امانتداری و اعتماد مقولهای غریزی است
محمدرضا نعمتزاده
سرمایهگذاران کوچک، توان سرمایهگذاری بزرگ را ندارند. در زمینه پتروشیمی ما سرمایهگذاران بزرگ مثلا تولیدکنندگان عمده فرش ماشینی را که از ما پلیمر و محصول شیمیایی میخواستند، شناسایی و برای سرمایهگذاری ترغیبشان کردیم. اگرچه به تنهایی توان مالیشان کفاف چنین سرمایهگذاریهایی را نمیداد، اما با ورود تدریجی و مشارکت به این صنعت راه پیدا کردند. بر مبنای سیاستهای خصوصیسازی ۲۰ تا ۳۰ درصد واحدها را فروختیم تا سرمایه به پروژه راه پیدا کرده و بدون نقدینگی نماند. با برگزاری مزایده، عدهای با ۱۷ تا ۳۰ درصد مشارکت حاضر شدند، اما کمکم جسارتشان بیشتر شد. این اواخر حتی پیشنهاد کردند کل پروژه را به آنها بدهیم تا انجام دهند. خارجیها هم بهعنوان سرمایهگذار وارد شدند، اما تعدادشان زیاد نبود. اوایل بیشتر به دنبال این بودیم تا از خارج از کشور تسهیلات بگیریم تا ایرانیها بتوانند سرمایهگذاری انجام دهند. به خاطر میآورم زمان ورودم به پتروشیمی حدود ۳۵۰ میلیارد تومان به بانکهای ایرانی بدهکار بودیم؛ نتوانسته بودیم اقساطمان را به موقع پرداخت کنیم و همین امر باعث شده بود ما را ممنوعالخدمت کنند. قطعات و مواد مصرفیمان هم در گمرک رسوب کرده بود، زیرا بانک مرکزی به مدیر گمرک نوشته بود با اینها همکاری نکنید. طی مدت چند ماه از این مشکل عبور کردیم و قرار شد با پیش گرفتن اخلاقی حرفهای برای بانکها و طلبکاران، کار و اعتمادسازی کنیم. چنانکه پیش از این نیز عنوان کردم سرمایه بانکهای داخلی، برای اجرای طرحهای پتروشیمی کفایت نمیکند. اگر همه بانکیها را با هم شریک هم میکردیم، نهایتا میتوانستیم یک یا دو کارخانه پتروشیمی بسازیم. این گونه رشدی که مدنظر ما بود، تحقق نمییافت. ما از بانکهای خارجی سراغ گرفتیم. پیش از این اقدام ما این مسیر، برای بازسازی پتروشیمی بندر امام پیموده شده بود. آنجا آقای احمد رهگذر و همکارانش با بانکهای ژاپنی و اروپایی مذاکره کرده بودند. ما نیز مذاکره کردیم. پذیرفتند که طرحهایمان را بررسی کنند ببینند توجیهپذیر است یا نه؟ اگر منطق اقتصادی دارد، به ما تسهیلات بدهند. از اخذ تسهیلات اندک شروع کردیم، پلهپله حدود ۱۰ میلیارد دلار از بانکهای خارجی توانستیم وام بگیریم. چند میلیادر دلار نیز از منابع بخش خصوصی و خودمان دریافت کردیم و توانستیم با بیش از ۱۵ میلیارد دلار در صنایع پتروشیمی سرمایهگذاری کنیم. سالی دو میلیارد دلار در پروژهها سرمایهگذاری کردیم؛ حدود ۱۶ میلیارد دلار طی هشت سال. سال ۱۳۶۸ بود که ما نخستین فاینانس را دریافت کردیم. تجربه دریافت طرح فاینانس را از زمان حضور هشت سالهام در وزارت صنایع هم داشتم. تضمین بازپرداخت تسهیلات خارجی با شرکت ملی صنایع پتروشیمی بود، در حالی که در دیگر بخشها و در گذشته، فاینانس با تضمین دولت اخذ میشد. خوشبختانه بازپرداخت کامل انجام شد. در راضی کردن خارجیها اعتمادسازی بسیار مهم است. من پس از هفتاد و اندی سال زندگی به این نتیجه رسیدهام که فرهنگ بیاعتمادی از نهاد خانوادهها رشد کرده است. من اگر امروز سرمایهای داشته باشم که ندارم، فقط این است که دیگران به من اعتماد دارند. حضرت امام یک بار راجع به دروغ، واژه امالفساد را به کار بردند. اگر ما به بانک میگفتیم این وام را میگیریم تا فلان کار را انجام بدهیم و کاری دیگر میکردیم، به ما اعتماد نمیکردند. کارشناسان بانکهای خارجی، هر سه ماه و گاهی هر شش ماه یک بار از طرحها بازدید میکردند، چون راستیآزمایی میکردند. اعتمادشان بیشتر میشد. ما از بانکهایی توانستیم فاینانس بگیریم که تا به امروز کسی نتوانسته از آنها فاینانس بگیرد؛ از بانکهای کانادا من تسهیلات گرفتم و صنایع چوب و کاغذ مازندران را ساختیم. برای این کار حتی از هیأت دولت کانادا مصوبه گرفتند. روابط سیاسی آن قدر گرم نبود، ولی من با وزیر بازرگانی کانادا در این باره صحبت و اعتمادش را جلب کردم. معلمی داشتیم در دبیرستان میگفت امانتداری آن قدر فطری است که وقتی یک دزد مال باارزش را بدزدد، دنبال آدمی امین میگردد که آن مال را نزد او به امانت بگذارد. یعنی خود دزد که طبعا امانتپذیر نیست، دنبال فردی امین میگردد. این روایت، از کلاس هفتم در من نهادینه شده است. امانتداری و اعتماد، مقولهای غریزی است چنانچه حضرت محمد (ص) ملقب به محمد امین بود. با دویچه بانک، قراردادی یک میلیارد یورویی منعقد کردیم؛ موقع خداحافظی با عضو هیأتمدیره این بانک که بزرگترین بانک آلمان است و عضو ناظر بر اعتبارات است، دست دادم و تشکر کردم؛ گفت: «نه! ما باید از شما تشکر کنیم. ما بانک هستیم و پولمان را طبعا باید به این و آن بدهیم. دنبال مشتری خوشحساب و مورد اعتماد هستیم و شما را چنین یافتیم. بالاخره ما باید از این بهرههایی که از شما میگیریم درآمد کسب کنیم». من، این روایت را با چند نفر از مدیران عامل بانکها در ایران در میان گذاشتم و گفتم که مدیرعامل بانک نمیگوید وام نمیدهم! منطق دارد، میگوید باید وام بدهم چون اساسا کار من این است؛ مثل بیمارستانی که باید خدمات پزشکی ارائه کند. جلب اعتماد بانکهای خارجی به مرور ایجاد شد. ما از روز اول پی بردیم که جای مطالعات اقتصادی در صنعت نفت خالی است. من در صنعت بزرگ شده بودم؛ میدانستم مطالعات امکانسنجی اجرای طرحها بسیار مهم است. مهم، هم از لحاظ فنی و هم از لحاظ مالی، هم از لحاظ اقتصادی و تجاری. مدیران را جمع کردم و گفتم من عاشق پول هستم! برایشان عجیب بود. میگفتند شرکت صددرصد دولتی است، آنوقت یکی آمده میخواهد این جا سرمایهگذاری کند! یکی میگفت این قدر از خلق پول و سودآوری حرف نزنید! گفتم: «ما سرمایهگذاری میکنیم و میخواهیم درآمد کسب کنیم. سود داشته باشیم و با این سود دوباره کار را توسعه و وامها را پس بدهیم. بنابراین ما هر طرح پتروشیمی را تصویب نمیکنیم».
ادامه دارد...