتصاد و سیاستهای پولی و بانکی ایران با علی بیگدلی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه گفتوگو داشته که در ادامه میخوانید.

توافق اخیر بر سر کریدور زنگزور در چارچوب تحولات ژئوپلتیک قفقاز جنوبی چه تبعاتی برای ایران خواهد داشت؟
این مسیر پیش از این توافقنامه از خاک ایران عبور میکرد. یعنی از آذربایجان شروع میشد و از جنوب ارمنستان وارد خاک ایران میشد و پس از عبور از خاک ایران وارد نخجوان میشد و از آنجا به ترکیه میرفت. آن زمان که از خاک ایران عبور میکردند، عوارض پرداخت میکردند که آوردهای برای اقتصاد محسوب میشد. اختلافات سیاسی میان ما و آذربایجان و از سویی نگاه پانترکیست اردوغان تبدیل به تهدیدی برای این کریدور شد. ترکیه تلاش کرد تا از طریق این جاده بتواند به دنیای ترک زبان در آسیای مرکزی دسترسی پیدا کند. ترکیه در این میان دو هدف دارد؛ یک هدف اقتصادی است و هدف دیگر او پانترکیست است. اردوغان به این شیوه میتواند به بازار ترکیه سر و سامان اقتصادی بدهد و بازارهای ترکیه را بهسمت کشورهای ترکزبان در آسیای مرکزی هدایت کند.
از سویی ارتباط نزدیک بین اسرائیل و آذربایجان از طریق پایگاههای نظامی اسرائیل در آذربایجان برقرار است و حتی این احتمال بسیار وجود دارد که اسرائیل در جنگ ۱۲روزه از آسمان آذربایجان هم برای ورود به خاک کشور استفاده کرده باشد. این اتفاق از سویی میتواند یک بازار پول برای اسرائیل باشد. همین حالا هم آذربایجان نفت و گاز اسرائیل را تامین میکند. تمامی این موارد میتواند ابعاد اقتصادی این توافقنامه باشد.
بحث بر سر این است که در گذشته قرار بود چهارراهی باشد که از خاک ارمنستان یک مسیر آن به ایران و مسیر دیگر به ترکیه برسد؛ در حال حاضر این مسیر دیگر از ایران عبور نمیکند و باعث کاهش درآمد بخش حملونقل و ترانزیت خواهد شد. این مسیر 4 تا 5کیلومتر بالای مرزهای ایران و از ارمنستان عبور میکند و درگیری ارتباطی با خاک ایران نخواهد داشت. اینکه چقدر میتواند در ترانزیت کامیونهای ما بهسمت اروپا تاثیرگذار باشد، هنوز مشخص نیست.
آنچه بیش از مسائل اقتصادی اهمیت مییابد، تغییرات ژئوپلتیک است که در منطقه در حال رخ دادن است. ضمن اینکه امریکا برای نخستینبار وارد این منطقه حساس شده که بهنوعی «هارتلند» یا منطقه جغرافیایی کلیدی و حیاتی محسوب میشود؛ منطقهای که بهدلیل سوابق تاریخی، اهمیت زیادی برای روسیه و بعد ایران داشته است. بهنظر میرسد توافقات پنهانی بین امریکا و روسیه رخ داده است که در آن واشنگتن امتیازاتی در اوکراین میگیرد و حضورش را در قفقاز تثبیت میکند.
به این شکل که امریکا از روسیه در اوکراین حمایت کند و از سویی ترامپ گفته است که اوکراین باید بخشی از سرزمینهای خود را به روسیه بدهد. روسیه هم در قبال این توافق، دست ایالاتمتحده را برای ورود به منطقه باز بگذارد. ایالاتمتحده از شمال کشور با متحدینی مانند آذربایجان و روسیه میتواند برای کشور زیانبخش باشد و حدود فرمانروایی بر مرزها را برای کشور محدود کند.
بنابراین تغییر مسیر از طریق کریدور زنگزور از نظر ژئوپلتیک بسیار برای کشور حائزاهمیت است و در مرحله دوم از نظر اقتصادی میتواند برای کشور محدودیت تجاری و ترانزیتی ایجاد کند. کاهش تبادل کالا، افت آورده ارزی و محدود شدن منابع بانک مرکزی از پیامدهای مستقیم آن است. این موضوع ممکن است دولت را بهسمت چاپ پول بیشتر سوق دهد که تبعات تورمی دارد. در بعد سیاسی نیز، موازنه قدرت در منطقه تغییر کرده و کشورهای فرامنطقهای مثل امریکا و حتی اسرائیل میتوانند جای پای خود را محکم میکنند.
باتوجه به این تغییر موازنه قدرت، آیا ایران میتواند جایگاه خود را بازتعریف کند؟
واقعیت این است که دیر شده و شرایط برای بازتعریف نقش ایران بسیار دشوار است. استقرار نیروهای نظامی امریکا در شمال ایران و حضور بازیگران تهدیدکننده، فضای مانور تهران را محدود میکند. اکنون سهم ایران از معادلات قفقاز جنوبی بهشکل محسوسی کاهش یافته است.
این را هم اضافه میکنم که نفوذ ایران در منطقه، سوابق تاریخی دارد و در گذشته، کل کشورهای منطقه هم این موضوع را پذیرفته بودند، اکنون باید در نظر داشت که نظام جهانی تغییر کرده و به فراخور آن جابهجاییهای قدرت هم ایجاد شده است. ایران هم در تلاش است تا سهم خود را در این جابهجاییهای قدرت بهنوعی حفظ کند.
حضور امریکا در مدیریت این مسیر چه پیامدهای امنیتی برای ایران دارد؟
در حال حاضر مهم این است که آیا ترانزیتهای ما میتوانند از این مسیر عبور کنند و وارد خاک ارمنستان شوند و به اروپا بروند؟ این مسئله هنوز در هالهای از ابهام است.
بعضی از مقامات ما از جمله آقای پزشکیان گفتهاند که اینطور نیست و قرار است قوانین عبور و مرور از این مسیر تحت قوانین ارمنستان صورت بگیرد و از این نظر لطمهای به تجارت زمینی کشور وارد نشود. اما هنوز این مشخص
نیست.
آنچه اکنون اهمیت دارد، این مسئله است که این تغییرات ژئوپلتیکی تاحدود بسیار زیادی به زیان ما تمام شده و مقابل مانور ما را گرفته است.
کنترل بخشی از مسیرهای حیاتی تجاری و ترانزیتی توسط واشنگتن، میتواند ابزار فشار سیاسی و اقتصادی علیه تهران باشد.
آیا ایران میتواند با شرکت در پروژهها یا ائتلافهای جایگزین مانند ائتلاف روسیه و هند در قالب کریدور شمال به جنوب، اثر این کریدور و وابستگی به قفقاز جنوبی را خنثی کند؟
توافقنامه زنگزور حتی کریدور شمال به جنوب را دچار سردرگمی کرده است. از طرفی هندوستان نمیخواهد خود را خیلی درگیر و وابسته به روسیه کند. باتوجه به اینکه ترامپ هند را تهدید کرده که از روسیه نفت خریداری نکند. از اینرو هند تلاش میکند تا از طریق اقیانوس هند خود را به آبهای خلیجفارس وصل کند و نفت و گاز این منطقه را از طریق عراق و ترکیه به اروپا صادر کند که چنین اتفاقی برای ما بسیار زیانبخش است.
از نظر تئوریک و در شرایط فعلی و وابستگی شدید به برخی مسیرها و بازیگران مثل روسیه، کار سختی در پیش داریم. باید وابستگی به قفقاز جنوبی کاهش یابد و درآمدهای ترانزیتی از مسیرهای دیگر افزایش پیدا کند. مسیرهایی مانند کریدور شمال ـ جنوب، تقویت ارتباطات با آسیای مرکزی یا توسعه خطوط بهسمت خلیجفارس و مدیترانه میتوانند جایگزین باشند، اما متاسفانه ایران اکنون از بسیاری از این ظرفیتها محروم است.
توجه داشته باشید که کریدور زنگزور فقط یک مسیر حملونقل نیست؛ این کریدور نشانه تغییرات مهم ژئوپلتیکی در منطقه است که هم اقتصاد و هم امنیت ایران را تحتتاثیر قرار میدهد. از اینرو بیتوجهی به پیامدهای آن، میتواند هزینههای جبرانناپذیری برای کشور داشته باشد.
سخن پایانی
راهاندازی زنگزور برابر با «دور زدن ایران» است. این اتفاق روند توسعه بلندمدت کشور را نهتنها بهتعویق میاندازد، بلکه فرصتهای بزرگتر را نیز از ایران سلب میکند. اقتصاددانان داخلی اما معتقدند کاهش تردد ترانزیتی منجر به ضرر اقتصادی مستقیم برای ایران میشود و توانایی کشور در ایفای نقش ترانزیتی در قفقاز را مختل خواهد کرد. یک تحلیلگر سیاسی ترکیهای نیز معتقد است فعالشدن کریدور، ایران را بیشتر منزوی میکند و باعث از دست رفتن درآمدهای ترانزیتی میشود. همچنین پروژههای جدید مانند انتقال گندم قزاقستان به خاورمیانه از طریق بنادر آذربایجان را ممکن خواهد ساخت.
انتقال مسیر ترانزیت از خاک ایران به کریدور زنگزور، در کنار کاهش درآمدهای اقتصادی و با تاثیر سیاسی جدی بر جایگاه منطقهای ایران باعث خواهد شد، کشور نقش ویژهاش بهعنوان پل منطقهای و حلقه وصل بازارها را از دست بدهد. ایران این گام را اقدامی میداند که توسط بازیگران خارجی ـ امریکا، ترکیه و آذربایجان ـ رهبری میشود تا نفوذ سیاسی تهران در منطقه قفقاز را کاهش دهد؛ روندی که تهران را در انزوا قرار خواهد داد. از یکسو نفوذ فزاینده امریکا در مرزهای شمالغرب ایران و از سویی همگرایی سیاسی و ائتلافهای منطقهای جدید ایجاد خواهد کرد. واگذاری حق مدیریت ۹۹ساله این مسیر به یک کنسرسیوم امریکایی بهمعنای حضور پایدار واشنگتن در مرزهای شمالغرب ایران است که تاثیری بلندمدت بر میدان قدرت و سیاستهای منطقهای ایران خواهد داشت.
در مجموع، اگرچه ابعاد اقتصادی نظیر کاهش درآمدهای ترانزیتی و تهدید بودجه ایران بسیار مهم هستند، اما پیامدهای سیاسی و ژئوپلتیکی بینهایت تعیینکنندهتر هستند. تغییر چنین موازنه قدرتی در قفقاز بهنفع امریکا، ترکیه و آذربایجان، جایگزینی شبکههای ترانزیتی بدون نیاز به ایران و بیثباتسازی نفوذ ایران بهویژه در مناسبات چندجانبه است. چنین عواملی نشاندهنده اهمیت اهداف سیاسی این اقدام نسبت به اهداف اقتصادی است. اگر ایران فقط بهشکل منفعلانه با کریدور زنگزور برخورد کند، بخش مهمی از درآمد ترانزیتی و مزیت ژئوپلتیکیاش را از دست میدهد. اما با ورود فعال به ائتلافهایی مثل کریدور شمال ـ جنوب، پیمانهای آسیای مرکزی، سازمان همکاری شانگهای و توسعه کریدورهای داخلی شرق ـ غرب و خلیجفارس ـ مدیترانه، میتواند نهتنها اثرات منفی زنگزور را خنثی کند، بلکه موقعیت خود را ارتقا دهد. بهطورکلی، ایران بهدلیل موقعیت ژئوپلتیکیاش در چهارراه شرق ـ غرب و شمال ـ جنوب، در چند کریدور تجاری مهم حضور دارد یا میتواند نقشآفرینی کند.