-
یک کارشناس اقتصاد در گفت‌وگو با صمت:

تثبیت اقتصادی، ضرورت مبرم امروز ایران است

یک کارشناس اقتصاد با رد سیاست رژیم ارزی آزاد و رهاشده می‌گوید: «این‌طور نیست که کشورها نرخ تثبیت‌شده را یکسره کنار گذاشته باشند و دیگر هیچ کشوری از آن استفاده نکند، بلکه بیشتر کشورهای جهان از روش مدیریت‌شده استفاده می‌کنند.

تثبیت اقتصادی، ضرورت مبرم امروز ایران است

هرچند کشورهای مهمی وجود دارند که روابط تجاری فراوانی با کشورهای دیگر دارند، اما همین کشورها از نظام ارزی تثبیت‌شده استفاده می‌کنند. جالب اینکه وقتی نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم برخی از موفقیت این کشورها حاصل همین نرخ تثبیت‌شده ارزی آنهاست که موجب شده افراد دیگر برای حضور در اقتصاد آنها دچار مشکل نباشند و پیش‌بینی‌پذیری روند نرخ ارز به مشوقی برای بنگاه‌ها و سرمایه‌گذاران تبدیل شد.»

آلبرت بغزیان تصریح می‌کند: «شاخصی چون نرخ ارز، شاخصی نیست که بتوانیم ریسک‌پذیری آن را بالا ببریم و فکر کنیم ارز نیز مانند هر کالای دیگری باید برمبنای عرضه و تقاضا خود را به نرخ واقعی برساند. برای بسیاری از کالاها و خدمات چنین منطقی را کنار گذاشتند، زیرا اثر این کالاها و خدمات بر زندگی عادی مردم چنان زیاد است که هر تغییری در آن می‌تواند به‌معنای از بین رفتن امنیت اجتماعی و حتی سیاسی یک جامعه باشد. مداخله هدفمند، عقلانی و منطقی بهتر از آن است که یک تلاطم، جمعیت وسیعی را به زیر خط فقر بکشاند یا امنیت اجتماعی را قربانی کند.» آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.

ضرورت اجرای سیاست‌های اصلاحی

بروز بحران عمیق مالی سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی، نتیجه مقررات‌زدایی‌های اقتصادی در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی بود. این امر سبب شد در محافل دانشگاهی، سیاست تثبیت اقتصادی و به‌طور خاص بحث برتری نسبی نظام نرخ ثابت ارز در برابر نرخ شناور ارز مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. در نهایت این بحث در محافل دانشگاهی باعث شد بسیاری از کشورهای جهان به‌دنبال تثبیت نرخ ارز در قالب نظام نرخ ثابت ارز باشند. در ادبیات اقتصادی آنچه که تحت عنوان سیاست تثبیت می‌شناسیم به سیاست‌ها و اقدامات طراحی‌شده ازسوی دولت و بانک مرکزی اشاره دارد که طی دوره بی‌ثباتی اقتصادی (شامل مواردی همچون رکود، تورم، بیکاری، بحران بدهی و...) با هدف بازگرداندن ثبات به اقتصاد اتخاذ می‌شوند. اقتصاد ایران همواره، به‌ویژه در سال‌های اخیر در معرض بی‌ثباتی‌های متعددی قرار گرفته است. در این بین شکل‌گیری بحران‌های ارزی پی‌درپی سبب شد بی‌ثباتی نرخ ارز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل بی‌ثباتی اقتصاد شناخته شود. در این شرایط لزوم اتخاذ سیاست‌های تثبیت اقتصادی بیش از پیش بر همگان نمایان خواهد شد، زیرا تثبیت اقتصادی لازمه اجرای سیاست‌های اصلاحی است و زمانی می‌توان اجرای سیاست‌های اصلاحی را در دستور کار قرار داد که شرایط اقتصادی کشور در وضعیت پایدار و باثبات باشد.

این روزها بحث‌ سود و زیان تثبیت اقتصادی در ایران مورد بررسی و نظر کارشناسان قرار دارد؛ شما در این باره چه نظری دارید؟

به‌باور من در شرایط فعلی، تثبیت اقتصادی اقدام مناسبی است که به‌مراتب بر سیاست‌هایی چون تعدیل اقتصادی ترجیح دارد و حتی می‌توانست و باید زودتر از اینها در دستور کار دستگاه اجرایی کشور قرار می‌گرفت. تثبیت به‌معنای پیش‌بینی‌پذیر کردن آینده یک اقتصاد است؛ به‌نحوی که فعالان بتوانند برای آینده بنگاه اقتصادی خویش برنامه‌ریزی کنند. در میان شاخص‌های کلان اقتصادی نرخ ارز و بهره بانکی از مهم‌ترین شاخص‌ها هستند.

به نرخ ارز اشاره کردید. رئیس کل بانک مرکزی در یادداشتی به بحران سال ۲۰۰۸ میلادی اشاره کرد و سیاست تثبیت نرخ ارز را قابل‌دفاع می‌داند. فکر می‌کنید اقتصاد ایران باید به این سمت برود یا به سمت یکسان‌سازی که از نظر برخی اقتصاددانان دست‌راستی یعنی سپردن امور به بازار عرضه و تقاضا؟

من به هیچ وجه موافق این نیستم که امور کشور را به‌دست بازارهایی بسپارند که بی‌توجه به تبعات مختلف نوسانات خود، زندگی مردم را دستخوش تغییرات مداوم قرار می‌دهند. ضمن اینکه موضوع تنها باورهای افرادی مانند من نیست؛ امروز در جهان بیشتر کشورها، از رژیم ارزی خاصی بهره می‌برند که قطعا با سپردن کلیه امور به بازار عرضه و تقاضا، متفاوت است. شاخصی چون نرخ ارز، شاخصی نیست که بتوانیم ریسک‌پذیری آن را بالا ببریم و فکر کنیم این نیز مانند هر کالای دیگری باید برمبنای عرضه و تقاضا خود را به نرخ واقعی برساند. برای بسیاری از کالاها و خدمات چنین منطقی را کنار گذاشتند، زیرا اثر این کالاها و خدمات بر زندگی عادی مردم چنان زیاد است که هر تغییری در آن می‌تواند به‌معنای از بین رفتن امنیت اجتماعی و حتی سیاسی یک جامعه باشد. مداخله هدفمند، عقلانی و منطقی بهتر از آن است که یک تلاطم، جمعیت وسیعی را به زیر خط فقر بکشاند یا امنیت اجتماعی را قربانی کند.همین موضوع موجب شده تقریبا در تمام اقتصادهای مهم امروز جهان، هرچند نرخ ارز کاملا دستوری تعیین می‌شود، اما دولت‌ها آن را مدیریت کنند و اجازه ندهند هر چیزی بر زندگی مردم تاثیر بگذارد. منظور از هر چیزی هم این است که ممکن است یک خبر بتواند وضعیت بازارهایی چون بازار ارز را دگرگون کند و سزاوار نیست مردم بابت یک خبر دچار نوساناتی در وضعیت طبقاتی و اجتماعی خود شوند. بازارهایی وجود دارند که در آنها ارز مبادله می‌شوند، اما این بازارها اجازه بازی نرخ در سطحی را دارند که وضعیت را دگرگون نکند و به‌اصطلاح زیر میز نزند. بانک‌های مرکزی توانایی مدیریت و مداخله در این فرآیند را دارند.

بانک مرکزی مستقل یکی از کاستی‌های امروز اقتصاد ایران عنوان می‌شود. یک بانک مرکزی مستقل هم در بازار ارز مداخله مستقیم می‌کند؟

بله؛ زیرا وظیفه اصلی بانک‌های مرکزی در جهان، حراست از ارزش پول ملی و کنترل اصولی متغیرهای پولی در یک کشور است. نهاد مسئولی که موظف به کنترل قیمت‌ها است، حتما توانایی کافی برای مداخله و مدیریت را هم دارد، وگرنه این مسئولیت نمی‌تواند تناسبی با ابزار آن نهاد داشته باشد و در نهایت این نهاد بی‌خاصیت خواهد شد.

منظور از بازار مدیریت‌شده شناور چیست؟

تصور کنید مادری به کودک خردسال خود می‌گوید برو بازی کن. مادر فرزندش را رها کرده تا بازی کند، اما طبیعی است که او را کاملا رها نمی‌کند تا ناگهان به پرتگاهی برود و خود را از بین ببرد. در بازار مدیریت‌شده شناور هم تقریبا همین شرایط حکمفرما است و هرگاه وضعیت به‌نحوی شود که ممکن باشد به‌اصطلاح کار از دست خارج ‌شود، بانک مرکزی با ابزارهایی که در دست دارد، وارد می‌شود و شرایط را به‌نحوی تغییر می‌دهد که اکثریت مردم بتوانند از آن سود ببرند و اقتصاد هم از مسیر اصلی خودش خارج نشود.

به این ترتیب می‌توانیم بگوییم نرخ ارز شناور مدیریت‌شده، جایگزین رژیم‌های ارزی دیگر شده و نرخ تثبیت‌شده دیگر کارآیی ندارد؟

این‌طور نیست که کشورها نرخ تثبیت‌شده را یکسره کنار گذاشته باشند و دیگر هیچ کشوری از آن استفاده نکند، بلکه بیشتر کشورهای جهان از روش مدیریت‌شده استفاده می‌کنند. هرچند کشورهای مهمی وجود دارند که روابط تجاری فراوانی با کشورهای دیگر دارند، اما همین کشورها از نظام ارزی تثبیت‌شده استفاده می‌کنند. جالب اینکه وقتی نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم برخی از موفقیت این کشورها حاصل همین نرخ تثبیت‌شده ارزی آنهاست که موجب شده افراد دیگر برای حضور در اقتصاد آنها دچار مشکل نباشند و پیش‌بینی‌پذیری روند نرخ ارز به مشوقی برای بنگاه‌ها و سرمایه‌گذاران تبدیل شد.

کدام کشور با ویژگی‌هایی که گفتید از نظام ارزی تثبیت‌شده استفاده می‌کند؟

مهم‌ترین کشوری که با ویژگی‌های گفته‌شده از این سیستم استفاده می‌کند، امارات متحده عربی است. مدت‌هاست -شاید چند دهه- که ارزش هر ۳.۶ درهم معادل یک دلار امریکا است و در همه جای جهان اگر این میزان درهم بپردازید، دلار دریافت می‌کنید. البته کارمزد هم در این جنس از فعالیت‌ها وجود دارد که در بحث فعلی ما مهم نیست. بانک مرکزی امارات متحده عربی مدت‌هاست که تضمین می‌کند به‌ازای این رقم دلار می‌پردازد و این تضمین چنان محکم است که صرافی‌ها هم به آن پایبند هستند. این روش موجب شده برخی از فعالان اقتصادی تمایل بیشتری به حضور در امارات داشته باشند، چراکه دست‌کم به‌واسطه نوسانات ارزی و پولی مشکلی نخواهند داشت و می‌توانند با آسودگی کافی فعالیت‌های تجاری خود را انجام دهند.

به بحث رژیم ارزی مدیریت‌شده شناور بازگردیم. این وضعیت حرکت تا کجا را آزاد می‌داند؟

حتی دریای خزر که در واقع یک دریاچه است هم جزرومد دارد و آب در آن بالا و پایین می‌رود و تنها در مرداب است که همه چیز در یک سکون و سکوت بی‌پایان باقی مانده است. در یک نظام ارزی شناور هم با مدیریت تلاطم‌ها و نوسانات کاری می‌کنند که همه چیز در یک مسیر نسبتا طبیعی و قابل‌پیش‌بینی حرکت کند؛ به همین دلیل است که تقریبا همه کشورهای مدعی دارای اقتصاد باز هم به این رژیم تن دادند و از آن استفاده می‌کنند.لازم می‌دانم دوباره تاکید کنم که اگر کسی کشوری را سراغ دارد که کل بازار ارز و فرآیند تعیین ارزش پول ملی‌اش را به بازار واگذار کرده، به من هم معرفی کنم تا از این وضعیت بی‌اطلاعی خارج شوم. گاهی در ایران چنان دفاع محکمی از بازاری کردن همه امور می‌شود که فکر می‌کنیم چنین چیزی در همه ابعاد اقتصادی کشورهای توسعه‌یافته حاکم شده است؛ حال آنکه بررسی روند تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در این اقتصادها نشان می‌دهد چنین چیزی واقعی نیست. ضمن اینکه ایران امروز در یک شرایط نرمال قرار ندارد. برخی از مسئولان کشور وضعیت اقتصاد ایران را جنگی می‌دانند. در این شرایط طبیعی است که امواجی ایجاد می‌شوند و اقتصاد را دچار تغییر می‌کنند. در مجموع من فکر می‌کنم صحبت‌های آقای رئیس کل بانک مرکزی درست است و باید از ایشان در مقابل کسانی که یک دم می‌گویند همه چیز را به بازار واگذار کنید، دفاع کرد. اقتصاد ایران امروز بیش از هر چیزی به ثبات نیاز دارد و بازگرداندن آرامش به اقتصاد ایران گام نخست بازگرداندن این بخش به ریل اصلی خود خواهد بود.

باوجود ضرورت تثبیت، برخی می‌گویند امروز زمان تغییرات گسترده در نظام اقتصادی کشور و تعدیل است. چرا مخالف سیاست‌هایی از این دست هستید؟

در بیشتر موارد برای مثال آوردن در بحث‌های اقتصادی به کلمه بیمار اشاره می‌شود. اگر اقتصاد ایران مانند یک بدن بیمار باشد که کارکرد طبیعی ارگان‌هایش دچار مشکل شده، باید پیش از هر اقدامی تثبیت در برخی از مکانیسم‌ها حاکم شود تا دکتر جراح حاضر به جراحی شود. این وضعیت کاملا عینی است و بیشتر بیماران در اورژانس به حال تثبیت می‌رسند و سپس برای جراحی وارد اتاق عمل می‌شوند. اقتصادی که می‌تواند با یک تلنگر و حتی یک خبر غیررسمی و غیرواقعی دچار نوسانات مختلف شود، فشار جراحی را هم دوام نخواهد آورد و ممکن است در فرآیند جراحی جان خود را از دست دهد. این بی‌ثباتی اگر در بازاری مانند ارز به‌وجود بیاید که مدیریتش دشوارتر هم هست، حتما موجب مشکلات بیشتر خواهد شد.

اهمیت نرخ ارز چیست؟

ارز کالایی چون دیگر کالاها نیست که در بازار عرضه شود. نرخ این کالا نشان‌دهنده قدرت پول ملی است و حتما تاثیر مهمی در وضعیت اقتصادی کشور دارد. امروز مسجل است که نرخ ارز عاملی به‌مراتب تعیین‌کننده‌تر از عوامل دیگر در نرخ تورم کشور است و البته جز نرخ ارز، احتکار، سوءاستفاده و فساد هم بر این شرایط تاثیرات شگرفی دارند. بانک مرکزی در زمینه‌های دیگر شاید دست باز نداشته باشد، اما موظف و مکلف است که از ارزش پول ملی کشور دفاع کند و انتظار داریم به این وظایف خویش عمل کند، به همین دلیل جدا از هر انتقادی که به وضعیت موجود داریم، نمی‌توانیم نادیده بگیریم که دفاع از تثبیت وضعیت در هر حال به سود کشور است و باید امیدوار بود بانک مرکزی این موضوع را همیشه جدی بگیرد.

از دهه ۷۰ عنوان می‌شود بالا رفتن نرخ ارز به سود صادرات ایران است، اما هیچ‌گاه چنین نشده است. این استدلال چرا هنوز در ایران طرفداران مهمی دارد؟

این موضوع از گذشته مطرح بوده و صرفا در ایران موردبحث قرار نگرفته است. گفته می‌شد اگر یک اقتصاد پول ملی خود را تضعیف کند، کالاهای تولیدشده در آن ارزان می‌شوند و همین نیز فرصتی برای رشد صادرات خواهد بود؛ ضمن اینکه با افزایش نرخ ارزهای معتبر، واردات در این کشور مزیت قیمتی خود را از دست می‌دهد که این نیز به کاهش واردات منجر می‌شود. برمبنای این فرمول تضعیف ارزش پول ملی باعث می‌شود اقتصادها به تعادل بیشتر در تراز پرداختی و تجارت خارجی دست پیدا کنند. با این حال چنین چیزی زمانی ممکن خواهد بود که آن اقتصاد توان تولید داشته باشد، ظرفیت‌های صادراتی بیشتر فراهم باشد و جایگزینی برای واردات کالاهای خارجی در داخل وجود داشته باشد. این شرایط در اقتصاد امروز ایران وجود ندارد و همان‌طور که اشاره کردید از دهه ۷۰ تاکنون بارها ما با بی‌ثباتی‌های ارزی مواجه شدیم، اما هیچ وقت ندیدیم که وضعیت اقتصاد ایران گل و بلبل شود و صادرات کشور به‌معنای واقعی به توسعه بینجامد.

از یک طرف بخش مهمی از واردات ایران به کالاهای واسطه‌ای یا مواد اولیه تولید اختصاص می‌یابد که خود به خود تضعیف ارزش پول ملی به‌معنای افزایش هزینه‌های تامین آنها خواهد بود و در نهایت به تولید گران‌تر در ایران منجر می‌شود و از سوی دیگر صادرکنندگان کشور دچار مشکلاتی در تامین ارز خواهند شد که در نهایت می‌تواند تامین مالی بنگاه‌ آنها را هم دچار مشکل کند. ضمن اینکه افزایش صادرات در هر صورت به نفع اقتصاد کشور نخواهد بود. این درست نیست که فکر کنیم هر چه صادرات بیشتر شود، حتما اقتصاد و اکثریت مردم ایران از آن سود خواهند برد. ممکن است هندوانه کیلویی ۵ هزار تومانی به خارج صادر شود و هر کیلو از آن با نرخ یک دلار به فروش برسد. همین امر سبب می‌شود صادرات هندوانه رشد کند و دیگر دست مصرف‌کننده کشور ما به همین هندوانه هم نرسد. ضمن اینکه هندوانه و محصولات کشاورزی با یارانه آب تولید می‌شوند و صادرات آنها به‌معنای صادرات آب هم هست. صادرات اگر به بهبود شرایط مردم منجر نشود، در نهایت باید متوقف شود.

می‌خواهم تاکید کنم که اگر کشور توانایی این را داشته باشد که تولید خود را مستقل از واردات انجام دهد، ممکن است گران‌تر شدن نرخ ارز به سود تولید تمام شود، وگرنه محصولات خام بیشتری صادر می‌شوند که به‌معنای رونق یا گشایش اقتصادی نخواهد بود. در این صورت صادرات یعنی اینکه معیشت مردم را با قیمتی بالاتر به مشتری خارجی واگذار کردیم و رشد آن هم به‌جای افزایش اشتغال و سرمایه‌گذاری، گرسنگی بیشتر مردم را به‌دنبال خواهد داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین