تقسیم ناعادلانه فرصتها
مجید ابهری-جامعهشناس شهری
فضاهای برونشهری نقش مهارکننده رشد بیرویه شهر را دارند و به چند دسته تقسیم میشوند؛ مانند کمربندهای سبز احاطهکننده، محورهای سبز، پارکهای ملی، جنگلی و گیاهشناسی که هرکدام از این گزینهها، توضیحات خاص خودش را دارد. میتوانیم بگوییم که فضای سبز میتواند بهعنوان لبه شهر، آرایشدهنده شبکه راهها و تفکیککننده فضاهای شهری، ایفای نقش کند، از اینرو حفظ و حراست از این سرمایه ملی بسیار مهم است.تهران کلانشهری با مشکلات عدیده و بسیار پیچیده است که گاهی این مشکلات حلنشدنی بهنظر میرسند. بیتوجهی به شهرسازی، آلودگی هوا، بافت فرسوده، حاشیهنشینی، آسیبهای اجتماعی و کمبود فضای سبز در دسترسی به خدمات شهری و شهروندی، تهران را با ابرچالشهای مختلفی روبهرو کرده است که شهرهای حاشیهای از این مشکلات بیشترین تاثیر را میپذیرند.افزایش جمعیت شهرها، باعث بالا رفتن ارزش زمینها و در نتیجه استفاده حداکثری در راستای ساختمانسازی شده است. متاسفانه این مسئله نمای شهرها را به مجموعهای از سنگ و بتن تبدیل کرده است و تراکم جمعیت، همراه با آلودگیهای مختلف باعث افزایش بیماریهای مختلف هم میشود. علاوه بر این موضوعات، مبتلا شدن به بیماریهای روحی و روانی، هزینهای است که انسانها در ازای دور شدن از طبیعت، پرداخت میکنند؛ بنابراین فضای سبز شهری میتواند عاملی راهگشا برای از بین بردن این مشکلات و ایجاد جلوهای دلنشین در کنار محیط کار و زندگی فراهم کند، در نتیجه ضرورت دارد تا شهرسازی و ساختمانسازی با حفظ ارزشهای محیطزیستی همراه باشد تا به فضای سبز شهری و بینشهری آسیب نزند.رشد جمعیتی کلانشهرها در سالهای اخیر شدت گرفته است، چراکه این شهرها قطب اشتغال و صنعتیگرایی بودند و کشاورزی در روستاهای دیگر برای مردم توجیه اقتصادی نداشت. از طرف دیگر، با تمرکز بیشتر فعالیتهای رفاهی، اقتصادی، آموزشی و... به مرکز شهرهای بزرگ این اتفاق رخ داد تا افراد از شهرهای کوچکتر بهسمت این مناطق مهاجرت و از فراوانی امکانات استفاده کنند. این موضوعات باعث شده است تا ما نتوانیم سیستم و فضای شهری را برای این سیل جمعیت مهاجر آمادهسازی کنیم. اگر از گذشته توزیع فرصت و منابع در تمام شهرها عادلانه تقسیم میشد، این اتفاق رخ نمیداد و لزومی نداشت افراد برای دسترسی به امکانات بیشتر به شهرهای بزرگتر مهاجرت کنند.
تمام این موضوعات باعث آلودگیهای زیستمحیطی و آسیب به فضای سبز شهری میشود و منابعطبیعی درون و برونشهری را از بین میبرد. از سوی دیگر، در کنار آلودگی زیستمحیطی، باعث آلودگیهای اجتماعی نیز میشود، همچنین جدا از بحث کلانشهرها، شهرکسازیهایی که برای کاهش جمعیت شهرهای بزرگ انجام گرفته، اقدام نادرستی بوده که مرزبندی شهرها را با آسیبهای زیادی مواجه کرده است، چراکه این اقدام بدون برنامهریزی شهری انجام گرفته و افرادی که در این مناطق زندگی میکنند، درصد بسیار کمی از جمعیت بومی این شهرها هستند. این موضوع در نهایت، تراکم جمعیتی ناهمگونی را ایجاد میکند، زیرا این افراد وابستگی به محیطی که در آن زندگی میکنند، ندارند و هرگونه تخریب زیستمحیطی را برای خود مجاز میدانند.از اساس توان اکولوژیک، اصطلاحی است که در موضوعات اقلیمی وجود دارد، به این معنا که سرزمینها براساس توان محیطزیستی نظیر منابع آبی، پوشش گیاهی و جانوری، امکانات توسعهای و... حجم مشخصی برای پذیرش نیروی انسانی و جمعیت ظرفیت دارند، بنابراین بیشازحد مجاز کشش نخواهند داشت و نباید سیل جمعیت بدون برنامهریزی به این مناطق مهاجرت کنند.
شرایط پیشآمده، مقصران زیادی دارد، اما متهم ردیف اول این اوضاع، ضعف در نظام برنامهریزی حاکم در موضوعات بنیادی است که با فعالیتهای اشتباه، محیطزیست را با خلل مواجه و شهروندان را با مشکل روبهرو کرده است.اتفاقی که میافتد، در نهایت این است که کلانشهری مانند تهران دچار یک بیانضباطی شهری در ساختوسازهای مجاز و غیرمجاز میشود و حجم عظیمی از جمعیت، بخش عمدهای از زیرساختهای شهری و زیستمحیطی را از بین میبرد، چراکه چنین موضوعاتی بحرانزا است و تا جایی پیش میرود که معضلات گوناگون دست در دست هم میدهند تا محیط اجتماعی و محیطزیست را تخریب و یک موقعیت دو سر باخت را ایجاد کنند.تا زمانی که نظام برنامهریزی اصلاح نشود و شهروندان نتوانند در شهر خودشان در هر جایی که مایل هستند، زندگی کنند، این شرایط باقی میماند و مردم به هر مکانی جز شهر خود برای زندگی بروند با یکسری از اختلافات و دردسرهای متعدد روبهرو میشوند.