خانههای ناایمن، روی گسل ایستادهاند!
تهران روی گسلها ایستاده، اما شهر نه به خواب عمیق بلکه به بیخیالی عادت کرده است. آمارهای رسمی میگویند ۶۰درصد ساختمانهای بررسیشده در پایتخت ناایمن هستند؛ ساختمانهایی که هر روز میلیونها شهروند به آنها رفتوآمد میکنند و هزاران خانواده در دلشان زندگی میسازند. برآوردها هشدار میدهند اگر زلزلهای با بزرگی ۷ریشتر رخ دهد، بیش از ۶۰۰ هزار واحد مسکونی فروخواهد ریخت و شمار قربانیان میتواند تا صدها هزار نفر برسد. با این همه، خیابانها همچنان پر از برجهایی است که بدون توجه به استانداردهای ایمنی قد کشیدهاند و بافتهای فرسودهای که هر لرزش کوچک میتواند به فاجعهای بزرگ تبدیلشان کند. تهران نهفقط با خطر طبیعی زمینلرزه بلکه با بحران انسانی بیتوجهی روبهرو است؛ بحرانی که اگر امروز برایش فکری نشود، فردا دیگر فرصتی برای چارهجویی باقی نخواهد گذاشت.

شهری که در برابر لرزهها بیپناه است
تهران در طول تاریخ بارها زلزلههای ویرانگر را تجربه کرده است؛ از لرزههای شمیران تا تکانهای ری، همه یادآور این حقیقت هستند که زمین در این محدوده همیشه بیدار است. اما آنچه امروز نگرانکنندهتر از هر زمان دیگری بهچشم میآید، رشد بیضابطه شهری است که با شتابی سرسامآور بهسمت برجسازی رفته، بیآنکه ایمنی کافی برای این سازهها تضمینشده باشد. براساس دادههای رسمی، حدود ۱۶هزار ساختمان بلندمرتبه در تهران وجود دارد و تنها بخشی از آنها موردارزیابی ایمنی قرار گرفتهاند. در همین ارزیابیها، بیش از ۶۰ درصد سازهها یا ناایمن تشخیص داده شده یا دارای نواقصی بودهاند که در صورت وقوع زمینلرزه، کارکردشان را بهکلی از دست خواهند داد. این رقم نهفقط یک هشدار ساده که زنگ خطری برای شهری است که بیش از ۹ میلیون نفر ساکن آن هستند و در ساعات روز جمعیتش به بیش از ۱۲میلیون نفر میرسد. کارشناسان بارها تاکید کردهاند؛ حتی یک زلزله متوسط ۶ ریشتری در این کلانشهر میتواند دهها هزار قربانی بگیرد و میلیونها نفر را بیخانمان کند. با این وجود، بسیاری از ساختمانهای قدیمی هنوز در سکوت فرسوده میشوند و برجهای تازهساز با سرعتی گیجکننده بالا میروند؛ بیآنکه شهر برای لرزشی اجتنابناپذیر آماده شده باشد.
آمارهایی که لرزه بر جان میاندازند
در نگاه اول، تهران شهری مدرن با برجهای شیشهای و خیابانهای پررفتوآمد است؛ اما پشت این ظاهر مدرن، واقعیتی هولناک پنهان شده است. براساس برآوردهای علمی، اگر زلزلهای با بزرگی حدود ۷ ریشتر در تهران رخ دهد، نزدیک به ۶۴۰ هزار واحد مسکونی به کلی تخریب خواهد شد. این یعنی بیش از نیمی از سرپناههای موجود در شهر به تلی از آجر و آهن بدل میشوند. افزون بر آن، گزارشهای رسمی احتمال دادهاند بین ۱۷۰ تا ۴۰۰ هزار نفر در چنین سناریویی جان خود را از دست بدهند؛ عددی که بهمعنای وقوع یک فاجعه ملی است. آنچه شرایط را بغرنجتر میکند، بافت متراکم و فرسودهای است که در مرکز و جنوب شهر گسترده شده است. در مناطقی چون منطقه ۱۱ و ۱۲، کارشناسان هشدار دادهاند که تلفات میتواند به ۱۵ تا ۲۰ درصد جمعیت محلی برسد؛ یعنی در هر کوچه و خیابان، شمار زیادی از خانهها با فروپاشی کامل مواجه خواهند شد. بههمیندلیل است که متخصصان مدیریت بحران بارها از زلزله تهران بهعنوان سناریوی آخرالزمانی یاد کردهاند؛ سناریویی که نهتنها جان شهروندان بلکه موجودیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را نیز تهدید خواهد کرد.
چرا تهران چنین ناایمن مانده است؟
برای فهم این وضعیت باید به تاریخچه ساختوساز و سیاستگذاری شهری در تهران نگاه کرد. بسیاری از ساختمانهایی که امروز در پایتخت ایستادهاند، در سالهایی ساخته شدند که آییننامههای لرزهای یا وجود نداشت یا چندان جدی گرفته نمیشد. حتی پس از تصویب آییننامه ۲۸۰۰، آنچه بر کاغذ نوشته شد، همیشه در عمل رعایت نشد. پیمانکارانی که بهدنبال سود بیشتر بودند، مصالح ارزانتر و بیکیفیتتری به کار بردند، ناظران ساختمانی که باید بر اجرای ضوابط نظارت میکردند، گاهی کوتاهی کردند، و مالکان نیز کمتر به فکر مقاومسازی و بازسازی دورهای بناها بودند. نتیجه آن است که امروز هم برجهای نوساز در کنار بافتهای فرسوده به یک اندازه در برابر لرزههای شدید آسیبپذیر هستند. به این مشکلات باید تراکم جمعیتی بالا و کمبود فضای باز را هم افزود، موضوعی که سبب میشود در صورت ریزش یک ساختمان، موجی از آوار به اطراف سرایت کند و خسارات چندبرابر شود. در نهایت، ضعف هماهنگی بین دستگاههای مسئول ـ از شهرداری گرفته تا وزارت راه و نظام مهندسی ـ سبب شده است هیچ برنامه جامع و منسجمی برای مقاومسازی و مدیریت بحران وجود نداشته باشد.
فاجعهای که هنوز فرصت پیشگیری دارد
اگرچه تصویر ارائهشده از تهران نگرانکننده است، اما هنوز میتوان برای کاهش خطر اقدام کرد. کارشناسان معتقدند؛ مقاومسازی ساختمانهای موجود میتواند میزان خسارتهای اقتصادی را تا دهها میلیارد دلار کاهش دهد و جان صدها هزار نفر را نجات دهد. تجربه کشورهایی چون ژاپن نشان داده است که سرمایهگذاری در ایمنی شهری، هرچند پرهزینه، در برابر فجایعی که ممکن است رخ دهد، ناچیز است. با این حال، در ایران روند بهسازی و مقاومسازی بسیار کند پیش میرود. طبق آمار، تنها بخش کوچکی از مدارس و ساختمانهای دولتی تقویت شدهاند و در بخش خصوصی، اغلب مالکان توان مالی یا انگیزه کافی برای اجرای چنین طرحهایی ندارند. علاوه بر این، آگاهی عمومی درباره نحوه رفتار در زمان زلزله بسیار محدود است و مانورهای شهری اغلب بهصورت نمادین برگزار میشوند. در حالیکه در شرایط واقعی، تنها آموزش همگانی و آمادگی مداوم میتواند از موج مرگ و وحشت بکاهد. بههمیندلیل است که کارشناسان تاکید دارند، بیش از هر چیز، اراده سیاسی و اجتماعی لازم است تا ایمنی به اولویت نخست سیاستگذاری شهری تبدیل شود.
قطع خدمات تنها راه اخطار به ساختمانهای ناایمن
مهدی بابایی، عضو شورای اسلامی شهر تهران درباره وضعیت بررسی ساختمانهای ناایمن به صمت گفت: هدف از فعالیتهای ایمنی حفظ جان شهروندان و سرمایههای شهر است. ساختمانهای بسیار پرخطر و بحرانی توسط سازمان آتشنشانی شناسایی شدند که در صورت بروز حریق بهدلیل بار تصرف، اشتعال زیاد و نبود ایمنی لازم تلفات جانی و مالی بسیار سنگینی بههمراه خواهند داشت، این در حالی است که از سازمان آتشنشانی و سازمان مدیریت بحران انتظار داریم، موضوع ایمنی را ناحیهمحور ارزیابی و هر ۳ ماه یک بار نتیجه ارزیابیها را به معاونان شهردار و شهردار تهران ارائه کنند.
وی بااشاره به پیگیری شهرداریها برای ایمنسازی ساختمانهای پرخطر اظهار کرد: مطابق مفاد دستورالعمل پیوست مصوبه الزام شهرداری تهران به ایجاد سامانه پایش ایمنی ساختمانهای موجود شهر تهران در برابر خطر آتشسوزی به تفکیک مناطق به شهرداران مناطق ۲۲گانه بهجهت ابلاغ اخطار و دستورالعمل مالکین ارائه شده، این در حالی است که شهرداران مناطق ۲۲گانه مکلفند، با استفاده از کلیه ظرفیتهای قانونی خود، قوه قضائیه، نیروی انتظامی و سایر نهادهای ذیربط نسبت به ممانعت از بهرهبرداری تا زمان اجرای کامل دستورالعمل و صدور تاییدیه ایمنی اقدام کنند؛ بهنحویکه ابتدا با نصب پلاکارد خطر، شهروندان را از ناایمن بودن ساختمان مطلع کنند و ارائه خدماتی مانند آب، گاز و برق به ساختمان قطع شود و آخرین اقدام این است که نسبت به پلمب ساختمان اقدام کنند.
سرعت کند بررسی
رئیس کمیته ایمنی و مدیریت بحران شورای اسلامی شهر تهران ضمن انتقاد از روند بررسی ساختمانهای ناایمن بیان کرد: متاسفانه طبق گزارشات اخذشده از مناطق و سازمانهای آتشنشانی علاوه بر پیگیریهای مکرر کمیته ایمنی و مدیریت بحران شورای اسلامی شهر تهران و ورود قوه قضاییه به موضوع، روند بررسی و رفع خطر از ۱۲۹ ساختمان ناایمن اعلامشده، بسیار کند است، این در حالی است که در این فهرست مراکز جمعیتی نظیر پلاسکو کم نیستند.
قطع انشعابات بعد از اخطار
بابایی با بیان اینکه هدف از فعالیتهای ایمنسازی حفظ جان شهروندان و سرمایه شهر است تا موضوعی مانند پلاسکو و سایر حوادث دلخراش تکرار نشود، گفت: در راستای ایمنسازی تاکنون از مرحله اخطار گذشتهایم و در صورت نادیده گرفتن اخطارهای قانونی همانطور که ذکر شد، به قطع انشعابات و در مرحله نهایی نسبت به پلمب ساختمانهای ناایمن اقدام خواهیم کرد، زیرا در صورت بروز اتفاقاتی مانند پلاسکو یا کلینیک سینا ممکن است شاهد بروز خسارتهای جبرانناپذیری باشیم.
ضعف کجاست؟
رئیس کمیته ایمنی و مدیریت بحران شورای اسلامی شهر تهران بااشاره به اینکه همکاری مناسبی بین مرجع قانونی و مدیریت شهری وجود دارد، افزود: علت اصلی توفیق نداشتن در ایمنسازی ۱۲۹ ساختمان پرخطر شهر تهران ضعف قانون بوده است. امیدواریم با ورود قوه قضاییه به این موضوع، شاهد پیشرفت مناسب ایمنسازی ساختمانها در سطح شهر باشیم.
سخن پایانی
تهران شهری است که روی لبه تیغ زندگی میکند، از یکسو کلانشهری پرهیاهو و مرکز اقتصادی و سیاسی کشور است و از سوی دیگر، روی گسلهایی ایستاده که هر لحظه ممکن است بیدار شوند.
آمارها و هشدارهای کارشناسان روشن میگویند اگر امروز برای ایمنی ساختمانها، مقاومسازی بافتهای فرسوده و آموزش همگانی اقدامی نشود، فردا زلزله نه یک حادثه طبیعی بلکه فاجعهای انسانی خواهد بود، فاجعهای که ریشههایش در بیتوجهی و کوتاهی امروز ماست. هیچ شهری در دنیا از لرزش زمین در امان نیست، اما تفاوت در این است که برخی شهرها با آمادگی و ایمنی، مرگ را به زندگی بدل میکنند و برخی دیگر با بیتفاوتی، زندگی را به مرگ میسپارند. تهران هنوز فرصت انتخاب دارد، انتخابی که میان ادامه بیخیالی یا آغاز مقاومسازی و مدیریت علمی بحران قرار گرفته است.