سبد پر از خالی انرژی
از زمان آغاز درگیری نظامی میان روسیه و اوکراین، بارها اخبار مربوط به بحران تامین انرژی قاره سبز را در همین صفحه مرور کردهایم و میدانیم که امروزه بسیاری از این کشورها، از جمله آلمان، برای جبران نیاز خود به استفاده از زغالسنگ روی آوردهاند تا جایی که حتی در خبرها آمده؛ این کشور خود دستبهکار استخراج این ماده معدنی شده است.
اما در کشور ما که از ذخایر و معادن زغال سنگ هم برخوردار است، تاکنون از آن برای جبران کمبود گاز استفاده نشده است و حتی در مواقع بحرانی، مثل شرایطی که امروز با آن دست به گریبان هستیم، هیچ تلاشی برای جایگزینی زغال سنگ به جای گاز انجام نمی گیرد.
از سوی دیگر و فارغ از بحران های مقطعی، چندین سال است که یا صنایع با کمبود گاز در زمستان زمینگیر می شوند یا با مازوت سوزی، آلودگی هوا را به شهرها و شهروندان هدیه می دهند.
پرسشی که در گزارش امروز صمت به دنبال یافتن پاسخ آن هستیم، این است که چرا جای زغال سنگ در سبد انرژی ما خالی است و اگر سوبسید حامل های انرژی حذف شود، امیدوار می رود مصرف سوخت به ویژه گاز سروسامانی بگیرد و مدیریت شود با خیر؟
آنچه در ادامه می خوانید، پاسخ سعید صمدی، دبیر اجرایی انجمن زغال سنگ ایران و عباس محمدی، کنشگر محیط زیست، به پرسش های ما است.
سبد رنگارنگ انرژی
سعید صمدی ـ دبیر اجرایی انجمن زغال سنگ ایران: کشور ما باوجود برخورداری از معادن زغال سنگ، در بحران کمبود سوخت و قطعی گاز نمی تواند مانند کشورهای اروپایی از این سوخت استفاده کند.
انرژی در عصر جدید به اندازه غذا اهمیت دارد. برای درک بهتر این اهمیت، می توان تصور کرد که شهری مانند تهران یک روز تمام بدون منبع انرژی بماند؛ تبعات و مشکلات این معضل قابل تصور نیست. بنابراین باتوجه به اهمیت موضوع انرژی، همه کشورها سعی می کنند که سبدی از حامل های انرژی را برای خود ساماندهی کنند. به عبارت دیگر، خود را منحصر و محدود به یک منبع انرژی نکنند و همه فعالیت های خود را با اتکا به یک سوخت پیش نبرند. برای مثال بخشی را به گاز اختصاص می دهند، بخشی دیگر را به زغال سنگ، انرژی های پاک و زیستی و... . در حال حاضر و باوجود تفاهمنامه های کاهش کربن، نزدیک ۵۰ درصد از انرژی جهان از طریق زغال سنگ تامین می شود و به دلیل اینکه سوختی به نسبت ارزان است و نرخ پایینی دارد، همین طور ۶۰ درصد برق دنیا از طریق این سوخت تامین می شود؛ اما در کشور ما، به ویژه بعد از انقلاب، تمام برنامه ریزی انرژی روی گاز انجام گرفته و تنوعی در سبد تامین انرژی نداریم و به این دلیل است که اگر زمانی مشکلی برای گاز پیش بیاید، آن وقت کشور دچار مشکل اساسی خواهد شد. آثار و عوارض این انحصار در حال حاضر خود را نشان می دهد و بر همه روشن شده که این روشی ناکارآمد است.
مشکل عمده گاز
مشکل عمده گاز این است که قابلیت ذخیره شدن ندارد و حتی برای یک روز هم نمی توان آن را نگهداری کرد، در حالی که می توان زغال سنگ را ذخیره کرد و برای طولانی مدت نگه داشت. مشکل دیگر این است که نرخ جهانی زغال کمابیش یک سوم نرخ گاز است. به همین دلیل، بسیاری از کشورها به دنبال استفاده از زغال می روند. برای مثال، چین حدود ۸۰ درصد انرژی خود را از زغال تامین می کند، اما در کشور ما چون یارانه بی حساب وکتابی به سوخت هایی مانند گاز و مشتقات نفتی می دهند، کسی به دنبال زغال سنگ نیست و با این نرخ گاز یارانه ای، استفاده از زغال سنگ در کشور ما مقرون به صرفه نیست. می توان گفت ما تنها کشوری در دنیا هستیم که نیروگاه زغال سوز نداریم و کل نیروگاه های ما گازی و به این ترتیب است که در زمستان دچار مشکل می شویم و مازوت را جایگزین می کنیم که آلایندگی، به ویژه میزان بالای گوگرد آن، به مراتب بیش از زغال سنگ است. این مشکل از نبود برنامه ریزی ناشی شده و اگر امروز هم دست به کار شوند و برای جبران مافات برنامه ریزی کنند، باید فرآیند زمانی بین ۲ تا ۳ سال را در نظر گرفت تا این تغییر به نتیجه برسد، زیرا نمی توان امروز اراده کرد و فردا از معدن زغال سنگ بهره برداری کرد. باید برای استخراج از معادن بزرگ، برنامه ریزی شود و فرآیندهای مرتبط با بهره برداری زمانبر است.
جایگاه امروزی زغال در دنیا
۹۰ درصد فولاد دنیا با زغال تولید می شود، اما تمام فولادسازان، بعد از انقلاب در کشور ما از گاز استفاده می کنند. همین طور کارخانجات تولید سیمان و صنایع دیگر که این یکی از نقاط ضعف بزرگ کشور ما است. بهتر این بود که کشور منابع گازی خود را صادر می کرد تا از اختلاف نرخ آن با زغال انتفاع بیشتری به دست می آوردیم. قیمت جهانی یک مترمکعب گاز چیزی نزدیک به یک دلار است که اگر با قیمت نیمایی هم محاسبه کنیم، چیزی حدود ۳۵ هزار تومان است، در حالی که نرخ یک مترمکعب گاز خانگی ۱۲۰ تا ۱۸۰ تومان است. این هزینه برای فولادسازان و کارخانجات سیمان چیزی حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ تومان محاسبه می شود و به پتروشیمی ها ۳۰۰۰ تومان می دهند. به این ترتیب، حتی برای صنایع هم یارانه بالای ۹۵ درصدی وجود دارد و تا زمانی که این یارانه هست، هیچ صنعتی دنبال استفاده از زغال نخواهد رفت، اما هرچقدر که نرخ انرژی در کشور ما واقعی بشود ، انگیزه برای استفاده از سایر انرژی ها هم ایجاد خواهد شد.
زغال سوزی در صنعت
برای استفاده از گاز، نیاز به لوله کشی و امکاناتی خاص است، اما زغال منبع انرژی قابل حمل است، بنابراین خیلی از صنایع می توانند به استفاده از سوخت زغال سنگ روی بیاورند.
برای مثال در کشور چیزی حدود ۲۰ هزار مگاوات کسری برق وجود دارد و منطق حکم می کند، بدون آنکه به نیروگاه های برقی موجود دست بزنند، نیروگاه های جدید را برمبنای سوخت زغال سنگ احداث کنند، اما باید این نیروگاه ها به جای آنکه نزدیک شهرها مکان یابی شوند، جایی دور از مراکز جمعیتی و در حاشیه خلیج فارس ساخته شوند تا هم به آب دسترسی داشته باشند و هم منجر به آلودگی شهرها نشوند.
سوخت پاک و کثیف
فرآیند تولید انرژی با سوخت های فسیلی بسیار ساده است. ۲ اتم اکسیژن و یک کربن با هم پیوند برقرار می کنند و دی اکسید کربن تولید می کنند و در هر شکلی از تولید انرژی، چه چوب باشد، چه زغال یا نفت به هرحال دی اکسیدکربن را تولید می کنند و موجب گرمایش زمین می شوند، بنابراین بین زغال و گاز تفاوت معنی داری وجود ندارد، زیرا هر دو می سوزند و تبدیل به دی اکسیدکربن می شوند.
جالب اینجا است که مصرف زغال سنگ در کشور ما بسیار پایین است، اما در زمینه تولید گازهای گلخانه ای و دی اکسیدکربن رتبه بسیار بدی داریم، چون گاز ارزان است، مردم بی حساب وکتاب مصرف می کنند و روزانه حدود ۸۰۰ میلیون مترمکعب گاز در کشور ما مصرف می شود و ارزان بودن آن باعث می شود کسی به فکر صرفه جویی نباشد. البته آنچه در تهران به عنوان آلودگی مطرح است، با مسئله گرمایش زمین متفاوت است. آلودگی موجود، ناشی از ذرات معلق و گازهایی است که از سوخت هایی مانند مازوت تولید می شود.
اما گرمایش زمین مربوط به تولید دی اکسیدکربن است که در همه سوخت های فسیلی مشترک است. سوخت پاک و کثیف هردو جزو سوخت های فسیلی هستند، اما در مقایسه با هم، میزان آلایندگی گاز کمتر از زغال است.
صرفه جویی در انرژی
دولت باید یارانه سوخت های فسیلی را کم کند تا انگیزه ای برای صرفه جویی در مصرف سوخت های فسیلی ایجاد شود. به عنوان مثال نرخ پروتئین، برای مثال یک کیلو گوشت، در ایران با قیمت جهانی کمابیش یکسان است، بنابراین کسی در مصرف پروتئین زیاده روی نمی کند و این ماده خوراکی را دور نمی ریزد، اما درباره نان این طور نیست.
وقتی در تابستان مشکل برق وجود دارد و در زمستان مشکل گاز، چه تولیدی و چه صنعتی داریم؟ دولت باید سیاستی داشته باشد که دیگر این بحران تکرار نشود. اگر از همین امروز هم کار را شروع کنیم، در فرآیندی 2 یا 3 ساله می توانیم سروسامانی به این وضعیت بدهیم و این بحران عبور کنیم.
چشم پوشی از مصرف بی رویه
عباس محمدی ـ کنشگر محیط زیست: مصرف گاز خانگی به شکلی بی حساب وکتاب درآمده، زیرا موتورخانه های قدیمی، بخاری ها و رادیاتورهایی که در بخش خانگی مورداستفاده قرار می گیرند، چندین برابر دستگاه های امروزی گاز یا گازوئیل مصرف می کنند، اما دولت این موضوع را نادیده می گیرد و اقدامی برای جلوگیری از این اتلاف انرژی انجام نمی دهد، زیرا تعداد قابل توجهی از مصرف کنندگان بخش خانگی، توان اقتصادی جایگزینی تجهیزات جدید را ندارند.
بنابراین دولت از این میزان بی رویه مصرف چشم پوشی می کند و آسیب های متعدد آن، از آلودگی هوا گرفته تا کمبودها را نادیده می گیرد. از طرف دیگر، برای جبران کمبود مصرف بی رویه بخش خانگی، گاز موردنیاز صنایع و نیروگاه ها را قطع و مازوت را جایگزین می کنند و به این ترتیب روزها را پشت سر می گذاریم و با آلودگی شدید دست وپنجه نرم می کنیم تا اینکه موردی مانند شرایط حال حاضر پیش بیاید و دچار بحران جدی در تامین گاز خانگی شویم.
افسانه ارزانی
وقتی موضوع مصرف گاز، بنزین یا دیگر سوخت های فسیلی مطرح می شود، به طورمرتب درباره اینکه انواع سوخت در کشور ما ارزان است و دولت به آن سوبسید می پردازد و... صحبت می شود، اما در واقع این طور نیست و به شخصه چند بار این اعداد و ارقام را مقایسه کرده ام تا روشن شود که در کشورهای پیشرفته با درآمد متوسط می توان چند لیتر بنزین تهیه کرد و در ایران چقدر؟ برای مثال یک گالن ۴ لیتری بنزین در امریکا در حال حاضر چیزی حدود ۳ دلار است. اگر این مبلغ را باتوجه به دستمزد طبقه متوسط بسنجیم، شاید حدود ۱۰۰۰ لیتر بنزین شود، در کشور ما هم با درآمد متوسط حقوق بگیران، می توان کمابیش همین میزان بنزین یا حتی کمتر از آن، تهیه کرد، پس این ادعا که سوخت در ایران ارزان است، با واقعیت همخوان
نیست. درست است که برای مثال نرخ بنزین در کشور ما ۳ هزار تومان است و در مقایسه با قیمت جهانی ارزان به شمار می رود، اما دستمزد یک کارگر یا مهندس هم به همین نسبت پایین است. بنابراین با در نظر گرفتن متوسط درآمد حقوق بگیران، ارزانی در کار نیست. زمانی در گذشته، نرخ حامل های انرژی در کشور ارزان بود، اما در حال حاضر نرخ آنها تا ۵۰ برابر افزایش پیدا کرده، در حالی که دستمزدها به این اندازه افزایش نیافته است. از این رو هم اکنون اگر افزایش قیمتی در نرخ گاز یا دیگر حامل های انرژی اتفاق بیفتد، جز اینکه بر تورم اضافه شود، نتیجه دیگری نخواهد داشت. راه کنترل مصرف، گران کردن نیست و اگر گرانی اتفاق بیفتد، برای افزایش درآمد دولت است، نه کاهش میزان مصرف. برای مدیریت مصرف حامل های انرژی راه های متعددی وجود دارد که یکی از آنها می تواند افزایش نرخ باشد، اما در شرایطی که قدرت اقتصادی مردم هم در نظر گرفته شود.
سخن پایانی
کارشناسان حوزه معدن معتقدند برای جلوگیری از بحران های گاه وبیگاه انرژی، استفاده از سوخت های جایگزین، مثل زغال سنگ حرارتی، باید در دستور کار قرار داشته باشد، زیرا در آینده نمی توان سبد انرژی کشور را به تمامی با گاز طبیعی پر کرد. بنابراین باید مثل سایر کشورها ترکیبی از انواع حامل های انرژی را در اختیار داشته باشیم و در این مسیر انرژی های تجدیدپذیر، هسته ای، زغالی، فسیلی و همین طور گاز طبیعی همه باید در دستور کار قرار داشته باشد.