-

کار هر بز نیست خرمن کوفتن!

سپیده موسوی

سپیده - موسوی

هرچند به قول بزرگمهر حکیم «همه‌چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده‌اند» اما هنوز هم داشتن حجم مشخصی از تخصص و مهارت در انجام یک کار حرف اول را می‌زند، به‌ویژه در دنیای مدرن، صرف داشتن دانش، کفایت نمی‌کند و دنیا، موقعیت‌هایش را عمدتا در اختیار افراد متخصص گذاشته است. بهترین حالتش هم زمانی است که موقعیت فرد در راستای تخصصش باشد. برای مثال اگر شما یک تعمیرکار پژو را در جایگاه یک تعمیرکار بنز قرار دهید، نباید انتظار یک خروجی مفید داشته باشید، زیرا در جهان امروز، گویا مضاف‌الیه‌ها، از مضاف‌ها نیز مهم‌تر شده‌اند و این مسئله، دامنه تخصص‌ها و ادعاها را تنگ‌تر می‌کند.

امروزه باوجود آنکه کارها تخصصی‌تر شده است و حتی در یک رشته پزشکی یا علمی، چندین شاخه مجزا و متفاوت وجود دارد، اما هنوز هم در یک‌سری موارد، زمینه‌ها برای ورود افرادی از همه دست وجود دارد که قاعدتا نتایج نگران‌کننده‌ای را به‌بار می‌آورد. این نگرانی، به‌ویژه در اوقاتی که نظارت کافی بر عملکردها وجود نداشته باشد و افراد برای دور زدن برخی سانسورها و محرومیت‌ها به‌صورت خودجوش به یک فعالیت مستقل دست می‌زنند، دیده می‌شود. در چنین حالتی کم نیستند کسانی که فکر می‌کنند به‌تنهایی از پس خرمن‌کوبی برمی‌آیند، حال آنکه تا بخواهند مرد کهن بودن خود را اثبات کنند، فاصله زیادی دارند!

این مقدمات ما را به یاد ضرب‌المثل «کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن» می‌اندازد. البته اغلب مردم به‌جای «کار هر بز نیست...» می‌گویند «کار هر کس نیست...» اما اصل این ضرب‌المثل به همان صورت «کار هر بز نیست...» درست‌تر است.

 درباره اثبات صورت درست‌تر آن می‌گویند که این ضرب‌المثل به یک مدل خاصی از عملیات کشاورزی در گذشته اشاره می‌کند که در آن یک دستگاه چوبی سنگین با کشش و چرخاندن چندین‌ساعته و چندروزه روی خرمن‌های گندم، عمل جداسازی دانه‌های گندم از ساقه‌هایش را انجام می‌داد. از آنجا که این عملیات بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود و تنها از عهده چندین گاو نر برمی‌آمد، این ضرب‌المثل ساخته شد تا بتواند اهمیت برخورداری همزمان از قدرت و مهارت توأمان را نشان بدهد. البته باوجود این قبیل پیشینه‌های دیرین و تخصصی‌تر شدن جهان امروز، هنوز هم در مواردی با مشاهداتی روبه‌رو می‌شویم که افراد در آن واحد چندین مهارت همزمان را تجربه می‌کنند. این در حالی است که آنها در یک مورد از کارها، زبردست‌تر و کارکشته‌تر هستند. این مورد به‌ویژه در فضای هنری، بیشتر دیده می‌شود. برای مثال گاه بازیگرانی را می‌بینیم که وارد دنیای خوانندگی هم شده‌اند یا بعد از چند سال بازیگری، خود را مستعد ساختن فیلم‌های سینمایی بلند می‌بینند. حتی در زمینه مشاغل دولتی نیز با موردهایی روبه‌رو می‌شویم که در آن تخصص متصدی یک شغل، ربط چندانی به وظیفه اداری‌اش ندارد. البته گاه با موارد موفقی هم برمی‌خوریم که در آن کسی در هر فضای تجربه‌شده ممکن با کیفیت مطلوبی ظاهر می‌شود. برای مثال در عوالم هنری چهره‌ای چون بهرام بیضایی را داریم که در کنار تجربه جدی فضای نویسندگی و تحقیق، در کارگردانی نیز موفق ظاهر شده است. با این حال، وجود چند مورد موفق، به‌معنای باز شدن و هموار بودن راه برای همگان نیست و بستگی بسیاری به استعدادهای فردی و همت خود شخص دارد. به این علت که آگاه نبودن به ریزه‌کاری‌های هر مهارت، چیزی است که سرانجام در یک جایی سر برمی‌آورد و خودش را لو می‌دهد. البته این مسئله در افرادی که با وسواس بیشتری وارد فضاهای دیگر می‌شوند، کمتر دیده می‌شود. برای توضیح این مطلب مثالی از استاد شجریان می‌زنم. چندی پیش ویدئویی از ایشان را دیدم که در میانه اجرای‌شان در یک کنسرت، شعر را فراموش کردند، اما به‌خوبی توانستند آن را با کلمات و واژگان موسیقایی پر کنند. البته نوازندگان نیز به‌اندازه کافی هوشمند و آگاه به لحظات بودند. این اتفاق ممکن است برای هر خواننده‌ای پیش بیاید، اما جلوگیری از رها شدن سرنخ کار، چیزی است که تنها در هنگام داشتن دانش و مهارت کافی در آن کار، خودش را نشان می‌دهد. در اینجاست که ذهن به‌سمت یک ضرب‌المثل دیگر سوق پیدا می‌کند و آن ضرب‌المثل «کار را باید به کاردان سپرد» است. چون کاردان با انجام درست یک فعالیت، همان کاری را می‌کند که مردان و گاوان نر، با خرمن‌کوبی انجام می‌دهند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین