کسری ۳.۵ میلیارد مترمکعبی آب در تهران
ایران در آستانه یکی از شدیدترین بحرانهای آبی چند دهه اخیر قرار گرفته است. بررسی نقشه بارش تجمیعی کشور از ابتدای سال آبی ۱۴۰۳ تا ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ نشان میدهد که میزان بارشها بهطور چشمگیری کاهش یافته و تنها ۵۷.۰۹ درصد از منابع آبی کشور تامین شده است؛ رقمی نگرانکننده که بهروشنی از افت شدید ۳۹.۷ درصدی نسبت به میانگین بلندمدت حکایت دارد. این کاهش، پیامدهای گستردهای در پی داشته؛ از کاهش محسوس بارندگی در استانهای مرکزی، جنوبی و شرقی کشور مانند سیستانوبلوچستان، کرمان، یزد، فارس و خراسانجنوبی، تا ادامه روند خشکسالی در لرستان، چهارمحال و بختیاری، گلستان، تهران و خوزستان. در همین حال، تنها استان زنجان کاهش نسبتا ناچیز بارش را تجربه کرده و در باقی استانها، از البرز و مرکزی گرفته تا آذربایجانغربی، بوشهر، سمنان و اردبیل، کمبارشی به بحرانی فراگیر تبدیل شده است. بحران فرونشست زمین، نابودی منابع آب زیرزمینی، تخریب دشتها و تهدید معیشت و زندگی میلیونها ایرانی پیامدهای بحرانی هستند که سالها است، نسبت به آن هشدار داده شده، اما تحرک جدی نسبت به آن انجام نگرفته است. در همین زمینه صمت با حمیدرضا رمضانی، کارشناس آب و خاک گفتوگویی داشته که در ادامه میخوانید.

باتوجه به گزارشهای اخیر مبنی بر کاهش چشمگیر بارندگی در بلندمدت، ارزیابی شما از وضعیت کنونی بحران آب در کشور چیست و این روند چه پیامدهایی برای آینده دارد؟
ایران در گسترهای میان مدارهای ۲۰ تا ۴۵ درجه شمالی و بهطورخاص در عرض ۳۶ درجه قرار دارد. این جایگاه جغرافیایی، در درجه نخست بهمعنای آن است که ما در یک ناحیه خشک و نیمهخشک از کره زمین واقع شدهایم؛ ناحیهای که از صحرای کالاهاری در افریقا آغاز میشود، از یمن، عربستان، پاکستان، افغانستان و بخشهایی از آسیایمیانه عبور کرده و تا صحرای مغولستان در شمالغرب چین امتداد مییابد. بنابراین نخست باید این واقعیت را بپذیریم که اقلیم کشور ما بهطورذاتی خشک و نیمهخشک است.
نکته دوم این است که ما در منطقه پرفشار آبوهوایی قرار داریم؛ به این معنا که بهطورطبیعی و اکولوژیک، میزان بارندگی در کشور ما محدود و میزان تبخیر و تعرق بالا است. باوجود بارش محدود، بهعلت گرمای غیرمتعارف ناشی از تغییرات اقلیمی و پدیده گرمایش جهانی، شدت تبخیر و تعرق افزایش یافته است. در مقایسه، کشورهای اروپایی و امریکایی بهطورمیانگین سالانه ۷۰۰ میلیمتر بارش دارند و تبخیر و تعرق آنها نیز حدود همین میزان است. حال آنکه در کشور ما نهتنها بارندگی به حدود یکسوم این مقدار نمیرسد، بلکه حتی کمتر از ۲۰۰ میلیمتر است.
از سوی دیگر، میزان تبخیر و تعرق سالانه در ایران بهطورمتوسط 3برابر میانگین جهانی است؛ در حالی که این شاخص در جهان حدود ۷۰۰ میلیمتر است، در ایران بهطورمیانگین ۲هزار و۱۰۰ میلیمتر میرسد. در برخی از مناطق کشور، از جمله استانهای اصفهان، یزد و کرمان، این رقم حتی به 4 تا 5 هزار میلیمتر نیز میرسد، بنابراین باید پذیرفت که اقلیم و طبیعت کشور ما همین است.
برای دیدن ریشه این معضل باید به به اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ برگردیم، زمانی که حاکمیت تصمیم گرفت برای کشور سندی جامع در حوزه آمایش سرزمین تدوین کند. ماموریت تدوین این سند به پروفسور سیدمحمود حسابی، استاد برجسته ایرانی، سپرده شد. ایشان نیز شرکت ستیران فرانسه را به خدمت گرفتند و با همکاری دانشمندان ایرانی و دانشجویان دورههای تحصیلات تکمیلی، سند آمایش سرزمین ایران را تدوین کردند. ما درباره اسنادی سخن میگوییم که ۵۳ یا ۵۴ سال پیش تهیه شده است؛ در دورهای که نه مفهومی بهنام تغییر اقلیم شناختهشده بود و نه کسی از گرمایش زمین سخن میگفت. با این حال، با ژرفاندیشی و دوراندیشی، در آن زمان به اجماع رسیدند که منطقه فلات ایران ـ شامل کشورهای ایران، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ارمنستان، عراق و ترکیه ـ در بخش مرکزی خود، به منابع آبی پایدار دسترسی ندارد.
بر همین اساس، مقرر شد که در استانهای واقع در فلات مرکزی از جمله سمنان، خراسانرضوی، خراسانجنوبی، سیستان و بلوچستان، یزد، کرمان و اصفهان، برنامهریزی جمعیتی و توسعهای با در نظر گرفتن محدودیتهای آبی انجام شود. حتی تهران نیز در زمره این مناطق قرار داشت. بهعنوان نمونه، برای استان تهران تعیین شد که جمعیت آن از ۵ میلیون نفر تجاوز نکند؛ از این تعداد، 3 میلیون نفر برای شهر تهران و 2 میلیون نفر برای شهرستانهای تابعه از جمله دماوند، ورامین، شهرری، کرج و شهریار در نظر گرفته شده بود. در آن زمان، تنها 5 یا 6 شهرستان در استان تهران وجود داشت، اما در ادامه، این شهرستانها بهتدریج تقسیم و به مناطق جدیدی تبدیل شدند.
متاسفانه در این فرآیند، غفلتی از سوی حاکمیت صورت گرفت. این غفلت در قالب گسترش و توسعهای فاقد توازن و بدون پیوستهای محیطزیستی نمود یافت، بهگونهای که اکنون، در زمانی که این گزارش تنظیم میشود، حدود ۳۰درصد از صنایع کشور در استان تهران مستقر است.
باتوجه به ناترازی منابع و مصارف آبی در استان تهران، چه پیامدهایی برای منابع آب زیرزمینی و پدیده فرونشست زمین در این منطقه مشاهده میشود؟
واقعیت این است که استان تهران تنها توان تامین ۸۰۰میلیون مترمکعب آب در سال از طریق 5 سد اصلی خود را دارد، در حالی که میزان نیاز آبی این استان ۴.۴میلیارد مترمکعب است؛ یعنی حدود ۳.۵ میلیارد مترمکعب کمبود آب وجود دارد که این کسری از منابع آب زیرزمینی تامین میشود. این وضعیت نشاندهنده توسعهای بدون پیوستهای آمایشی و محیطزیستی است که سبب شده حتی شهرستانهایی نظیر دماوند نیز با بحرانهای جدی منابع آب روبهرو شوند.
دماوند، مرتفعترین شهرستان استان تهران و پربارشترین شهرستان در زون مثلثیشکل منطقه است؛ با نرخ فرونشست سالانه حدود ۶۰ میلیمتر. این در حالی است که حد بحران جهانی فرونشست، ۴ میلیمتر در سال تعیین شده است. شهرستان دماوند، باوجود آنکه مرتفعترین و پرآبترین شهرستان استان تهران است، نرخ فرونشست آن بیش از ۶۰میلیمتر در سال گزارش شده است. وضعیت شهر تهران بهمراتب نگرانکنندهتر است. اگر از غرب تا شرق، خطی افقی بر نقشه جنوبی تهران ترسیم کنید، با ناحیهای موسوم به نیمهجنوبی مواجه میشوید؛ محدودهای مستطیلشکل که بهعنوان «زون ویژه فرونشست» شناخته میشود و نرخ فرونشست آن تا ۲۲۵میلیمتر در سال گزارش شده است.
شهرستانهایی همچون ورامین، قرچک، پیشوا و پاکدشت، بهویژه مناطقی نظیر جوادآباد و روستای معینآباد ورامین، تا ۴۰۰ میلیمتر نرخ ثبتشده فرونشست سالانه دارند. در نواحی غربی تهران همچون شهریار، نظرآباد، قدس و بهارستان نیز متاسفانه وضعیت مشابهی حاکم است و تا ۳۸۰ تا ۴۰۰ میلیمتر فرونشست سالانه گزارش شده است.
علت بروز این وضعیت را چه میدانید؟
علت بروز این وضعیت، بهدلیل نادیده گرفتن توان اکولوژیکی مناطق بوده است. برای توضیح سادهتر، فرض کنید منزل شما همانند یک واحد زیستی است. شما و همسرتان در آن زندگی میکنید. اگر 2 یا 3 یا حتی 5 نفر مهمان داشته باشید، شاید بتوانید با کمی زحمت آنها را پذیرایی کنید. اما اگر ناگهان 100 نفر به خانهتان بیایند، شما اساسا قادر به پاسخگویی نخواهید بود؛ چراکه منابع منزلتان محدود است. فقط مقدار معینی گوشت، مرغ، برنج و دیگر اقلام غذایی در اختیار دارید. شهرستانها نیز همین وضعیت را دارند؛ آنها منابع محدودی دارند. برای نمونه، شهرستان دماوند، طبق برآوردهای مبتنی بر توان اکولوژیک، فقط ظرفیت پذیرش ۸۵ هزار نفر جمعیت را دارد. حال آنکه در فصل زمستان، جمعیت این شهرستان به حدود ۲۰۰ هزار نفر میرسد. در روزهای اخیر که حملات موشکی و وضعیت جنگی پیش آمد، جمعیت زیادی از تهران به این منطقه آمدند و شمار افرادی که شبهنگام در دماوند میخوابیدند، از 1.5تا 2 میلیون نفر فراتر رفت.در مناطقی مانند لواسان، طی همین روزها، آب آشامیدنی وجود نداشت. در روستاهای شهرستان شمیرانات، زمانی که مردم شیر آب را باز میکردند، فقط هوا خارج میشد. برخی از اهالی، ناچار بودند حتی برای مصرف سرویس بهداشتی یا استحمام، آب معدنی تهیه کنند.
در حال حاضر، جمعیت استان تهران در آستانه عبور از مرز ۲۰ میلیون نفر قرار دارد که این مسئله بسیار نگرانکننده است. در چنین شرایطی، باتوجه به محدود بودن منابع آب سطحی ـ که پیشتر نیز در سند آمایش سرزمین 50 سال پیش به آن اشاره شده بود ـ بخش بزرگی از نیاز آبی استان از منابع زیرزمینی تامین میشود.
در آن سند تاکید شده بود که این مناطق دسترسی پایدار به منابع سطحی ندارند. اکنون که آب سطحی پاسخگو نیست، بسیاری به منابع آب زیرزمینی یورش بردهاند؛ غافل از آنکه این منابع نیز پایانپذیر هستند. منابع آب زیرزمینی، همچون شبکههای مویرگی، طی میلیونها سال شکل گرفتهاند؛ بهعنوانمثال، شکلگیری یک سفره آب زیرزمینی ممکن است ۵ تا ۱۰ میلیون سال زمان برده باشد. اما اکنون، با حفر چاههای عمیق و برداشتهای بیرویه، این منابع را در مدت کوتاهی تهی کردهایم.
نکته قابلتامل دیگر این است که در این شرایط کمآبی و برداشت بیرویه آب از منابع زیرزمینی، حریم چاهها نیز رعایت نشده است. برای مثال من در این منطقه چاه عمیق حفر کردهام، همسایه من نیز در فاصله ۴۰ متری، چاه عمیق دیگری حفر کرده است. حسنآقا، علیآقا نیز به همین ترتیب عمل کردهاند؛ بهعبارتی، تجاوز به حریم چاه صورت گرفته و خروجی و پیامد آن، کاهش لحظهبهلحظه سطح سفرههای آب زیرزمینی است. برای نمونه، در شهرستان دماوند، سطح آب زیرزمینی سالانه حدود 2 متر افت دارد.
باتوجه به گسترش پدیده فرونشست در دشتهای کشور، بهویژه در مناطق مرکزی، این بحران چه ابعاد و پیامدهایی برای زیستپذیری و توسعه آینده این مناطق دارد؟
از میان ۶۹۰ دشت کشور، در حال حاضر حدود ۴۸۰ تا ۵۰۰ دشت با پدیده فرونشست زمین مواجه شدهاند. طول دوره بازگشت فرونشست زمین، قریب به ۷۰ هزار سال برآورد شده و لازم به ذکر است که فرونشست زمین، آخرین مرحله از یک چرخه محسوب میشود. این پدیده حتی از سیل، زلزله، آتشفشان، رانش زمین و ریزگردها نیز خطرناکتر است، چراکه متاسفانه تابآوری منطقه را بهصفر میرساند.
نتیجه آن چیزی است شبیه آنچه در دشت کبودرآهنگ همدان رخ داده است؛ در آنجا زمین در وسعتی چندین هکتاری بهصورت ناگهانی و در کمتر از یک دقیقه، تا عمق ۸۰ یا ۱۰۰ متر و در برخی گزارشها حتی تا ۲۰۰ متر، فرو رفته است یا مانند دشت طاهرآباد کاشان، که زمین دچار شکاف یا فیشر شده؛ بهنحویکه زمین تا عمق ۱۰، ۱۵ یا حتی ۲۰ متر باز شده و شکافهایی به طول ۶۰ تا ۷۰ متر و در مجموع تا ۱۱۷کیلومتر بهوجود آمده است. همچنین در دشتهایی نظیر نیشابور، معینآباد، جوادآباد ورامین و حتی شهرستان شهریار نیز، وضعیت مشابهی مشاهده میشود.
در شهرستان شهریار، لایه آبدار زمین از بین رفته و دیگر آبی در آن وجود ندارد. در صورتی که حتی جریان ناچیزی از آب سطحی سد کرج یا همان سد امیرکبیر از بالادست شهر کرج وارد منطقه نشود، شهرستانهای شهریار، رباطکریم، نظرآباد و بهارستان، از بین خواهند رفت.
بهصراحت اعلام میکنم که در یک افق زمانی 7 تا 10 سال آینده، بههیچوجه منابع آبی در شهرستان شهریار باقی نخواهد ماند.
در چنین شرایطی، هیچکس نمیتواند کاری انجام دهد؛ چراکه آبی وجود ندارد. در حالی که هر نوع توسعه، از توسعه پایدار گرفته تا زندگی روزمره، کشاورزی، صنعت و سایر فعالیتها، منوط به وجود منابع آب است. بدون آب، هیچ پیشرفتی امکانپذیر نیست. باوجود این شرایط بحرانی، دولت محترم سیزدهم تصمیم گرفته که شهرستان شهریار را به استان تبدیل کند، همچنین طرح ارتقای شهرستان ورامین به استان نیز در دست بررسی است. پرسش اینجاست: با کدام منابع آب پایدار؟
سخن پایانی
ورشکستگی آبی در ایران دیگر یک هشدار محیطزیستی صرف نیست، بلکه تهدیدی جدی برای بقا، امنیت اجتماعی، پایداری سرزمینی و آینده توسعه کشور است. آنچه امروز در قالب فرونشست زمین، افت سطح سفرههای آب زیرزمینی، نابودی دشتها و کوچ اجباری ساکنان روستاها و شهرهای کمآب شاهد آن هستیم، حاصل دههها بیتوجهی به ظرفیتهای اکولوژیک، توسعه بدون پیوستهای محیطزیستی و سیاستگذاریهای کوتاهمدت و ناپایدار است.