-

تا دیر نشده نحوه اطلاع‌رسانی را اصلاح کنید

امیرحسن کاکایی عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

امیرحسن-کاکایی

اخیرا مشاهده کردیم که با شروع مذاکرات نرخ ارز از ۱۰۵ هزار تومان به حدود ۸۰ هزار تومان طی یک هفته رسید. البته برعکس آن را هم دیدیم که با کوچک‌ترین خبر بد، حتی از نوع غیررسمی آن، نرخ دلار ۵ هزار تومان بالا می‌رفت. البته ما ایرانیان سال‌هاست که با این نوع نوسانات روبه‌رو هستیم. این موضوع را می‌توان در چند سطح موردمطالعه قرارداد.

نخستین موضوع این است که اقتصاددانان به‌خوبی دریافته‌اند که عمده مردم انتخاب عقلانی انجام نمی‌دهد، بلکه انتخاب‌ها عمدتا احساسی است و تحت‌تاثیر رفتار جمعی و رسانه‌هاست. به همین دلیل هم هست که سال‌هاست شرکت‌های بزرگ روی انواع تبلیغات کار می‌کنند. کار به جایی رسیده که حتی سیاستمداران بزرگ دنیا، از طریق انواع رسانه‌های رسمی و غیررسمی، روی انتخابات کشورها اثر می‌گذارند. پس این موضوع خیلی بدیهی است و چیز عجیبی نیست.

اما به نظر می‌رسد چند سالی است که در ایران، اثر اخبار خوب و بد در بازار خیلی سریع‌تر و عمیق‌تر تاثیر می‌گذارد. به‌طور خاص شخصا تاثیر اخبار را روی اقتصاد تا حدی که در این سه ماه مشاهده کرده‌ام، ندیده بودم. البته متخصصان رسانه و سنجش افکار عمومی باید آمار ارائه دهند. اما شخصا مشاهده کرده‌ام که در مواردی که هیچ خبر واقعی هم نبوده، نرخ خودرو در بازار خیلی متلاطم شده است. حتی درباره بورس هم همین موضوع قابل مشاهد است. این موضوع در چند سطح قابل بررسی است.

اولا به نظر می‌آید که مشکل اولیه در کاهش شدید سرمایه اجتماعی رسانه‌های رسمی است. بی‌اعتمادی و عدم‌مراجعه و حتی عدم‌قبول حرف رسانه‌های رسمی، در حال تبدیل‌شدن به یک مشکل بزرگ در جامعه می‌شود. چراکه حتی خبرهای عادی هم در افکار عمومی کم تاثیر شده است. متاسفانه کار به جایی رسیده که رسانه ملی برای اینکه سریالی دید شود، دست به دامان بیلبورد شهری و تبلیغ در رسانه‌های مجازی شده است. امروز ما رفتار عامه مردم را در حمل‌ونقل شهری و بین‌شهری و همچنین رفتار آنها را با محیط‌زیست مشاهده می‌کنیم. انگار یک اتفاقی در حال رخ دادن است. عامه مردم به‌نوعی به زندگی خود هم اهمیت نمی‌دهند، چه برسد به زندگی دیگران و محیط‌زیست و سرنوشت آیندگان در این مرزوبوم. که این نشان از هم گسیختگی جامعه دارد و موضوعی بسیار خطرناک است. فشار اقتصادی بر مردم بسیار زیاد است و رسانه‌های رسمی وظیفه خود را در آرامش‌بخشی و اتحاد جامعه و ارائه مسیر توسعه و پیشرفت همین مردم در طی سال‌ها انجام نداده‌اند. پس جامعه پراکند شده و اطلاعات را از مبادی غیررسمی دریافت می‌کند.

در چنین جامعه‌ای هر رسانه‌ای که زردتر است، جذاب‌تر خواهد بود و درنتیجه کسانی که چنین رسانه‌هایی را در اختیار دارند، می‌توانند به‌راحتی جامعه را به هر سمتی که می‌خواهند ببرند. نمونه آن رفتار مردم در مقابل بحث واردات انواع کالا از جمله مرغ و تخم‌مرغ تا خودرو است. امروز مشاهد می‌کنیم که آن صاحبان ‌قدرت بعدازاینکه دوگانه مردم-تولید را تقویت کردند و تولیدکننده را مقصر وضع موجود بازار نشان دادند، به‌تدریج تولید را تضعیف نمودند. همان کاری که با نظام پزشکی و پزشکان انجام دادند. همان کاری که با بسیاری از صنایع ما در سال‌های قبل کردند. به‌زودی ما شاهد تعطیلی گسترده انواع صنایع تولیدی از لوازم‌خانگی گرفته تا قطعه‌سازی و خودروسازی خواهیم بود. اما مردم آن‌قدر گرفتارند که به این چیزها فکر نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند خود را با فیلم‌های به‌ظاهر کمدی و کلیپ‌های سی‌ثانیه‌ای و اخبار کوتاه زرد سرگرم کنند.

اما مشکلات این چندماهه ما بیش از این حرف‌هاست. وقتی مسئولان بانک مرکزی و اقتصاد کشور به مردم برای حفظ ارزش پول خود توصیه می‌کنند که مردم طلا بخرند، فاجعه بزرگی رخ می‌دهد: کل اعتماد مردم به‌نظام بانکداری و اقتصادی کشور فرومی‌ریزد و هرکسی دنبال تخته‌پاره‌ای است که بتواند در این توفان روی آب بماند. در چنین حالتی رفتار گل‌های با کوچک‌ترین خبر هیجان‌انگیزی آغاز می‌شود و مسیر خود را باز می‌کند. ازآنجاکه عمده این اخبار را ارکان ‌قدرت مخالف تولید و توسعه و همراستا با معاندین نظام ایجاد و پخش می‌کنند، مستقیم این رفتار گل‌های منجر به تخریب زیرساخت‌های اقتصادی خواهد شد.

وضعیت فعلی نتیجه مجموعه‌ای است از واقعیت‌های تلخ اقتصادی و باورهای تلخ‌تر است. واقعیت این است که با توجه به مجموع انواع بحران‌های موجود، از جمله کمبود شدید انواع حامل انرژی و آب و آلودگی محیط‌زیست و تعطیلی‌ها و مشکلات عدیده اقتصادی، می‌توانیم بگوییم که وضعیت اقتصاد کشور بیش از هر زمان دیگری در این ۵۰ سال، شکننده شده است و آسیب‌پذیر است. همین‌که می‌بینیم که نظام سیاست‌گذاری اقتصادی بعدازاین همه سال آماده خصوصی کردن دو خودروساز بزرگ می‌شود و همزمان آخرین ضربات را بر پیکر نحیف صنعت می‌زند، نمونه این شکنندگی بالای اقتصاد است. جالب است که همان‌طور که در هفته پیش مشاهده کرده‌اید، این رسانه‌ها حتی از همین موضوع خصوصی‌سازی هم مستمسک درست می‌کنند برای هیجان در مردم و انحراف افکار عمومی از واقعیت‌های اصلی.

اگر بخواهم از کل این داستان و تحلیل یک نتیجه کاربردی بگیرم این است که مسئولان دلسوز نظام و مردم باید به‌طورجدی ضمن بازسازی اقتصاد، به فکر بازسازی جایگاه رسانه‌های رسمی و سرمایه‌گذاری برای سرمایه اجتماعی حاکمیت باشند. امروز در چنبرهای از افکار ضدتوسعه و مصرف‌گرایی گیرکرده‌ایم که اگر آن را از طرق صحیح و با اطلاع‌رسانی‌های دقیق و جذاب اصلاح نکنیم، فردا دیر است. خلاصه اینکه باید تهاجم فرهنگی را جدی بگیریم.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین