تبدیل تهدید تورمزا به فرصت توسعهساز
عاطفه خسروی مدیرمسئول
در چند دهه گذشته آمارهای بانک مرکزی حکایت از رشد حجم نقدینگی با شتابی نگرانکننده داشت تا جایی که این رشد فزاینده به یکی از چالشهای بنیادین اقتصاد ایران تبدیل شده است. هرچند رشد نقدینگی به خودی خود منفی نیست و در بسیاری از کشورها، رشد نقدینگی نهتنها تهدید نبوده، بلکه به یکی از مهمترین موتورهای رشد اقتصادی و توسعه پایدار تبدیل شده است، اما این قاعده با واقعیتهای اقتصادی ایران همخوانی ندارد.
بنابراین تجربه جهانی نشان داده است؛ نقدینگی، اگر در مسیر درست قرار گیرد، نهتنها دشمن اقتصاد نیست، بلکه موتور محرک آن خواهد بود. نگاهی به کشورهای موفق در این الگو به درک بهتر موضوع کمک میکند.
چین یکی از بارزترین نمونههاست. در دهههای اخیر، بانک مرکزی چین با سیاستهای انبساطی، نقدینگی گستردهای وارد اقتصاد کرد. اما تفاوت در آنجا بود که این نقدینگی بهطورهدفمند بهسمت بخشهای مولد مانند صنعت، زیرساخت و فناوری هدایت شد. نظارت دقیق، نظام مالی تحتکنترل و ثبات اقتصادی باعث شد تا این نقدینگی بهجای ورود به بازارهای غیرمولد، به رشد پایدار و افزایش اشتغال منجر شود.
کرهجنوبی نیز در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی از همین مسیر عبور کرد. دولت با هدایت نقدینگی به صنایع داخلی، یک جهش صنعتی بیسابقه را رقم زد. در این کشور، سیاستهای صنعتی متمرکز، اصلاحات نهادی و آموزش نیروی کار، مکمل رشد نقدینگی بودند و زمینهساز توسعه اقتصادی شدند.
در آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم، باوجود افزایش نقدینگی در فرآیند بازسازی، تورم مهار شد و با شکلگیری یک «معجزه اقتصادی» اصلاحات ارزی، استقلال بانک مرکزی و بازسازی مبتنی بر تولید، نقدینگی را به ابزاری برای رشد تبدیل کرد.
نمونههای موفق دیگری همچون برزیل در دهه ۲۰۰۰ و هند در دهههای اخیر نشان میدهند که اگر نقدینگی بهدرستی در اقتصاد جریان یابد، میتواند با کاهش فقر، تقویت تولید و رشد طبقه متوسط همراه باشد.
نکته مشترک در تمام این کشورها این است که سیاستگذاران نهتنها رشد نقدینگی را به حال خود رها نکردند، بلکه با برنامهریزی دقیق، آن را در خدمت توسعه اقتصادی قرار دادند. همینطور این موفقیتها منوط به اجرای چند عامل کلیدی از جمله هدایت نقدینگی به تولید و زیرساخت، نظام بانکی کارآمد، کنترل انتظارات تورمی و البته ثبات سیاستی و انسجام اقتصادی است. شاید اشکالات ساختاری در اجرای همین عوامل کلیدی است که رشد نقدینگی در ایران را در مسیر افزایش تورم قرار میدهد و از هدفگذاری رشد اقتصادی دور میکند.
با اینهمه در ساختار اقتصادی ایران اگرچه رشد نقدینگی اغلب با تورم همراه بوده، اما این سرنوشت محتوم نیست و در صورت اصلاح ساختارهای اقتصادی، استقلال واقعی بانک مرکزی، کنترل انضباط مالی دولت و هدایت سرمایه به بخشهای مولد، میتوان رشد نقدینگی را از یک تهدید تورمزا به یک فرصت توسعهساز تبدیل کرد.
اما اگر نقدینگی افسارگسیخته امروز، با جدیت مدیریت نشود، فردا تبدیل به تورمی افسارگسیختهتر خواهد شد؛ تورمی که سفرههای مردم را کوچکتر و اعتماد عمومی به سیاستگذاران را شکنندهتر میکند.
از سوی دیگر، اگر نقدینگی بهدرستی بهسمت فعالیتهای مولد و سرمایهگذاری واقعی هدایت شود ـ نه بازارهای سفتهبازی مانند طلا، ارز و مسکن ـ میتواند نقش محرک اقتصادی را ایفا کند. تجربه نشان داده است؛ نقدینگی که وارد زنجیره تولید و اشتغال شود، بهجای اثرگذاری صرف بر افزایش نرخ و تورم، ظرفیتهای جدیدی برای اقتصاد کشور ایجاد خواهد کرد.
اما برای تحقق این رویا، بیش و پیش از همه نیازمند اصلاحات ساختاری نظاممندی هستیم. در این مسیر وجود یک نظام مالی و بانکی کارآمد و شفاف از الزامات است. اگر بانکها بتوانند اعتبارات را بهشکل هدفمند به بنگاههای تولیدی و پروژههای سودآور تخصیص دهند، نقدینگی خلقشده میتواند به ارزشافزوده و نه تورم منجر شود. در غیر این صورت، خلق اعتبار بیضابطه از سوی بانکها فقط به رشد پول داغ و فرار از تولید منجر خواهد شد.
شرط دیگر، ثبات اقتصادی و کنترل انتظارات تورمی است. اگر مردم به آینده اقتصاد کشور و سیاستگذاران اعتماد داشته باشند، میل به خریدهای هیجانی، تبدیل دارایی و فرار سرمایه کاهش مییابد. در چنین شرایطی، حتی نقدینگی بالا هم الزاما به تورم تبدیل نمیشود، زیرا سرعت گردش پول کنترلشده باقی میماند.
همینطور نقش بانک مرکزی مستقل و مجهز به ابزارهای سیاستگذاری فعال را نباید نادیده گرفت. بانک مرکزی باید بتواند از طریق کنترل پایه پولی، نرخ بهره، عملیات بازار باز و مدیریت انتظارات، رشد نقدینگی را در مسیر سازنده هدایت کند.
بنابراین، مشکل اصلی اقتصاد ایران نه صرفا «رشد نقدینگی»، بلکه مسیر تزریق نقدینگی است. اگر نقدینگی در مسیر صحیح جریان یابد، میتواند بهجای تهدید به فرصتی برای تحول اقتصادی و بهبود معیشت تبدیل شود.