جای برنامه منسجم ملی خالی است
رشد مهارت و توان نیروی انسانی رکن اصلی پیشرفت هر حوزه صنعتی است. این موضوع باتوجه به نقش و اهمیت حوزه معدن، اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
معدن رشتهای ارزشساز و بسیار پرهزینه است و مشکلات و خسارتهایی که در زنجیره معدن بهوجود میآید، ناشی از ضعف آموزش است. صاحبنظران معتقدند باید باتوجه به پیشرفتهای فناوری و نیازهای روز کشور، در بخش آموزش بازنگری اساسی انجام شود تا بتوانیم کیفیت فعالیت خود را براساس پیشرفتها و آموزشهای جدید ارتقا دهیم.
در ادامه، گفتوگوی صمتبا علی معصومی، دبیرکل انجمن تحقیق و توسعه صنایع و معادن ایران درباره آموزش را میخوانید.
نقش آموزش در تکمیل زنجیره ارزش معدن و افزایش بهرهوری چیست؟
این موضوع از 2 دیدگاه قابلبحث است؛ اول دیدگاه ملی و دیگری بنگاهی.
درباره دیدگاه ملی باید گفت متاسفانه برنامهای نداریم تا آموزش را رصد و آن را بررسی کنیم. سطح آموزش را بسنجیم و نیازهای امروز و آینده را شناسایی و مسیر آینده را پیشبینی کنیم.
اگر بخواهیم موضوع را ریشهای بررسی کنیم، باید بگوییم در حال حاضر ما هیچ برآوردی نداریم که در بخش معدن ما از نظر سطح آموزش چه در دانشگاه و مراکز رسمی و چه آموزشهای عملیاتی و کاربردی کجا ایستادهایم. در واقع هیچ دیدگاه دقیقی درباره وضعیت موجود نداریم، حتی ممکن است بتوانیم آمار شاغلان به تحصیل مثل دانشجویان یا فارغالتحصیلان و مانند آن را ارائه کنیم، اما اینکه آموزشها چقدر توان کاربردی فرد را بالا بردهاند، نامعلوم است.
این بحث مهمی است که در سطح کلان، کسی بهدنبال یافتن پاسخ آن نیست. در این زمینه ما برنامه منسجمی نداریم. وزارتخانه در سالهای گذشته، برنامههایی داشت اما در حال حاضر، این برنامهها را دنبال نمیکند.
ایمیدرو هم اقداماتی در زمینه آموزش انجام میدهد که البته این آموزشها براساس شرایط برنامههای خاص طراحی میشوند،بنابراین در سطح ملی نیستند که ما بخواهیم جواب این پرسش را براساس آن بدهیم که آموزش ما در حوزه معدن چه سطحی و نیازی دارد. منظور از نیاز هم فقط مربوط به سرفصلهای آموزشی نیست. ممکن است مربوط به ساختار مراکز آموزشی باشد و اینکه آیا مراکز آموزشی مناسب برای دورههای کوتاهمدت و کاربردی داریم یا خیر؟
بعضی دیگر از فعالیتهای آموزشی که مربوط به مراکز دیگری خارج از مجموعه صنعت و معدن بوده است، از اتفاق بهخوبی آموزشها انجام میشود. برای مثال فرض کنید درباره آتشباری معدن که نهاد ارائهدهنده این آموزشها، مجموعههای دفاعی کشور هستند و زیرنظر آنها ارائه میشود، دورههای آموزشی بهدقت طراحی میشوند و داوطلبان باید این دورهها را با موفقیت پشتسر بگذارند و استانداردها را رعایت کنند،بنابراین باوجود اینکه، اینگونه دورهها، زیرنظر و کنترل سازمان و نهاد دیگری برگزار میشود، از نظم و کیفیت مطلوبی برخوردار است. همانطور که گفته شد، در حوزه معدن، فعالیت قابلملاحظهای در ابعاد ملی انجام نمیشود. پیش از این، معاونت آموزش، پژوهش و فناوری در وزارتخانه داشتیم که در دولت جدید و در سال «تولید، دانشبنیان، اشتغالآفرین» این معاونت منحل شد. بنابراین میتوان گفت در مقیاس ملی ما هیچ برنامهای نداریم و نمیدانیم در حوزه آموزش در معدن قرار است، چه کاری انجام دهیم. بهصورت پراکنده کارهایی انجام میشود، اما چون جامعیت ندارد و برای بازه زمانی بلندمدت برنامهریزی نشده است، تاثیرگذار هم نخواهد بود.
در سطح آموزش بنگاهی، بسته به سلیقه و نیاز هلدینگها و بنگاههای زیرمجموعه آنها، گاهی دورههای آموزشی برگزار میشود، حتی اساتیدی از خارج کشور میآورند، اما این را نمیتوان به کل بنگاههای معدنی تعمیم داد. در مجموع میتوانیم بگوییم آن تعدادی از شرکتها که این موضوع را پیگیری میکنند و به پرسنل خود آموزشهای کاربردی میدهند، نسبت به کل بخش معدن، تعداد کم و انگشتشماری هستند، بنابراین جمعبندی این بحث این است که بهطورقطع نمیتوانیم ادعا کنیم که در بنگاههای معدنی کشور، در حوزه آموزشهای کوتاهمدت نیازسنجی و براساس این نیازسنجیها دوره برگزار میشود و کسانی که دوره را میگذرانند، دوباره ارزیابی میشوند و اگر لازم شد مجبور به تجدید دوره خواهند بود و بعد از مدتی دوباره دورهها با آموزشهای با اطلاعات روزآمد تکرار میشوند!
اگر قرار بود کسی مسئول پیگیری این آموزشها باشد، معاونت آموزش، پژوهش و فناوری وزارتخانه بود که امروز دیگر وجود ندارد.
در صورتی که اگر چارت سازمانی وزارت صنعت، اقتصاد و تجارت ژاپن را نگاه کنید ـ کشوری که میتوانیم بگوییم توسعهیافتهتر از آن وجود ندارد ـ موضوع آموزش در آن دیده شده است و وزارتخانه در این حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی میکند.
بنابراین نمیتوان گفت آموزش صد در صد بهعهده بنگاه ها است و ربطی به وزارتخانه ندارد، از اتفاق اهمیت این کار بهحدی است که محوریت و زعامت میخواهد و وزارتخانه باید بحث آموزش را در بخش معدن رهبری کند.
علت کمتوجهی به این موضوع چیست؟
در کشور ما بعضی از دوستان فکر میکنند که دیگر شاید نیازی به آموزش نداریم یا اگر نیازی وجود دارد، خود بنگاهها باید پیگیری کنند.
اما واقعیت این است که دولت باید از این بنگاهها حمایت و به آنها کمک کند، چون بنگاههای ما بهطورمعمول کوچک یا متوسط هستند و در چنین مجموعههایی مدیر منابع انسانی یا آموزش وجود ندارد که این موضوع را پیگیری کند.
مجموعه بزرگتری که به همه این زیرمجموعهها احاطه و اشراف دارد، باید نیازسنجی کند. بهعنوانمثال تعداد زیادی بنگاه معدنی وجود دارد که در حوزه تولید سنگهای معدنی فعالیت میکنند. تعداد پرسنل هرکدام از این بنگاهها بسته به نیاز آنها متغیر است.
در این شرایط، امکان نیازسنجی آموزشی یا بکارگیری مدیر آموزش یا مدیر منابع انسانی در عمل وجود ندارد، بنابراین نیاز است که دولت در این زمینه دخالت و برنامهریزی کند.
در سالهای گذشته، این موضوع در وزارتخانه پیگیری میشد، ردیف خاص برای بودجههای آموزشی وجود داشت و در قالب آن کمکهایی تعریف شده بود که برنامههای آموزشی را موردحمایت قرار میدادند و بنگاههای معدنی از این امکانات استفاده میکردند، اما متاسفانه در حال حاضر، چنین حمایتهایی وجود ندارد و میتوان گفت که برنامهای برای آموزش که یکی از ارکان اصلی برای توسعه حوزه معدن کشور است، وجود ندارد.
البته تعدادی مراکز آموزشی داریم که فعال هستند، اما این فعالیتها محدود و بدون برنامه است و نمیتواند بخش معدن ما را به بهرهوری بیشتر برساند و ارتقا دهد. بنابراین، دورهها و آموزشهای کوتاهمدت برای ارتقای منابع انسانی بخش معدن با یک نگاه جامع و برنامهریزیشده، وجود ندارد.
در دورهای که معاونت آموزشی در وزارتخانه وجود داشت، شرایط به چه صورت بود؟
این معاونت بهعنوان مسئول و هماهنگکننده برنامههای آموزشی عمل میکرد و میتوانست با تکیه بر نیروی انسانی خود در بحث آموزش، در جلسات حضور پیدا کند، پیشنهاد بدهد و موضوعات را پیگیری کند، اما در حال حاضر چنین مجموعهای در سطح معاونت دیگر وجود ندارد و در چارت سازمانی وزارتخانه، مرکز توسعه فناوری بهجای معاونت مذکور تعریف شده است،بنابراین مجموعههای زیرگروه آن قدرت اجرایی و تصمیمگیری و تاثیرگذاری در این زمینهها را ندارند.
آیا تشکلها نمیتوانند این جای خالی را پر کنند؟
بهطورقطع، تشکلها میتوانند کمک زیادی کنند و در حال حاضر برنامههای آموزشی دارند و دورههایی برگزار میکنند.
خانه معدن فعالیتهایی انجام داده و سمینارهای آموزشی برگزار میکند، اما این کار وظیفه ذاتی آنها نیست و اگر هم قرار باشد این کار برعهده آنها گذاشته شود، نیاز است برنامه منسجم ملی وجود داشته باشد.کسی باید در سطح ملی کار را برنامهریزی و پیگیری کند و اجرای آن را بهعهده تشکلها، مراکز و موسسات آموزشی بگذارد.
بسیاری از مراکز و موسسات آموزشی در بخش معدن بهوجود آمدند، اما بهدلیل استقبال ناکافی از بین رفتند، چون برنامه حمایتی ملی در این حوزه نداشتیم. اگر آن برنامههای حمایتی وجود داشته باشند، دوباره این مراکز شکل میگیرند و فعالیت در این حوزه آغاز میشود. در حال حاضر بسیار نیازمند چنین مراکزی هستیم تا دورههای کوتاهمدت در بخش معدن برگزار کنند، زیرا بهدلیل همین فقدان آموزش، بهرهوری و راندمان در بخش معدن بسیار پایین است. آموزش ایمنی سطح بسیار پایینی دارد و روشهای تولید بهروز نیست.
دانشگاهها در کجای ماجرا قرار گرفتهاند و خروجی آنها آنقدر مهارت و توانمندی دارد تا کار حرفهای خود را آغاز کنند؟
ارتقای منابع یا سرمایههای انسانی در بخش معدن برنامهریزی مفصل 5 تا 10 ساله میخواهد که بهتدریج بازنگری شود و امتداد پیدا کند، چون تربیت نیروی انسانی که تمامشدنی نیست. اگر ما برنامهای جامع برای ارتقای سرمایههای انسانی در بخش معدن داشته باشیم، بهطورحتم نقش همه مجموعهها در قالب آن مشخص میشود؛ نقش دانشگاه چیست؟ نقش تشکل چیست؟ چه مراکز آموزشی موردنیاز است و... .
در حال حاضر دانشگاههای ما هم ظرفیتهای فیزیکی زیادی دارند و هم اساتید و نیروهای متخصص برای آموزش؛ بنابراین باید از این ظرفیت استفاده کنیم. در همه استانها این ظرفیتها موجود است. شامل کلاس، امکانات آموزشی و تیمهای توانمند که میتوانیم از آنها استفاده کنیم. علاوه بر این، اساتیدی در حوزه معدن داریم که میتوان از وجود آنها استفاده کرد. در هر حال دانشگاه نمیتواند بهطورمستقیم به شرکتها یا بنگاههای معدنی پیشنهاد برگزاری دورههای مختلف را بدهد، عکس این جریان باید اتفاق بیفتد و در ابتدا مهمتر از همه نیازسنجی انجام شود.
2 دسته معدن در کشور داریم؛ بخش اول معادن بزرگی هستند که در بسیاری از موارد مدیران آنها بحث آموزش را جدی نمیگیرند و به آن اهمیتی نمیدهند. البته بخش دیگری هم هستند که به آموزش اهمیت میدهند، آن را مدیریت میکنند و دورههای آموزشی آنها نیز برگزار میشود، اما باید گفت تعداد آنها بسیار کم است.
دسته دوم و مهم، معادن کوچک و متوسط ما هستند که قادر به نیازسنجی، ارتباط برقرار کردن با دانشگاه، تعریف سرفصلهای دورههای کوتاهمدت و برنامهریزی هایی از این دست نیستند و از سوی دیگر دانشگاه هم باید براساس نیازی فعالیت خود را انجام دهد، اگر این نیاز وجود نداشته باشد، برنامه عادی خود را پیش میبرد.
در زمینه آموزشهای بلندمدت هم، اگر برنامه جامعی وجود داشته باشد، دانشگاه براساس آن میتواند نیروی انسانی موردنیاز را با ویژگیهای تعریفشده تربیت کند.
آموزش پرسنل بخش معدن باید برعهده چه بخشهایی قرار گیرد؟
اگر نیروی انسانی شاغل در بخش معدن را به 3 دسته تقسیم کنیم، عبارتند از:
کارگرانی که در حوزه عملیاتی مشغول به کار هستند، تکنسینهای فعال در بخش معدن و مهندسان شاغل در این بخش.
و اگر آنها را از نظر برگزارکنندگان دورهها تقسیمبندی کنیم، بخش مهندسی را میتوان به دانشگاه سپرد، اما بخش کارگری و تکنیکی را باید مراکز حرفهای بهعهده بگیرند، البته برای این بخش هم لازم است مجموعههایی با استفاده از توان دانشگاه و تشکلها شکل بگیرند. بهعنوانمثال، دانشگاه تهران و خانه معدن میتوانند مراکزی آموزشی داشته باشند که بهفرض ایمنی، بهرهبرداری، مدیریت، طراحی معادن زیرزمینی و مانند آن را آموزش دهند.
همانطور که گفته شد چون نهاد مسئولی در این زمینه و عزم جدی برای این کار وجود ندارد، بنابراین پرداختن به موضوع آموزش بهطورمستقیم به نظرات مدیریت مجموعه وابسته است. اگر این اراده در مدیریت وجود داشته باشد، موضوع آموزش هم پیگیری میشود، اما چون در بیشتر موارد در بخش مدیریتی معادن بزرگ ما چنین بهصورت منسجم ارادهای وجود ندارد، جریانی جدی شکل نگرفته است. معادن کوچک هم همانطور که گفته شد، از اساس توانایی اجرای چنین برنامههایی را ندارند.
از نظر من، موضوع آموزش باید بهصورت جدی از طرف وزارتخانه موردپیگیری قرار گیرد و یک مجموعه حداقل در حد اداره کل آن را راهبری کند. باید ردیفهای اعتباری وجود داشته باشد که برنامهریزی انجام شود و اساس کار کمک به توسعه مراکز آموزشی در حوزه معدن در استانهای کشور باشد نه اینکه خودش بهطورمستقیم درگیر موضوع آموزش شود. اگر به این صورت کار کنیم، میتوانیم جهشی در بهرهوری معدن ایجاد کنیم، درصد خطا را کاهش دهیم، از ظرفیتهای معدنی کشور بهتر استفاده و اقتصاد معدن را قویتر کنیم،اما وضعیت موجود چندان رضایتبخش نیست و برنامه منسجم و مشخصی برای آموزش و ارتقای منابع انسانی معدن وجود ندارد.