خاطرات رنگی در قاب سیاه قیمتها
: ماه مهر همیشه برای بسیاری از ما یادآور بوی دفترهای تازه و جلدهایی است که با دقت و وسواس مادرانمان کشیده میشد. صدای تراشیدن مداد، دفترهایی با جلدهای رنگی و کیفهایی که در نخستین روز مدرسه، بوی نوییشان در تمام کلاس میپیچید، هنوز هم بخشی از حافظه جمعی ماست. اما امسال که پا به شهریور ۱۴۰۴ گذاشتهایم، این خاطرات زیبا با واقعیتی تلخ گره خورده است؛ واقعیتی که اسمش گرانی است و چنان در بازار لوازمالتحریر رخنه کرده که خرید چند قلم ساده برای بسیاری از خانوادهها به دغدغهای بزرگ بدل شده است. امروز وقتی سری به بازار یا فروشگاههای اینترنتی میزنید، دیگر از آن شور ساده خرید دفتر و مداد خبری نیست، بلکه هر برچسب قیمتی، انگار حکمی برای حساب و کتاب دوباره دخل و خرج خانه است. دفتر ۵۰ برگ سیمی ساده که روزگاری با چندهزار تومان قابلخرید بود، حالا در قفسهها با نرخ حدود ۸۰ هزار تومان جا خوش کرده و مدادرنگیهایی که همیشه جزو جدانشدنی کیف دانشآموزان بودند، برای نمونه فابرکاستل ۲۴رنگ، نزدیک به نیممیلیون تومان قیمت خورده؛ در واقع این بازار دیگر بازار خاطرات نیست، بازار حسابهای سنگین است.

بازار نوستالژی که دیگر نوستالژیک نیست
اگر این روزها گذرتان به خیابان انقلاب، میدان بهارستان یا حتی فروشگاههای مجازی بیفتد، نخستین چیزی که چشم را میگیرد، رنگهای شاد دفترها و مدادها نیست، بلکه اعداد و ارقامی است که روی برچسب قیمتها حک شده است. خانوادههایی که همراه کودکانشان به خرید آمدهاند، در مقابل ویترینها بیش از آنکه مشغول انتخاب طرح دفتر یا کیف باشند، در حال محاسبهاند. یک بسته ۱۲تایی مداد مشکی و قرمز با نرخ حدود ۲۰۰ هزار تومان، یک کولهپشتی ساده نزدیک به یکونیم میلیون تومان و یک دفتر ۱۰۰برگ جلد سخت با قیمت بیش از ۱۶۰هزار تومان. اینها عددهایی هستند که دیگر نهتنها با درآمد بسیاری از خانوادههای کارگری و کارمندی همخوانی ندارند، بلکه خودشان به کابوس پیش از مهر بدل شدهاند. مقایسه ساده با سال گذشته نشان میدهد که قیمتها بهطورمیانگین نزدیک به ۳۰ درصد افزایش داشتهاند، اما این عدد خشک و بیروح، وقتی در زندگی روزمره جاری میشود، معنای دیگری پیدا میکند؛ خرید کمتر، چشمپوشی از بعضی اقلام و حتی اکتفا به لوازمالتحریر سال قبل.
خانوادههایی که میان نیاز و توان ماندهاند
افزایش نرخ لوازمالتحریر تنها یک مشکل اقتصادی نیست، بلکه به دغدغهای اجتماعی بدل شده است. والدین بسیاری در گفتوگوهای روزمره خود، از این میگویند که مجبور شدهاند به فرزندانشان توضیح دهند، چرا امسال خبری از مدادرنگی ۲۴رنگ یا دفترهای جلددار با طرح شخصیتهای کارتونی نیست. کودکانی که شاید در آرزوی داشتن یک کیف جدید با طرح دلخواهشان بودند، حالا باید با کولهای که زیپش نیمهخراب است، به مدرسه بروند. این وضعیت نهتنها فشار مالی بر خانوادهها وارد کرده، بلکه نوعی احساس نابرابری میان کودکان هم ایجاد کرده است، چراکه برخی خانوادهها همچنان توان خرید اقلام لوکس و برندهای خارجی را دارند و برخی دیگر حتی از خرید سادهترین لوازم هم بازماندهاند. بههمیندلیل در بسیاری از مدارس، معلمان ناچارند برای جلوگیری از دلخوری دانشآموزان، از والدین بخواهند در انتخاب لوازم، یکسان عمل کنند. گرانی لوازمالتحریر در سالی که تورم به سفرههای مردم فشار آورده، بار دیگر نشان داده است که مهر اگرچه بوی خاطره میدهد، اما برای بسیاری از خانوادهها دیگر شیرینترین فصل سال نیست.
برندها و انتخابهای سخت والدین
در بازار امروز، تفاوت میان برندهای داخلی و خارجی بهوضوح بهچشم میآید. مدادرنگی ۱۲رنگ آریا حدود ۱۷۰هزار تومان نرخ دارد، اما همان محصول با برند فابرکاستل بیش از ۴۹۰هزار تومان عرضه میشود. همین اختلاف نرخ باعث شده است بسیاری از خانوادهها ناگزیر بهسمت محصولات داخلی بروند، حتی اگر کیفیت آنها پایینتر باشد. تفاوت قیمتها فقط در مدادرنگی نیست؛ در دفترها، کیفها و حتی جامدادیها هم، این فاصله وجود دارد. والدین در مواجهه با این انتخاب سخت، اغلب ترجیح میدهند تا کیفیت را فدای کمیت کنند، چراکه برایشان مهمتر است کودکشان با حداقلها راهی مدرسه شود تا اینکه حسرت نداشتن مداد یا دفتر را بخورد. این تغییر سلیقه و اجبار در انتخاب نهتنها بر بازار تاثیر گذاشته، بلکه نوعی بازتعریف مصرف نیز در خانوادهها ایجاد کرده؛ جایی که دیگر زیبایی و برند بودن اولویت ندارد، بلکه صرفا داشتن و رفتن به مدرسه، به اصل ماجرا بدل شده است.
سخن پایانی
ماه مهر قرار بود ماه امید و آغاز باشد، اما در شهریور ۱۴۰۴ تصویر دیگری از خود نشان داده است.
گرانی لوازمالتحریر نهتنها جیب خانوادهها را خالی کرده، بلکه شور آغاز مدرسه را هم کمرنگ ساخته است. آنچه روزی در آغاز ماه مهر، خاطرهای مشترک و دلنشین بود، امروز برای بسیاری به دغدغهای پر از حساب و کتاب بدل شده است. واقعیت این است؛ تا زمانی که قدرت خرید خانوادهها به سطحی نرسد که نیازهای اولیه آموزشی کودکانشان را پوشش دهد، صحبت از عدالتآموزشی و فرصت برابر معنای چندانی نخواهد داشت.
کودکی که بدون کیف یا دفتر نو به کلاس میآید، نهتنها با احساس کمبود مادی بلکه با زخمی بر روحش روبهرو میشود؛ زخمی که شاید سالها در حافظه او بماند. مهر امسال اگرچه همچنان درختان زرد میشوند و زنگ مدرسه بهصدا در میآید، اما در پس این صدا، سکوتی سنگین از دغدغههای معیشتی خانوادهها پنهان است.