بازخوانی چراییها و چگونگی ها
چشم و منظر چشم و نگاه و زاویه دید عکاس موارد مهم این چالشهای پیشرو برای بازخوانی چراییها و چگونگیها است که در 4 پرده به به پرسش و توصیف کشیده شدهاند.

عکاس: ویدا سیدالحسینی عکس: رنگی، کادر عمودی، چشم شخص (فروشنده) از پشت وسیله حساب و کتابش (چرتکه) ما را مینگرد.
فروشندهای که هم ما را میکاود و هم ما او را میکاویم، کسی که گویی همه را به یک چشم مینگرد (همسانی همگان)! بهراستی آیا چنین است. هنرمند با انتخاب کادری کمتر شناختهشده، زاویه دید تازه به مخاطب و کارکتر درون اثرش بخشیده و پل معنایی و مفهومی تازهای را با این زاویه دید به ظرفیتهای دیدگانی همه ما افزوده است. چرتکه و مغازه و شغلی که همه محو شده و انسان و موقعیتش دستخوش این کندوکاو قرار گرفته است. حساب و کتاب و منطق ریاضی که با یک چنین زومی ما را نیز وارد چنین محاسباتی میکند. 3میله فلزی و 16 مهره چوبی و تقسیمات ریاضی و اعداد درون تصویر از 2 تا 4 و 6 و 12 و ... همه نشانههایی از حساب و کتاب جهان منظم اعداد است و از سویی هم، آشوبها و بینظمیها و درهمریختگیها را نشان میدهد. در نهایت آنچه مهم است، همانا نگاه چندجانبه هنرمند به کارکرد چشم از ریزبینی تا تیزبینی که در نهایت به رابطه رفت و برگشتی دوسویه نگاه به نگاه و تلاقی این دو در میانه راه و پرسش اصلی کیستی و کیستم معادله چندمجهولی که از یک ذهن ظریف به چنین گسترهای راه یافته را برقرار میسازد. عکاس پلی ظریف از میله چرتکه ساخته تا مفهوم ریاضی و ذهن محاسبهگر را به ما انتقال دهد و این باریکه چه کارکرد عالی و قابللمسی دارد. میلهای که بندباز ماهر نمیخواهد، بلکه چشم پشت لنز این شگرد را بهخوبی آموزشت میدهد.
عکاس: هادی شکری عکس: سیاه و سپید، کادر افقی، مردی با لیوان چای در حال سیگار کشیدن.
نمابندی و حذف رنگ 2 مورد مهم در عکس فوق هستند که نگره اصلی و نقطه اتکای اثر شده است. زمینه سیاه (عامل اصلی تمرکز بر شخص) و نمای دید غیرمتعارف مورچهای که سوژه را مقامی والاتر میبخشد و در عین حال تازگی کادر را ایجاد کرده، از نکات چشمگیر و در عین حال خلاقانه هنرمند است. چشمهای خیره به دوردست و فیگور لبها و سیگار و عضلات چهره بهویژه برآمدگی روی گونه از نکات جالب و کنشگرای تصویر و برانگیزاننده احساس است که باتوجه به مشخص نبودن پسزمینه توقف ما روی شخصیت متفکر خواهد بود. قرارگیری دستها و چشمها و آن حس درونگرا و نگاه به دوردست و آیندهوار در قسمت پایین همان وتر که بلندترین ضلع نگهدارنده وزن اثر نیز هست. مینیمال بودن در عین حال که چنین جزئیات پراهمیتی در اثر باتوجه به کارکردشان در روابط ماهوی (بهطورمثال لیوان چای و سیگار) همه از بکارگیری مقتصدانه که در کادربندی (حذف دوسوم اندام) نمایان است، در حقیقت ایجاز و چرایی و چگونگیاش را شاهد هستیم، بهویژه وقتی به تاریکی مدنظر هنرمند که چنین فضایی تیره و متفکرانهای را رقم زده، بیندیشیم. در حقیقت با مثلث نیرومندی مواجهیم که مهمترین زاویه آن متشکل از سر و چشمها هستند، ناخدایی که در رأس قرار گرفته و اهمیت اندیشه و دیدن که با 10 مشخصه همیشه همراه است. در اهمیت فرماندهی سر و چشم همین بس که گر چشم نباشد، سر را چه باشد و اگر سر نباشد، چشم را چه باشد.
عکاس: یاسر باستی عکس: سیاه و سپید، کادر عمودی، زنی چادری میانسال با دستی بر دهانش.
دستی بر چانه در همه فرهنگها نشانه تفکر و اندیشه است که در این تصویر میتوان شرم زنانه را در آن لحاظ کرد. چادر گلدار و انگشتر عقیق بر انگشت میانی همه نشانههای تعلق به گذشته و فرهنگ محلی دارند که میتواند موردمطالعه مخاطب قرار گیرد. اما نکته مهم و کلیدی اثر چشمها و جهت نگاه شخصیت است که نه مستقیم بهسمت ما (در حقیقت عکاس) است و نه خارج از حوزه دید بلکه نگاهی بینابینی توأم با شرمی خاص (دست بر دهان زبان هماهنگ بدن) و در عین حال مراقب بودن را شاهد هستیم. در حقیقت نگاه مخاطب با کمانهای مواجه میشود که بهجای ورود به دنیایی درونی شخصیت به بیرون اثر بازمیگردد. در این رفت و برگشتها است که نگاه متوجه سایر موارد موجود درون عکس میشود و خوانش آن میسر میگردد. حذف رنگ باتوجه به گلدار بودن چادر از نکات متناسب با ارائه سوژه و تمرکز بر آن از دیگر ویژگیهای قابلاعتنا است. همگونی خطوط پشت دستها و چهره که هم حکایت گذر عمر و هم رنج کارهای انجامشده را بازگو میکند. زمینه یکدست سیاه نیز میتواند در عین برجسته شدن و عمقبخشی به اثر، همانند تاثیری که تکنیک سایهروشن برای ژرفنمایی استفاده میشود، کارآ باشد. نقش جنسیت در همین فیگور ساده برای خوانش عکس بسیار تعیینکننده و مهم است. کافی است در نظر بیاوریم که جای این خانم، مردی با همین فیگور قرار داشت تا بخوانیم داستانی سراسر دگرگون و باژگونه از این نقش را.
عکاس: هادی آصف عکس: سیاه و سپید، کادر افقی، مردی بر بالای تختههای زیرپایی بنایی.
نگاه مورچهای از مثلث چوبی به مردی که در رأس آنها با بدن تکهتکه شده توسط تختهها ایستاده و بهخاطر جهت مسیر نگاهش به جایی که با مخاطب چشم در چشم نمیشود، نقطه اصلی اثر است. عکس از 3 بخش پیش از تختهها و پس از آن که به مرد ختم میشود و سپس دیوار پشتسر مرد تشکیل شده است. هر بخش دارای حس و فضایی خاص خود است. بخش جلویی در حقیقی مسیری است که حس رسیدن و شتاب را دامن میزند، برای دیدن چیزی که مشخصه مهم اثر است. کسی که قرار پرسشها و چرایی حضورش را به ما توضیح دهد! نقش مثلث چه بهلحاظ مفهومی که با خود همراه دارد (استحکام، ثبات، پویایی، انرژی، پرخاشگری، اشاره به دورههای سهگانه زندگی؛ تولد، رشد و مرگ) و چه بهلحاظ فرمی هم بهلحاظ قرار گیری مثلث و هم نقش تیره تختهها و نگاهی که به پایین دوخته شده، ما را درگیر موضوع و ترکیببندی مناسب صحنه کرده است. ترکیببندی متعادل صحنه فراتر از تفکر برعکس نیست و توازن و توازی بدینلحاظ برقرار است. نقش شکلهای اتفاقی چه در زیر الوارها و چه روی دیوار پشتسر شخصیت نیز باتوجه به سکوت ذاتی آغشته به تفکر تصویر قابلبررسی و توجه بیننده قرار میگیرد، چه بهلحاظ مبحث پرایدولیایی و چه از دیگر موارد فرمی و نکته مهم عمق و برجسته نمایی. در مرکزیت قرار گرفتن و وزن اثر در مرکز قرار دادن که منجر به سکون اثر میشود با یک حرکت ساده که همانا جهت نگاه کارکتر است که چنین سکونی را در هم شکند و ما را با خود درگیر زیر پایش کند. باری گاهی باید کمی صبور بود تا شود آنچه شده است.
سخن پایانی
4چشم از 4 منظر و کمی پیچش زاویه تا خلق شود ایدهای که همیشه برابرمان است، اما نه چنین چشمگیر. باشد که چشم گردانیم در چشمخانه تا گردش روزگار بهچشم آید در یک نگاه.