-

ارز،همچنان بی صاحب می دود

ناصر بزرگمهر - نویسنده و روزنامه نگار

 

بزرگمهر


به نام او که هرچه بخواهد همان می‌شود

(بازار آزاد ارز اثر دشمنان است) بار دیگر فرزین بانک مرکزی با سخنان گهربار خود، ناکامی در مدیریت ارز کشور را به گردن دشمنانی انداخت که بی شک همه می‌شناسند و کسی بر خصومت آن‌ها شکی ندارد.

اما این فرزین سخنور، نفرمودند که نرخ دلار نیمایی را چه کسی بالا می‌برد؟ نفرمودند که چه کسی نرخ رسمی را بالا می‌برد؟

ایشان مثل همیشه از کنترل بازار رسمی و غیر رسمی ارز فرمودند، اما نفرمودند که چطور بازار رسمی و غیر رسمی را کنترل خواهندکرد؟

ایشان مثل همیشه از نرخ ارز صحبت کردند اما نفرمودند که کجای دنیا، نرخ ارز را رییس بانک مرکزی تعیین می‌کند؟

ایشان به تورم اشاره کردند و آن را به ارز نسبت دادند، اما حتی شاگردهای تنبل کلاس درس اقتصاد می‌دانند که گرانی ارز هم یکی از علت‌های تورم است، نه اینکه تورم علت گرانی ارز باشد. مسئول مستقیم انباشت نقدینگی، چاپ بی‌رویه تراول چک‌های بانک مرکزی است. تورم حاصل تکه‌های مختلف پازلی است که توسط دولتمردان و بانک مرکزی چیده شده است، وام‌های بی‌حساب و کتاب بانک‌ها به ده بیست نفر خودی، پرداخت به صبحانه خوران اتاق‌های ایران و تهران و شهرستان‌ها، عدم کنترل بر صادرکنندگان و خصوصا واردکنندگان و دریافت‌کنندگان ارزهای میلیونی، نبودن کنترل بر أقلام تولیدی داخل کشور، حتی پیاز و سیب‌زمینی، و ده‌ها تکه دیگر که می‌توان بر شمرد.

سوال اساسی از آقای فرزین این است، که جایگاه ثروت ملی و ذخیره طلا و سایر أقلام گرانبها چه می‌شود؟

تحلیلگران اقتصادی در رسانه‌های فضای مجازی سه عامل «اختلاف وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی، چالش بخش خصوصی با بانک مرکزی و نوع سیاست‌های ارزی بانک مرکزی» را مهمترین دلایل تنش‌های ارزی اخیر معرفی می‌کنند.

وزیر اقتصاد به صراحت بر این اختلاف نظر صحه گذاشته و در مصاحبه خود اعلام می‌کند که فقط یک رای است وپاسخگوی هیچ یک از سیاست‌های ارزی و تورمی که در بانک مرکزی اتخاذ می‌شود،نیست.

سید علی مدنی‌زاده تحصیلکرده اقتصاد از آمریکا به وضوح مسئول اول و آخر سیاست‌های ارزی و حتی تورم را بانک مرکزی معرفی کرد که جای تعجب و سوال فراوان دارد.

نرخ تورم نقطه به نقطه اعلام شده مرکز دولتی آمار ایران، بیش از ۴۵ درصد در پایان تابستان ۱۴۰۴ ثبت شده است، و اگر به قول وزیر اقتصاد، مقصر ۱۰۰ درصدی همه قصورهای تورمی به گردن بانک مرکزی است، پس وزیر اقتصاد چه‌کاره است؟

بالطبع حتما همه گرفتاری‌های بازار سرمایه و بورس هم به گردن سازمان بورس، و مشکلات هزاران نفر باسازمان سرگردنه گیر مالیاتی هم به گردن رییس سازمان مالیات و گمرک هم به گردن رییس کل گمرک خواهد افتاد.

مقام معظم رهبری به صراحت در یکی از سخنرانی‌های خود در این گردن نگیری‌های مسئولین فرمودند:

(آنچه مقدم است و آنچه برگردن همه هست، رفع مشکلات مردم و پیشرفت کشور است. اینکه ما بحث‌های سیاسی و جنجال‌های روزمره را وارد زندگی کاری مسئولان و مردم بکنیم هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمی‌کند.)

نتیجه وضعیت اقتصادی باید در معیشت مردم و در سفره بزرگ جامعه پیدا شود، که باتوجه به تحریم‌ها و سودجویی سرمایه‌داران داخلی و خیانت آشکار بعضی از اعضای جامعه اتاق‌های پنهان و آشکار در کسب سودآوری بیشتر و زد و بندبا مقامات دولتی در صبحانه‌خوری‌ها و دریافت ارزهای ۴۲۰۰ تومانی و عدم برگشت آنها به خزانه دولت بارها گفته و نوشته و ثبت تاریخ شده است. هرچند که متاسفانه صاحبان زر، همیشه زورمند هم بوده و با زر و زور خود امکان رسیدگی به اینگونه پرونده‌ها را حداقل در مقاطعی از تاریخ ناممکن می‌کنند.  

من به عنوان روزنامه‌نگاری کوچک در همه سال‌ها و در همه دولت‌ها در مورد گرانی ارز و تورم، و خصوصا جایگاه مدیریت‌های کوتوله، یادداشت‌های بسیار نوشته ام. که بخشی از آن‌ها که مرتبط با بحث امروز ما در حوزه ارز است، و قسمت‌هایی از آن‌ها را مجددا در این شماره می‌آوریم:

مدیریت دلالی در اقتصاد

مشاغل گوناگون و گردش اقتصاد سالم اگر برتولید، نوآوری، زور بازو، دانش، عقلانیت، سواد، ارتباطات اجتماعی، مشتری مداری و سرمایه‌های پاک و حلال استوار نباشد در همه جوامع محکوم است.

متاسفانه مدت‌هاست که گروه عظیمی از مردم معتقد شده اند که «دلالی»، یکی از راحت ترین و بی خطرترین راه‌های پول درآوردن بدون تلاش سخت و ریسک پذیری است.

دلالی در حال حاضر، بی درمان‌ترین درد اقتصاد ایران شده است. تقریباً پدیده و بحرانی نیست که در بازارهای ایران رخ بدهد و اثری از نقش مخرب فعالیت‌های دلالی در آن وجود نداشته باشد.

با این توصیف، دلالان را می‌توان به ۳ طیف متفاوت تقسیم بندی کرد.

گروه اول، آن‌هایی هستند که به صورت حرفه‌ای در این عرصه فعالیت می‌کنند و برای حفظ سرمایه‌های خود مترصد سودجویی از نوسانات بازارها و کمبودها و تحریم هستند.

گروه دوم، مردم عادی هستند که شوک‌های قیمتی مانند نرخ ارز و طلا و بی ارزش شدن پول ملی و کم شدن اندوخته‌های کوچک شان،آنها را مجبور می‌کندکه برای حفظ ارزش پس‌اندازهای نقدی خود یا برای کسب سودهای کوچک و امرار معاش روزانه، از فضای به وجود آمده استفاده کرده و وارد فعالیت‌های دلالی شوند.

گروه سوم، آن‌هایی هستند که به سیستم‌های دولتی مرتبط و با استفاده از رانت‌های اطلاعاتی و ارتباطات خاص، صاحب ارزهای ارزان قیمت، مجوزهای وارداتی، اسکله‌های پنهان، گمرکات خاموش، چشم‌های بسته و درآمدهای سرشار می‌شوند و خطرناکترین دلال‌ها هستند.

با مروری بر اتفاقات چند سال اخیر اقتصاد کشور می‌توان از ۴ حوزه ارز، خودرو، مسکن، دارو،  به عنوان مهمترین بخش‌های دلالی در اقتصاد کشور نام برد، خصوصا بعد از غائله ارزجهانگیری و بلاهایی که بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار بر ثروت ملی و ریال در آورد.

رشد زمینه‌های دلالی در شرایط کنونی و در حوزه‌های گوناگون، ارتباط زیادی با شرایط اقتصاد کلان از جمله رشد نقدینگی دارد. مدت‌هاست که کارشناسان درباره بروز تورم‌های بزرگ ناشی از کارکرد نامناسب نظام پولی و بانکی کشور هشدار داده‌اند، وجه تمایز آن چه در اقتصاد ایران در زمینه دلالی رخ می‌دهد با کشورهای پیشرو، ضعف قابل توجه کنترل جریان درآمد سرمایه داران در اقتصاد و به ویژه در حوزه دلالی است.

سیاست‌هایی که به غلط برای حمایت از بازار و چند سرمایه دار توسط چهره‌های مشخص مشاور و معاون در دولت دوازدهم انجام شد، عملاً دلالی را تقویت کرد، سیاست ارز ۴۲۰۰تومانی برای واردات که منجر به هجوم دلالان و واسطه‌ها برای بهره مندی از رانت آن شد نمونه روشن تصمیم گیری‌های نابخردانه و یا بخردانه برای پرکردن جیب‌های پنهان بود.

قابلمه خالی اقتصاد

مردی شبی بر سرای خویش در آمدو از همسر خویش درخواست طبخ پلوخورش قیمه بادمجان کرد، همسر در پاسخ گفت :

طبخ قیمه، گوشت می‌خواهد که ما نداریم. لپه می‌خواهد که ما نداریم.

بادمجان می‌خواهدکه ما نداریم. سیب زمینی می‌خواهدکه ما نداریم.

پیاز می‌خواهد که ما نداریم. روغن می‌خواهد که مانداریم.

برنج می‌خواهد که ما نداریم. حتا رب گوجه هم نداریم.

شوهر گفت :بس است؛ آب را در قابلمه بریز بر روی شعله چراغ قرار بده  تا قل قل کند،هرکه پرسید چه میکنی بگو می‌خواهم پلوخورشت قیمه بادمجان طبخ کنم.

حال این اقتصاد ما، وضع قابلمه پلو خورشت قیمه بادمجان اون مرد شده است و تنها چیزی که در دیگ اقتصاد می‌جوشد دستورات پی در پی رونق دادن به اقتصاد در سال جاری و آینده از سوی دولتیون است و بس. 

برای رونق گرفتن تولید و اقتصاد و درست شدن این پلو خورش نیاز به سرمایه‌گذار است که ما نداریم، بویژه از نوع خارجی آن، که نیاز اولیه رونق اقتصادی است.

برای رونق گرفتن تولید، زیرساخت صنایع می‌خواهد که ما نداریم  و اکثر زیر ساخت‌ها به دلایل انقلاب، جنگ هشت ساله، تحریم‌ها و تغییرات دولت‌ها و اختلاس‌ها و ده‌ها مشکل دیگر، در طول این سال‌ها از بین رفته است.

برای رونق گرفتن اقتصاد، رابطه سالم با دنیا برمبنای حفظ منافع ملی می‌خواهد که فعلا ما نداریم  و روابط مان با دو کشور زورگو برقرار است و آنها هم، همه منافع را برای خودشان می‌خواهند.

برای رونق گرفتن تولید و اقتصاد، امنیت سرمایه‌گذار و سرمایه‌گذاری مورد نیاز است، قانون درست و حسابی می‌خواهد.

برای رونق گرفتن تولید، شرایط ایجاد رفع رانت و رانت‌خوار می‌خواهد، قوانین ماندگار و مدیران با دل و جرات می‌خواهد.

برای رونق گرفتن بازار پول و سرمایه، فضای سالم، مدیریت کلان و رقابت اقتصادی می‌خواهد. 

برای رونق گرفتن وضعیت اقتصادی، تولید، بازار پول و سرمایه، بورس، صادرات، واردات، وآنچه که بتواند به ثروت و رفاه و شرایط مناسبتر مردم و جامعه بیانجامد نیاز به تفکر دموکراتیک، گفتگو، کسب دانش، ارتباطات داخلی و خارجی و نکات بسیاری دیگرلازم است.

آش شورگرانی ارز و اقتصاد پنهان

آش آنقدر شور شده که صدای آشپزها هم در آمده و نمایندگان محترم مجلس که با رای خودشان تیم اقتصادی دولت را بر مسند وزارتخانه‌های مختلف و اصلی‌ترین آنها یعنی اقتصاد نشانده‌اند، صدایشان بلندشده و در هردولتی،جلسات انتقادی خود را برگزار می‌کنند و با اعتراض شدید نسبت به ضعف دولت و بانک مرکزی درکنترل بازار ارز وکاهش ارزش پول ملی،مدیریت تیم اقتصادی دولت را نامشخص می‌خوانند.

اکثریت نمایندگان مجلس معتقد بودند که مجموعه وزارت اقتصاد و بانک مرکزی نتوانستند انتظارات تورمی را کنترل کنند و این کنترل بر عهده این مدیران بوده و آن‌ها باید در این باره به مردم پاسخگو باشند.

 نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال ۱۴۰۱ دریک جلسه علنی خود به بررسی گزارش کمیسیون اقتصادی در مورد ارزیابی سیاست‌ها و اقدامات ارزی دولت پرداختند و به قول اکبری تالار پشتی نماینده تهران،گزارش بانک مرکزی در نشست غیرعلنی، تمام فرافکنی بود وصبحت‌های رییس بانک مرکزی،صغری و کبرایی بیش نبود وایشان همه را جز تیم اقتصادی دولت و بانک مرکزی را مقصر می‌دانستند.

در آن زمان، سیدغنی نظری عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در همین زمینه فرمودند: یادتان است می‌گفتید که خدا را شکر ما رئیس‌جمهور نشدیم که دلار ۵ هزارتومان بشود، آقایان رئیسی و صــــالح‌آبادی، دلار ۴۰ هزارتومان شده است‌.

ایــــزدپناه نماینده محترم تهران هم اشاره کردند : در این دولت شاهد افزایش ۵۰ درصدی نرخ ارز هستیم، آقایان نباید این موضوع افزایش دلار را به اغتشاشات و تحولات اخیر کشور ارتباط بدهند.

البته نمایندگان محترم مجلس، شوخی‌های رییس بانک مرکزی وقت را در دوران مدیریتش فراموش نکرده‌اند، ایشان علت افزایش نرخ دلار در ایران را، افزایش نرخ بهره در بیش از ۹۰ کشور دنیا و نوسانات فصلی می‌دانستند.

البته این شوخی‌های آن دولت فقط به آقای صالح آبادی محدود نمی‌شد،حتما فرمایشات آقای سردارمحسن رضایی و دکترای اقتصادی شون با معدل ۱۹ و خورده‌ای را به یاد دارید و یا فرمایشات آقای عبدالملکی که مدتی وزیر کار هم بودند و قرار بود با یک میلیون تومان، یک شغل ایجاد کنند، و با ارزپاشی به میزان ۳۰۰ میلیون دلار، قیمت دلار را به کمتر از ۱۵ هزارتومان برسانند.

البته خارج از شوخی‌های دولتمردان با وضعیت پولی کشور و بی‌ارزش شدن روزانه پول ملی، یادمان نرود که درکنار قطعات مختلف پازل گرانی‌ها که برجام و تحریم می‌تواند در راس آن باشد، نمایندگان مجلس، خود بر این موضوع حتما تایید دارند که تاثیر اقتصادی نرخ ارز از کسری بودجه و گرانفروشی بانک مرکزی در ارز و قیمت‌گذاری روزانه آن برای جبران بودجه دولت نشات می‌گیرد، همان بودجه ای که خود نمایندگان محترم هرساله تصویب می‌کنند.

دلارفرزین چه مقوله ای است؟

شوخی‌های صالح آبادی با ارز فراموش فراموش نشده بود که فرزین بر تخت صدارت بانک مرکزی نشست.

 بازارسازی ایشان،یعنی همان دخالتهای بانک مرکزی درگرانی بازار ارز است،به عبارتی همان حرف‌هایی است که ما بارها از دخالت بانک مرکزی به نفع تامین ریالی بودجه گفته و نوشته بودیم و هربار، عوامل بانک مرکزی تکذیب می‌کردند.

حضرت فرزین ازجانشینی خاوری مشهور دربانک ملی به جانشینی صالح آبادی دربانک مرکزی دست پیداکرد و چندساعت بعدازگرفتن فرمان صدارت،درسیماحضور یافت وسخنانی عجیب‌تر ازقبلی به زبان راند.

ایشان دلاررا ۲۸هزاروپانصدتومان، نه یک ریال کمترونه یک ریال بیشتراعلام کرد.

حالااولین سوال این بود که چگونه به این قیمت دست یافتند؟

کدام فرصت برای کارشناسی و مشاوره با اقتصاددانان و فراهم کردن زمینه و بسترهای لازم را تدارک دیده بودند؟

چرا۲۸هزاروششصدتومان یا۲۸هزاروچهارصد تومان نباشد؟

چرااصلا۱۵هزارتومان آقای عبدالملکی یا ۵هزارتومان آقای رئیسی یا۴۲۰۰تومان آقای جهانگیری یا۷ تومان قبل ازانقلاب نباشد؟

سوال این بود که حالا این بار با ارز۲۸ هزار و پانصدتومانی فرزین قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ و کدام گل را بر سر این مردم کوچه و بازار بزنیم؟

درشرایطی که ارز سبزه میدان و خیابان فردوسی و چهارراه استانبول وپاساژ افشار و تهران و شیراز و دوبی و هرات افغانستان و سلیمانیه کردستان، تعیین‌کننده قیمت نهایی کلیه کالا‌هایی است که توسط واردکنندگان محترم به کشور وارد می‌شود و مورد استفاده نهایی مصرف‌کنندگان یعنی مردم قرار می‌گیرد، فقط یک راه‌حل وجود دارد، و آن هم تک‌نرخی شدن همه ارزهایی است که با عناوین مختلف در این چهل وچند سال توسط خیابان میرداماد خلق شده است.

خلق عناوین ارز دولتی، نیمایی، مبادله‌ای، ترجیحی، فردایی، صادراتی، وارداتی، سنایی، بانکی، صرافی، حواله‌ای، مسافرتی، اروپایی، کربلایی، جهانگیری، آزاد، آبی و سفید و ....بلایی است که سال‌هاست با مردم ما همراه شده وحالا فرزینی هم به این لیست بالابلند اضافه شد، اما اگر کسی از جراحی اقتصادی حرف می‌زند، فقط جراح توانمندی خواهد بود که آبرو و حیثیت خود را وسط میدان بگذارد و همه عناوین این ارزها را به دور بریزد و کشور دارای یک ارز شود و همه شعب بانک‌ها و صرافی‌ها بتوانند در یک رقابت آن را عرضه کنند و حتی، بعضی‌ها چند تومان یا چند ریال ارزانتر بفروشند.

و گرنه ارز نیمایی یا نظام یکپارچه معاملات ارزی همان دکانی است که در اختیار تعدادی سرمایه دار بی درد بوده و همچنان طبق گزارش‌های خود مسئولین، سرنوشت میلیون‌ها دلار دریافتی آقایان روشن نیست. 

گرانی عادی نمی‌شود   

چندسال قبل نوشتم که گرانی هیچ وقت برای مردم  عادی نمی شود، به فکر اقتصاد باشید، این روزها، روزهای عجیبی است. همه‌چیز درظاهر به‌هم‌ریخته است؛ اخلاق درسراشیبی، فرهنگ درحال تغییر، اقتصاد درسربالایی، قیمت‌ها چند برابر، تورم دوسه‌رقمی، قیمت‌های دولتی سرگردان، گرانی‌ها افسار گسیخته، سرمایه‌ها یک‌چهارم، اقتصاد آزاد بلاتکلیف، بخش خصوصی تعطیل، مردم نگران و همه می‌گویند همه‌چیز به بازار سکه و ارز و برجام مربوط می‌شود؟ و قیمت سکه و دلار و ارز هم در آسمان‌ها می‌چرخند و از همه مهم‌تر دست‌اندرکاران نیز بی‌تفاوت یا در سکوت روزگار می‌گذرانند تا شاید مردم به این وضعیت، عادت کنند.

اما مردم نمی‌توانند به این‌ یکی عادت کنند، البته مردم در میان گرانی و تورم و از بین رفتن سرمایه‌ها و پس‌اندازهای کوچک و بزرگ‌شان همچنان روحیه طنز خود را حفظ می‌کنند و در دنیای مجازی لحظه‌به‌لحظه با خنده و شوخی با دولتیان روزگار می‌گذرانند.

بعضی می‌نویسد: بازارشام دلاردرایران؛ دلارکوچه‌های فردوسی، دلارصرافی‌های آزاد، دلار صرافی‌های دولتی، دلارمسافرتی، دلارسنایی، دلارنیمایی، دلارترجیحی، دلارمبادله‌ای، دلارفردایی، دلارصادراتی، دلاروارداتی، دلارحواله‌ای، دلارمسافرتی، دلار هواپیمایی، دلار کربلایی، دلار حیاتی واحدخبر، دلارسبزه میدان، دلارخیابان فردوسی، دلارچهارراه استانبول، دلارپاساژافشار، دلار شیراز، دلارهرات، دلارسلیمانیه، دلارغذاودارو، دلارجهانگیری، دلارسفید، دلاردولت تدبیر، دلاردولت امید، دلاردولت مردمی، دلاردولت اصلاحات، دلار دولت سازندگی، دلاردولت جنگ،دلار رژیم پهلوی، دلاردوران قاجار، دلار ۱ سال قبل، دلار ۱ماه پیش، دلار۱هفته قبل، دلار ۱روز پیش، دلار یک ساعت قبل، دلار۱ دقیقه پیش و...

دیگری می‌نویسد: گرانی دلار، دلایل اقتصادی ندارد، دلایل جغرافیایی دارد. ما اشتباهی جایی متولد شدیم که دلار توش هی گرون میشه؛ وگرنه خود دلار که گرون نیست.

نفر سوم از مراحل رویارویی مسئولان با افزایش نرخ دلار می‌نویسد: سکوت، انکار، تکذیب، تکذیبِ تکذیب، دستور پیگیری فوری، تشکیل جلسه فوری، تعیین مقصران (تلگرام، واتساپ،اینستاگرام)، تعیین نرخ خیالی جدید، گران شدن دوباره دلار و تکرار چرخه بالا که هی می‌چرخد.

 عده‌ای هم دولت را مقصر می‌دانند و می‌نویسند: آیا می‌دانید دولت از محل افزایش نرخ ارز چقدر سود کرد؟ آیا می‌دانید کل حقوق کارکنان دولت از گرانی ارز تامین می‌شود؟ آیا می‌دانید کل یارانه‌های مردم از جیب خود مردم تامین می‌شود؟ آیا می‌دانید درآمد دولت فقط از محل فروش نفت ۳ برابر شد؟ آیا می‌دانید پیش‌بینی درآمد نفت با نرخ هر بشکه بودجه چقدر می‌شود و بادلار آزاد چقدر می‌شود؟ آیا می‌دانید درآمد دولت از محل فروش نفت چقدر افزایش پیدا کرده است؟ آیا می‌دانید سازمان‌‌های دولتی و شبه‌دولتی و دو خودروساز نیمه‌دولتی و امثالهم با گران شدن دلار چه مقدار سود می‌کنند؟ آیا می‌دانید بعضی گرانی‌ها بیش از ۵۰۰ درصد تورم داشته است؟ آیا می‌دانید عوارض خروج دست‌کم برای ۵ میلیون مسافر در سال بین ۳۰۰ تا ۶۰۰ درصد افزایش داشته است؟ آیا می‌دانید عوارض شهرداری برای ۲۰ میلیون خانوار یعنی همه ایران بدون اطلاع‌رسانی ۲ برابر شده است؟ آیا از گرانی‌های پنهان خبر دارید؟

اقتصاد بیمار

اقتصاد بیمار است و اقتصاد بیمار با شعار دولتی‌ها و دکتر و مهندس‌های دانشگاه نرفته و کنکور نداده و درس نخوانده خوب نمی شود.

اقتصاد بیمار است و اقتصاد بیمار با وعده بخش خصوصی طماع و با گذشته ای پر ابهام و سوال برانگیز خوب نمی شود.

اقتصاد بیمار با تقسیم بندی خودی و نخودی و بیخودی و دولتی و نیمه دولتی و کاملا دولتی و ۴۹ درصد دولتی وخصوصی و خصولتی و ۹۹ درصد خصوصی و أنواع تقسیم بندی‌های دیگر و درصدهای من درآوردی خوب نمی شود.

دولتی‌ها باید حد و مرز خود را با بخش سرمایه داری حفظ و خط و ربط خود را مشخص نموده و خط قرمز دولت با بخش خصوصی را به صراحت تعیین و اعلام نمایند.

تاریخ هر روز فرصت مسئولیت و وزارت و ریاست را به ما نخواهد داد، بهتر است، قدر این ریاست‌ها و‌ وزارت‌ها و معاونت‌ها و مدیریت‌ها را بدانیم و شکرگزار خداوند رحمان باشیم که این فرصت‌ها را برای ما فراهم می‌کند و یک بار دیگر با مردم و برای مردم کار و تلاش کنیم.

اقتصاد و‌ تجارت و‌گمرک و بورس و صنعت و ‌معدن و کشاورزی و خودرو و ارز و سکه و طلا و بانک و نان وگوشت و مرغ و برنج و میوه و شیر و ماست و پوشاک و حمل و نقل و لوازم خانگی و کاغذ و کتاب و لوازم‌التحریر و چند قلم ناقابل دیگر چندهزارتایی بزرگ و کوچک، در بدترین شرایط قیمت خود در طول تاریخ حیات خودشان در این سرزمین قرار گرفته و صدای عالم و آدم را در آورده است.

اینکه متاسفانه ریاست محترم مجلس بفرمایند که افتخارشان این است که از ۴۰ روز قبل می‌دانستند که قیمت‌ها چنین و چنان خواهد شد، چه افتخاری است؟

اینکه ریاست محترم جمهوری هر جلسه هیات دولت دستور بفرمایند که قیمت‌ها رشد نکند و واقلام مورد نیازمردم ثابت بماند و ارز و طلا و سکه ارزان شود، و در مقابل، قیمت‌ها گوش نکنند و هر روز از ارزش ریال کاسته شود و قیمت جدیدی اعلام شود، چه مشکلی از مردم حل می‌شود؟

اینکه معاون اول محترم فرمان بدهد که قیمت‌ها تغییر نکند و خودروها حتی این پراید فکسنی هم حرف گوش نکنند و دوبرابر و سه برابر بشوند و بازار برسبیل دلال‌ها بچرخد و بچرخد، چه سودی برای خریداران در به در به همراه می‌آورد؟

اینکه مرغ رییس بانک مرکزی همچنان یک پا داشته باشد، چه مشکلی از مردم را حل می‌کند؟

اینکه ریاست بورس فرمایشی، درخدمت چندخودرو ساز قرار بگیرد و برای اولین بار درتاریخ بورس جهان، مرکز بورس را به مرکز مزایده تغییر نام بدهد و برای خرید فروش اتومبیل، چکش بزند و کشف قیمت کند، چه مشکلی از این سرزمین را حل کرده است؟

اقتصاد یک علم است که بر پایه داد و ستد و عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد و پیچیدگی‌های خاص خودش را درجهان امروز دارد.

دخل ریال،خرج دلار

بر احوال آن مردباید گریست /که دخلش بود نوزده،خرج بیست

بود حال و احوال آن مرد زار/ که دخلش ریال است و خرجش دلار

ظاهرا هموطن خوش ذوقی، شعر حضرت سعدی را به روز کرده و درد دل مردم را با این بیت،در دنیای مجازی منتشر کرده است که بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

در طول چند سال گذشته و خصوصا از زمان ارز معروف به جهانگیری، بارها به سیاست افزایش قیمت ارز توسط بانک مرکزی و تبدیل آن به ریال، برای پرداخت‌های دولت از قبیل افزایش حقوق و یارانه‌ها  و گران شدن‌ها، تذکر داده‌ایم.

امیدوار بودیم در سال ۱۴۰۳ باتوجه به شعار جهش تولید با مشارکت مردم، دولتمردان به نظریات مردمی که مقام معظم رهبری بر آنها تاکید فراوان دارند، توجه بیشتری کنند و یک بار هم شده از ماشین‌های سیاه شده خود خارج شوند و به بقالی سرکوچه بروند و از نانوایی، نان خود را در صف تهیه کنند و در بازار میوه و تره بارمحله خود بدون محافظ و بادیگارد و تیر وتانک وتفنگ،گشتی بزنند تا با بخشی از درد مردم آشنا شوند.

یادمان نرود که رهبری بارها در سخنان‌شان، به «گرانی‌ها»، «بی‌ثباتی بازار»، «تنزل ارزش پول ملی» و «فاصله طبقاتی» به‌ عنوان بخشی از «واقعیات تلخ اقتصادی» اشاره کردند.

ایشان به واقعیت‌های تلخ و شیرین در اقتصاد کشورهم اشاره کرده و فرمودند که بخش تلخ، بی‌ثباتی بازار است.

بر فرض اینکه باور کنیم که مقامات، فرصت بین مردم بودن را به هزار دلیل ندارند و هرگز برای خود و خانواده خریدی نکرده اند، آیا روابط عمومی‌های این مقامات هم اطلاعی از این همه گزارش مردمی و یادداشت‌های رسانه‌ها و فریاد بازنشستگان در سراسر کشور که با تصویر در دنیای مجازی پخش می‌شود، ندارند؟

امروز دیگر مردم عادی کوچه و بازار هم می‌دانند که دست‌اندرکاران اقتصادی، توانایی لازم را نداشته و تغییر صوری و استفاده از همان دایره تنگ راه به جایی نمی برد.

یک صراف پیاده رو خیابان فردوسی، شاید توانایی اداره ارز را بهتر از شرایط امروز داشته باشد.

آقای رییس‌جمهور، اقتصاد شما با سیاست خارجی و ایدیولوژی داخلی چنان گره خورده است که امکان تفکیک بدون یک جراحی سخت و پیچیده به دست جراحی مبرز و توانمند با اذن رهبری امکانپذیر نیست.

اقتصاد باید کار خودش را بتواند به تنهایی انجام دهد و سیاست و ایدیولوژی هم به آن کمک کند، نه آن که مانع باشد.

باید اقتصاد از رانت‌های بانک‌ها وخصولتی‌ها و بنیادها و دخالت‌های ده‌ها سازمانی که شما بهتر از من می‌دانید، دورشود تا سرنوشت سفره این مردم به جیب گشاد طمع ورزان گره نخورد.

آقای رییس‌جمهور، سخنرانی‌های خودتان را در دوران انتخابات به یاد آورید، نمی‌توان هر روز صبح که بیدار می‌شویم، دلار گرانتر و پول ملی بی‌ارزش‌تر شود.

چندصد هزار برابر

وقتی سکه هنوز ۴۵میلیون و دلار۶۰ هزار تومنی بود نوشتم که این قیمت‌هایعنی، مرگ تدریجی نیم قرن رویا، یعنی نابودی یک ملت و یک جامعه و متاسفانه توجهی نشد.

آقای رییس کل که همیشه بر زین مراد سوار بوده ویک تنه می‌تازد در یک سال قبل فرمایش کردند: (ما در بانک مرکزی مرزبان ریال هستیم و کاری به دلار نداریم، دلار که پول ما نیست، ریال پول ماست)

واقعا ایشان اقتصاد را می‌شناسند؟ بانکداری خوانده اند؟ یک واحد دروس پایه بورس و بانک گذرانده‌اند؟ از ارتباط پول ملی هرکشور با جهان خبر دارند؟ نحوه ارزش‌گذاری این تیکه کاغذها را میدانند؟

ایشان با همین مهارت توانستند در طول فقط چند ماه، ثروت مردم را نصف و نصف و نصف کنند و ارزش پول ملی را به ته جدول پول‌های دنیا برسانند و حتی یک آخ هم نگویند، دمت گرم و سرت سلامت باد نابغه.

یادم میاد که وقتی جنگ شروع شد، چند تا سکه از زمان ازدواجم در قبل از انقلاب داشتم، آن‌ها را به طلافروشی مظفریان در خیابان میرداماد بردم و دانه ای ۹۰ تومان فروختم، آن زمان در ضلع شمال شرقی میدان محسنی، طلافروشی  مظفریان بود و در ضلع جنوب غربی میدان یک قصابی بود، یک ران گوشت گوسفند گرفتم کیلویی ۹۰ ریال و بردم خونه، حالا از آن روز، سال‌ها گذشته و سکه ۹۰۰ ریالی به صد و خورده‌ای میلیون تومان رسیده است.  قیمت یک سکه چندصدهزاربرابر شده است. این افزایش قیمت و تورم در تاریخ، از زمان کشف طلا تا امروز بی‌سابقه است.

به قول یکی از رفقا، اگر ظهر ساندویچ نخوریم و پولش را دلار بخریم، شب از سود آن می‌توانیم شیشلیک بخوریم. این وضع اقتصاد و بازار آشفته، همانی است که رییس‌جمهور فقید به رییس‌جمهور دیگری می‌گفت، خدا را شکر که ما رییس جمهور نشدیم که دلار بشود ۵ هزارتومان و بعد رییس بانک مرکزی و وزیر اقتصادش، با افتخار، قیمت روزانه را با احتساب یک ریال آن برای طنز بیشتر اعلام می‌کنند و مثلا در شکل می‌نویسند که دلار ۹۲۴۵۳۱ ریال شده است، که نشان دهند چقدر کارشان دقیق است و حساب و کتاب ۱ ریال را هم دارند.

نماینده محترم مجلس  به صراحت می‌گوید مردم از ما می‌پرسند که گرانی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و ما هیچ پاسخی نداریم که به مردم بدهیم.

معین الدین سعیدی نماینده محترم چابهار با اشاره به افزایش روزانه قیمت دلار می‌فرمایند:دوستان دولت آمار و اطلاعات مثبت می‌دهند و من احساس می‌کنم درباره کشوری جز ایران صحبت می‌کنند.

راه حل سقوط ثانیه ای ریال چیست ؟

همه، هر روز می‌پرسند سرنوشت دلار و یورو و ارز و سکه و پول ملی چه می‌شود؟

من ازلحظه ای که اقتصاددانان چپی و با نفوذ دنیای اقتصاد در کنار آقای جهانگیری در بهار۱۳۹۷ ارز را برای رفع کمبودهای پول توجیبی دولت و حقوق کارمندان و کارگران، با طرح دروغی حمایت از اقشار آسیب پذیر و برای کنترل قیمت‌ها،کیلویی افزایش دادند تا امروز، ده‌ها یادداشت در مورد ارز و گرانی و تاثیرات آن بر سفره مردم نوشته ام که می‌تواند کتابی بشود.

از لحظه‌ای که دلار جهانگیری، به قول آقای سیف رییس بانک مرکزی وقت، از ۳۵۰۰ تومان توافق شده، در مقابل دوربین تلویزیون به ۴۲۰۰ تومان به صورت دلبخواهی اعلام شد،البته موضوعی که بعدها آقای جهانگیری تکذیب کرد، اما دیگر افسار آن رها شده بود و سرنوشت ارز و ریال، به یکباره چنان تغییرکرد که کمتر ازچند ماه به ۴برابر رسید تا متاسفانه امروز که ارز ۷۰ ریالی سال ۱۳۵۷ به حدود ۲۰ هزار برابر رسیده و بسیاری از مردم متوسط جامعه، آن را به پای انقلاب می‌گذارند، انقلابی که آرزوی بنیانگذار و رهبرکنونی آن، رفع ناترازی‌ها و غنی شدن فقرا ونیازمندان و محرومین و ایجادعدالت و رشد رفاه اجتماعی بود و هست.

امروز که حداقل حقوق ۱۲میلیونی یک کارمند به ۱۰۰دلار در ماه هم نمی رسد و باز هم، بانک مرکزی، سر درگریبان به فکر روزمرگی هستند و کم کاری و بی برنامگی را گردن این و آن می‌اندازند و همه چیز را در (حباب) و (بن بست) و(دشمنان) می‌دانند، از آقای رییس‌جمهور انتظار فرج داریم.

متاسفانه بر اساس سیاست‌های غلط دولت‌ها، در چنین شرایطی بازهم مردم برای نجات ته مانده سرمایه‌هایشان برای خرید سکه، ارز، پراید و امثالهم صف می‌کشند و بازار درحال معامله و خرید و فروش دلار و یورو است، اما این به معنای وضعیت خوب مردم نیست.

مردم همیشه سوال می‌کنند، اگر قیمت ارز، دستوری می‌تواند ارزان شود، پس چرا روسای جمهور محترم دستور نمی دهند تا ارز به روال ارزانی برگردد!

آقای رییس جمهور، سال‌هاست که می‌گوییم، باید به سپرده‌های ارزی مانند ریال، سود لازم و کمی حتی بیشتر از ریال بپردازند تا این ارزهای موجود در صندوق امانات همین بانک‌ها و خانه‌ها و حتی گاوصندوق صرافی‌ها به بانک‌ها سپرده شود.

اما پاسخ این بوده که شوراهای بانک مرکزی با دلایل عجیب وغریب مخالفت کرده اند.

مگر وزیر اقتصاد اول شما، وقتی کاندید ریاست جمهوری شده بود، هزار ایراد به قیمت ارز نگرفت؟ مگر طرح و نقشه و برنامه نداشت؟ مگر قرار نبود همتی از خود بروز دهد و مانع این تورم و آن نقدینگی شود؟ بعد چه اتقاقی روی داد که نماینده مجلس هم به صراحت می‌گفت، گرانفروشی ارز در خیابان‌ها به همت بانک مرکزی و برای جبران کسری جیب دولت است.

آقای رییس جمهور، باور کنید مردم به گرانی و تورم و نداری عادت نمی کنند، سکوت مردم از نجابت آنها و عشق و علاقه‌شان به این سرزمین است.

همه چیز را از مردم نخواهید،شما که اهل دنیای مجازی هستید، حتما این شوخی مردم را خوانده اید که نوشته اند رییس جمهور ازمردم خواسته که کمک کنند تا سرما را پشت سربگذاریم.مردم هم پاسخ داده اند:

آقای رییس جمهور، شما هم به ما کمک کنید که هزار درد بی درمان را پشت سر بگذاریم؟

شما هم کمک کنید که مردم صاحب خانه، ماشین، زندگی، همسر، بچه، رفاه، کمی زندگی شوند؟

شما هم کمک کنید که ریال ما با ارزش شود؟

دلار و سایر ارزها ارزان شود؟

قبض آب و برق و تلفن و موبایل ارزان شود؟

شما هم کمک کنیدکه هزار عوارض بی دلیل از مردم گرفته نشود؟

شما کی باور می‌کنید که حقوق و درآمد ما ریالی است و به دلارنیست و ما رابا دنیا مقایسه نکنید؟

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین