هراس معاملهگران از بلاتکلیفی سیاسی
بازار سرمایه در سراشیبی بیاعتمادی؛ چرا سیاستگذار هنوز تماشاگر است؟در حالی که شاخص کل بورس طی 3 روز گذشته، بیش از ۵۰ هزار واحد افت را تجربه کرده و بازار در وضعیت «قفل فروش» قرار گرفته، سیاستگذار هنوز اقدام قاطعی برای ترمیم اعتماد عمومی انجام نداده است. روایت 3 روز پیاپی ریزش بازار سهام نشان میدهد تا لحظه تنظیم این گزارش، بازار سرمایه ایران در 3 روز ابتدایی هفته جاری (از ۱۲ تا ۱۴ مرداد ۱۴۰۴) به رنگ قرمز درآمد و برای چندمینبار پیاپی شاهد افت معنادار شاخصها، قفل صفهای فروش و تداوم خروج پول حقیقی بود.

در روز یکشنبه، شاخص کل با افت بیش از ۱۵هزار واحدی، به کانال ۲میلیون و ۶۳۹ هزار واحد سقوط کرد و در ادامه، روز دوشنبه نیز ۱۴هزار واحد دیگر کاهش یافت تا افت شاخص برای نهمین روز متوالی ثبت شود. این وضعیت در شرایطی رقم خورده که ارزش معاملات خرد روزانه به زیر ۹ هزار میلیارد تومان رسیده و خالص خروج پول حقیقی، بهطور میانگین روزانه نزدیک به هزار میلیارد تومان ثبت شده است. نکته مهم اما آنجاست که ریزش اخیر دیگر نه بهمثابه یک «واکنش مقطعی» بلکه بهعنوان نمادی از یک بیماری مزمن در ساختار بازار شناخته میشود.
در واقع، سرمایهگذار خرد از خود میپرسد: اگر بازار در چنین شرایطی است، چرا نهاد ناظر تنها نظارهگر است؟
بهگفته بسیاری از کارشناسان، نه نوسانات نرخ ارز و نه تحولات بینالمللی، بهتنهایی نمیتوانند پاسخگوی این حجم از بیاعتمادی و عقبنشینی باشند؛ بلکه آنچه امروز در بورس ایران دیده میشود، پیامد سیاستگذاری معلق و رویکرد غیرقابلپیشبینی سیاستگذار در قبال بازار سرمایه است.
گزارش پیشروی صمت نگاهی دارد به علل تکرار دومینوی سرخپوشی، نقش ریسکهای سیاسی و پولی در رفتار معاملهگران و راهکارهایی که میتوانستند قبل از آنکه دیر شود، فعال شوند.
چرایی یک ریزش فرسایشی؛ از ناامیدی عمومی تا نقشهای نادیده گرفتهشده
کارشناسان مختلف علت افت مزمن در 3 سطح اصلی را، نخست نتیجه فقدان اعتماد عمومی به آینده اقتصاد کلان، دوم ماحصل ابهام در سیاستهای حمایتی دولت نسبت به بازار سرمایه و سوم واکنشهای تاخیری نهادهای ناظر نسبت به وضعیت نابسامان معاملات میدانند.
کامران ندری، اقتصاددان معتقد است؛ بازار سرمایه بیش از هر چیزی از «ناهماهنگی سیاستگذار» ضربه خورده است. او در گفتوگویی تاکید کرده: «وقتی سیگنالهای ضدونقیض از سیاست پولی، ارزی و حمایتی به بازار میرسد، فعال اقتصادی نمیتواند رفتار عقلایی داشته باشد. کسی در چنین شرایطی نه خرید میکند، نه ریسک را میپذیرد.»
این دیدگاه موردتایید یوسف کاووسی، کارشناس بازارهای مالی نیز قرار دارد. وی بااشاره به وضعیت فعلی تاکید میکند «نقدینگی از بازار سرمایه بهدلیل ناکارآمدی در سیاستهای حمایتی فرار کرده است، نه بهخاطر سودآوری پایین سهمها.»
در چنین شرایطی، افتهای پیدرپی شاخص تنها یکی از نشانههای بیثباتی است؛ بحران واقعی، قفل شدن روان بازار و خالیشدن کف معاملات است. بسیاری از نمادها با صفهای فروش قفلشده مواجهند، اما حتی با افت نرخ هم خریداری برای آنها وجود ندارد. این مسئله، بازار را به مرحلهای از «یأس معاملاتی» کشانده که با ابزارهای سنتی، قابلدرمان نیست. اگرچه سازمان بورس و بانک مرکزی هرازگاهی از ابزارهایی مانند تزریق نقدینگی از طریق صندوق تثبیت یا توصیه به بازارگردانی استفاده کرده، اما اغلب این اقدامات مقطعی، بدون هماهنگی بیننهادی و فاقد پیوست رسانهای مناسب بودهاند.
وحید شقاقی شهری، استاد اقتصاد دانشگاه خوارزمی نیز با انتقاد از این وضعیت بیان میکند: «بازار سرمایه، پیش از آنکه از نبود پول رنج ببرد، از نبود برنامه منسجم رنج میبرد. هیچ افق روشنی برای سرمایهگذار ترسیم نشده و همین مسئله باعث شده است که رفتارهای هیجانی تشدید شود.»
سایه عوامل سیاسی بر سر بازار سرمایه
مجتبی سلطانی، کارشناس بازار سرمایه در رابطه با ریزش چند روز اخیر بازار سرمایه معتقد است؛ بازار سرمایه در شرایطی که شاخصها بهصورت مصنوعی بالا نگه داشته میشوند، شاهد افزایش عرضهها بهویژه در نقاط اوج قیمتی است. این رفتار بهویژه در بازارهای نزولی شایع است، جایی که سرمایهگذاران با امید به خرید در قیمتهای پایینتر، اقدام به فروش داراییهای خود در اوجهای قیمتی میکنند.
این موضوع به 2 گروه اصلی سرمایهگذاران مرتبط است؛ گروه نخست، کسانی که بهدنبال خرید در قیمتهای پایینتر هستند و گروه دوم، افرادی که به قصد خروج از بازار سرمایه و تبدیل داراییهای خود به سایر بازارها مانند طلا اقدام به فروش میکنند. در شرایط کنونی، بهدلیل نبود چشمانداز مثبت در بازار سرمایه، حتی دورههای کوتاهمدت رشد شاخصها بهعنوان فرصتی برای عرضههای بزرگتر تلقی میشود. این شرایط بهویژه برای سرمایهگذارانی که به نقدشوندگی داراییهای خود اهمیت میدهند، جذاب است. با این حال، کاهش قیمتها بهتنهایی نمیتواند بازار را برای سرمایهگذاری جذاب کند، زیرا عوامل کلان اقتصادی و سیاسی، از جمله نبود حمایتهای دولتی، بر جو روانی بازار سایه افکنده است.
در این میان، یکی از عوامل کلیدی در وضعیت کنونی بازار، سیاستهای پولی و مالی دولت است. نرخ بهره بالا، ترس از نوسانات نرخ ارز و رکود عمیق در بازارهای مختلف، سرمایهگذاران را بهسمت داراییهای امن مانند طلا سوق داده است. این روند در بازارهای فیزیکی نیز مشاهده میشود، جایی که تقاضا برای طلا بهعنوان ابزارهای حفظ ارزش افزایش یافته است. علاوه بر این، تنشهای سیاسی و بینالمللی نیز بهعنوان عاملی خارج از کنترل مدیران بازار سرمایه، بر فضای کلی اقتصاد اثر گذاشته است. فضای پرابهام سیاسی و احتمال تشدید تنشها، پیشبینی شرایط آینده بازار را دشوار کرده است. در چنین شرایطی، سرمایهگذاران بهدنبال بیمه کردن داراییهای خود هستند و ابزارهایی مانند طلا، اوراق تبعی و آپشنهای سهام بهعنوان راهکارهایی برای کاهش ریسک موردتوجه قرار گرفتند. باید عنوان کرد؛ سیاستهای کنونی مدیران بازار سرمایه، بهویژه تلاش برای بالا نگه داشتن مصنوعی شاخصها، نهتنها نتیجه مثبتی بههمراه نداشته، بلکه به خروج سرمایه از بازار منجر شده است.
این سیاستها که به «شاخصسازی» معروف شدند، منابع عظیمی را هدر داده و بهجای رونق بخشیدن به بازار، به تشدید بیاعتمادی منجر شدند. در دورههای گذشته، بهویژه در زمان حضور مدیران قبلی، حمایتهای لفظی و عملی از بازار سرمایه میگرفت، اما در حال حاضر، حتی حمایتهای لفظی نیز بهحداقل رسیده است. سلطانی در پایان افزود: برای بهبود شرایط بازار، نیاز به اقدامات فوری و هماهنگ در سطوح مختلف وجود دارد. اگرچه بخش عمدهای از مشکلات به سیاستهای کلان و روابط بینالمللی وابسته است، اما امید میرود با انجام اقدامات داخلی مطلوب، بهبود وضعیت بازار میسر شود.
اعتماد مردم به بازار سرمایه از بین رفته است
هومن عمیدی، کارشناس بازار سرمایه با تاکید بر اینکه همه اتفاقات بازار بهدلیل ریسکهای سیاسی نیست، با انتقاد از برخی ناکارآمدیها میگوید: چرا بازارهای دیگر از جمله بازار دلار و سکه بهاندازه بازار سرمایه متاثر نمیشوند؟!
وی با بیان انتقاد از میزان دقت و صحت رقم شاخص کل در تبیین واقعی وضعیت بازار، گفت: با این سیستم تمام اعتماد مردم به بازار سرمایه از بین رفته است. بهنظر میرسد آنها که همه سرمایهها و داراییشان در املاک و سپردههای بانکی و صندوقهای درآمد ثابت است، هیچ اعتقادی به بازار سرمایه ندارند.
بهگفته این کارشناس بازار سرمایه؛ هر اتفاقی که میافتد، بازار سرمایه متاثر میشود، چرا دیگر بازارها مانند بازار املاک از این ریسکها آسیب ندیدند؟! آیا این ریسکها تهدیدی برای بازار ملک در ایران نیستند و فقط بازار سرمایه را متاثر میکند؟! ما داریم هر روز آب شدن اندازه و سایز اقتصادمان را نگاه میکنیم! ارزش بازار ایران در مقیاس جهانی در اندازه معاملات یک شرکت هلدینگ مالی بزرگ دنیا در یک روز است! کجای این حقارتی که مردم ایران از این مسیر تجربه میکنند، مطابق سیاستگذاریهای کلان اقتصادی کشور است؟!
وی ادامه داد: نخستین توییت آقای پزشکیان برای انتخابات، درباره بازار سرمایه بود، اما از آن روز که انتخاب شدند، یک اظهارنظر از سمت ایشان و دوستانشان درباره بازار سرمایه نشنیدهایم. رها کردن بازار سرمایه به این شکل، بدترین ضربه را به اعتماد مردم در داخل میزند و به همه مردم دنیا میگوید، اینجا جای نامناسبی برای سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری خارجی چگونه باید محقق شود؟! آنها حال و روز سرمایهگذاران داخلی را میبینند! چرا باید پولشان را با چنین بازده منفی که در بازار سرمایه وجود دارد، وارد کشور ما کنند.
نیروهای ناکارآمد باید جابهجا شوند!
محمد ربیعزاده، کارشناس ارشد بانکی بااشاره به اقدامات انجامشده از سوی وزیر جدید اقتصاد در حوزه بورس میگوید: در حال حاضر آنچه در بورس شاهد آن هستیم، متاثر از جنگی است که رژیمصهیونیستی علیه ایران انجام داد.
وی ادامه داد: برخی از کارشناسان، پیشنهادهایی درباره اصلاح روند بورس ارائه دادند و نامههایی نیز در این مدت در زمینه اصلاح روند بورس ارائه شد، اما مسئله اینجا است که بورس ایران حجمش کوچک است و با یک اقدام سیاسی، این اصلاحات بر هم خواهد خورد، بههمیندلیل بهترین کار این است که اعتماد به بورس ایران بازگردد.
این کارشناس ارشد بانکی خاطرنشان کرد: برای اصلاح روند بورس باید دستگاههای مختلف پای کار بیایند که البته هماهنگی در این زمینه برعهده وزارت اقتصاد است که البته وزیر اقتصاد نشان داده است، توانایی مدیریت دستگاهها را میتواند بهخوبی انجام دهد. وزیر اقتصاد باید نیروهای ناکارآمد را جابهجا کند و تنها با بازگشت اعتماد به بورس، میتوانیم شاهد بهبود اوضاع بازار سرمایه باشیم.
ربیعزاده تصریح کرد: در شرایط فعلی، مهمترین اقدام همانطور که گفته شد، مسئله امنیت و اعتماد است که به سهامداران باید بازگردد و این اقدام باید از طریق وزارت اقتصاد و تمامی دستگاههایی که با بورس ارتباط دارند، رخ دهد، همانطور که در شرایط صلح و ثبات اقتصادی دستگاهها با هم برای این مسئله اقدام میکنند، در این شرایط نیز باید پای کار بیایند و وزارت اقتصاد را یاری کنند.
بهگفته این کارشناس اقتصادی، شرکتهای بورسی و بانکی نیز باید مسئله شفافیت را در اولویت خود قرار دهند که این مسئله نیز توسط وزارت اقتصاد باید بهخوبی پیگیری شود. همانطور که میدانید، در برنامه هفتم توسعه در فصل دوم بهطورواضح به این مسئله تاکید شده است تا هم تورم تکرقمی شود و هم کفایت سرمایه به ۸ درصد برسد.
این اقتصاددان خاطرنشان کرد: بهنظر میرسد، باید تمامی بخشهای اقتصادی اعم از خصوصی و دولتی به کمک وزارت اقتصاد بیایند تا این هدف از برنامه محقق شود، ضمن اینکه رسانهها نیز باید به مسئله شفافیت، بیش از گذشته توجه داشته باشند.
بهگفته ربیعزاده، بهعنوان نمونه موضوع نامه رئیس سازمان بورس به وزیر صمت باید پیگیری شود تا مشخص شود که اقدام وزارت صمت درباره وضعیت خودروسازیها چه خواهد بود. این مسئله ربطی به وزارت اقتصاد ندارد، اما اثرش در بورس دیده خواهد شد.
وی گفت: معمولا رسانهها فقط قرمزی یا سبزی شاخص را میبینند، اما پشت آن یکسری اقدام است که این اقدامات باید برای سهامداران گفته شود.
این کارشناس بازار سرمایه همچنین با تاکید بر اقدامات بانک مرکزی برای حمایت از بورس گفت؛ این موضوع نیز باید شفاف شود که اقدامات انجامشده چه بوده و تا کجا این اقدامات انجام گرفته است.
وی همچنین باتوجه به عملکرد مدنیزاده در وزارت اقتصاد گفت: آقای وزیر باید هرچه سریعتر تیم مورداعتماد خود را بهکار بگیرد و در کنار دستوراتی که داده است، مدیران اجرایی باید این دستورات را بهکار ببندند.
ربیعزاده گفت: انتصاب مدیران بانکها و دیگر بخشها باید در اسرعوقت انجام شود، زیرا این افراد هستند که باید دستورات را اجرایی کنند. اگر وزیر مشاهد میکند در بخشی کوتاهی صورت گرفته است، باید سریع دست به تغییر شود،اما این دستوراتی که او در طول جنگ ۱۲روزه داده، در اقتصاد راهگشا بوده است که انتظار میرود با قدرت این روند ادامه پیدا کند.
سخن پایانی
بهاعتقاد کارشناسان، آنچه باعث ناهمخوانی انتظارات فعالان بازار شده، شکاف فزایندهای است که بین عملکرد واقعی شرکتها و سیاستهای مداخلهگرایانه دولت ایجاد شده است. شرکتهای بورسی حتی در صنایع بزرگ مانند پتروشیمی، فلزات یا بانکی، گاه سودهای مطلوبی گزارش میدهند، اما بهدلیل قیمتگذاری دستوری، عدماصلاح نرخ ارز نیمایی یا مالیاتهای جدید، این سودها در نرخ سهام منعکس نمیشوند.
بهتعبیر یکی از تحلیلگران اقتصادی، بازار ایران شبیه بیمارستانی شده که در آن دارو هست، اما هیچ پزشکی نیست تا نسخه بدهد. سهامداران میدانند برخی شرکتها سودساز هستند، اما نمیدانند آیا فردا بخشنامهای صادر خواهد شد که سودشان را مسدود کند یا نه.
بازار سرمایه ایران این روزها در وضعیت بیسابقهای قرار گرفته؛ نهبهخاطر شدت ریزشها، بلکه بهدلیل شدت بیاعتمادیها. تکرار افت شاخص در روزهای متوالی، رکوردشکنی خروج پول حقیقی و قفلشدن بازار، همه نشان میدهند سیاستگذار نمیتواند دیگر نقش ناظر منفعل را ایفا کند. اگر برنامهای منسجم برای بازگرداندن اعتماد وجود نداشته باشد، دیگر حتی بازگشت شاخص به کانال قبلی نیز بهمعنای احیای بازار نخواهد بود. امروز زمان آن رسیده است که سیاستگذار نقش فعال، شفاف و پاسخگو را بپذیرد؛ پیش از آنکه بازار سرمایه به نقطه بازگشتناپذیر برسد.