فصل پوستاندازی در معدن
کارشناسان و فعالان حوزه معدن بر این باور هستند که در چند دهه اخیر مسیر حرکت ما در معدنکاری خلاف جهت درست بوده است و بهجای اینکه روی مهارتمحوری و آموزشهای تجربی و میدانی همزمان با آموزش تئوریک کار شود، بر آموزشهای کاملا تئوریک و دانشگاهی تمرکز کردهایم.
کارشناسان و فعالان حوزه معدن بر این باور هستند که در چند دهه اخیر مسیر حرکت ما در معدنکاری خلاف جهت درست بوده است و به جای اینکه روی مهارت محوری و آموزش های تجربی و میدانی همزمان با آموزش تئوریک کار شود، بر آموزش های کاملا تئوریک و دانشگاهی تمرکز کرده ایم. این در حالی است که در کشوری صنعتی مانند ژاپن، توانایی تنظیم شرایط بهینه، توانایی نگهداری تجهیزات در شرایط بهینه، توانایی کشف کارکردهای غیرعادی تجهیزات و در نهایت، توانایی اصلاح خرابی ها را جزو مهارت های ضروری برای متخصصان یک رشته فنی درنظرگرفته اند. یکی از راهکارهایی که به تازگی برای افزایش بهره وری، استفاده بهینه از فارغ التحصیلان رشته معدن و جلوگیری از آسیب های فعالیت معدنکاری موردتوجه قرار گرفته، استفاده از نیروی متخصص در موقعیت اپراتوری است. در گفت وگوی امروز صمت با انوشیروان دلیریان، نگاهی داشتیم به فرصت ها و چالش هایی که در این مسیر پیش پای بخش معدن قرار دارد.
مهم ترین چالشی که برای ارتقای توانایی فارغ التحصیلان رشته معدن وجود دارد، چیست؟
اگر این پیش فرض را داشته باشیم که کمابیش از ۳ دهه قبل نقصان هایی در زمینه جذب داوطلبان ورود به دانشگاه و انتخاب رشته تربیت نیروی متخصص داشته ایم و فرهنگ مدرک گرایی در کشور غالب شده، امروزه با نیروهای متخصصی روبه رو هستیم که حاصل این سیستم و فرآیند هستند.بنابراین، اگر امروز تصمیم بگیریم که مشکلات مربوط به این بخش را کاهش دهیم، باید بازه ای کمابیش طولانی، در خوش بینانه ترین حالت ۵ ساله، را در نظر داشته باشیم.در این مدت، ضروری است که سرفصل های دروس دانشگاهی موردبازنگری قرار گیرد و واحدهای عملی و مهارت ورزی، بیش از آنچه هست، در تحصیلات تکمیلی گنجانده شود تا دانشجوی معدن بعد از فارغ التحصیلی تبحر لازم را برای حضور حرفه ای در محل کار پیدا کرده باشد و نگرانی از کمبود مهارت و ضعف توانایی به خود راه ندهد.به بیان دیگر، باید اعتمادبه نفس، تبحر و مهارت را در مقاطع گوناگون تحصیلی افزایش دهیم تا بعد از فارغ التحصیلی فرد بتواند در هر جایی از بخش صنعت، مرتبط با رشته خود که قرار می گیرد، از پس ایفای مسئولیت خود برآید.این چالش در رشته معدن بیشتر به چشم می خورد. حوزه معدن بسیار کلی و گسترده است و به گمان من، به هرکسی که وارد این رشته دانشگاهی می شود، باید علاقه و قابلیت هایش به دقت سنجیده شود و در راستای آن، واحدهای تخصصی را بگذراند. در اشل کاردانی، که مهارت ورزی نقش پررنگ تری دارد، باید باتوجه به نیاز بخش صنعت، نیروی تکنسین و کاردان پرورش داده شود تا بعد از دوره تحصیل اعتمادبه نفس لازم را داشته باشد، قابلیت ها و مهارت های خود را بشناسد و با نیازهای صنعت تطبیق پیدا کند.
برای جذب دانشجویان مستعد به این حوزه چه مشوق هایی لازم است؟
مهم ترین و اصلی ترین مشوق در این زمینه موضوع حقوق و دستمزد است. به نظر من، نظام حقوق و دستمزد معقول با شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه می تواند جایگاه و مقبولیت اجتماعی این رشته را ارتقا دهد.به گمان من، از نظر شرایط و ویژگی های کاری، صنعت معدنکاری شباهت زیادی به صنعت نفت دارد و محیط هایی که شاغلان این 2 حوزه فعالیت می کنند، مشابهت زیادی با هم دارند.
بنابراین انتظار می رود که ساختار و تشکیلاتی مانند وزارت نفت برای نیروی شاغل در حوزه معدن چه نیروی متخصص و چه کارگر تعریف شود.اگر بنا به تخصص گرایی است و انتظار داریم که فارغ التحصیلان دانشگاهی به نقاطی دورافتاده فرستاده شوند و با آب وهوایی خاص و سختی کار معدن کنار بیایند، باید امکانات، رفاه، درجه فرهنگی و اجتماعی این حوزه ارتقا پیدا کند و این اقدام می تواند مشوق خوبی برای تغییر فرهنگ و افزایش علاقه مندی جوانان به فعالیت و تحصیل در رشته معدن باشد.مشوق مهم دیگر، میزان درآمد حاصل از این فعالیت است. به طبع فرد تحصیلکرده ای که مهارت اپراتوری دستگاه ها و تجهیزات مدرن معدنی را دارد، به نسبت یک کارگر ماهر، دستمزد بیشتری مطالبه می کند و این تفاوت باید به اندازه ای باشد که منجر به ارتقای این جایگاه شغلی شود.بر این اساس، شاید سرمایه گذار و معدندار به سختی زیر بار اضافه پرداخت بروند و در مقابل این تغییر، مقاومت کنند.
گفته می شود برای ارتقای بهره وری در زمینه معدن بهتر است کار روی دستگاه ها و تجهیزات مدرن معدنکاری را به دانش آموختگان و فارغ التحصیلان رشته معدن واگذار کرد، در حال حاضر چه موانعی برای رسیدن به این هدف وجود دارد؟
کار در معدن جزو مشاغل سخت و زیان آور به شمار می رود، بنابراین موضوعات مربوط به بیمه، ازکارافتادگی و بازنشستگی آن باید متفاوت با سایر مشاغل باشد، اما در بسیاری از معادن به ویژه معادن خصوصی و نیمه خصوصی این مسائل موردتوجه قرار نمی گیرد. بنابراین، در نخستین قدم لازم است از نظر قانونی، بخشنامه ای و اجرایی؛ نظامی یکپارچه در این زمینه وجود داشته
باشد. به عنوان مثال، اگر فردی در کار متعارف روزانه با ۳۰ سال سابقه کار بازنشسته می شود، کسی که در حوزه معدن فعالیت می کند، باید مشمول قانون بازنشستگی مشاغل سخت و زیان آور شود.مورد دیگری که به نظر من می تواند موثر باشد، این است که در سرفصل های درسی دانشگاهی، واحدهای عملی و مهارت ورزی را بیش از آنچه هست، در نظر گرفت و دانشجوی معدن را برای ایفای نقش در این موقعیت ها آماده کرد.
از نظر شما این اقدام چه آسیب هایی می تواند به دنبال داشته باشد؟
مهم ترین و اصلی ترین آسیب به گمان من افت و کاهش بهره وری در همه بخش های معدن است. این مشکل از آنجا ناشی می شود که ما به واسطه تحریم ها، ابزار، امکانات و ماشین آلات معدنی لازم را در اختیار نداریم. از این رو بسیاری از معادن، ماشین آلات قدیمی و گاهی غیرتخصصی را به کار می برند. به این ترتیب، اگر نیروی متخصص بتواند راندمان را در بخشی از کار بالا ببرد، گلوگاه در جای دیگری ایجاد خواهد شد.به عنوان مثال، در استفاده از دستگاه های حفاری باید باتوجه به ظرفیت معدن نسبت های مشخصی در قطر چال، ضخامت بار سنگ، فاصله ردیفی چال ها در انفجارها و... را موردمحاسبه فنی قرار داد.وقتی متخصصی مجبور می شود از تجهیزاتی استفاده کند که جبر محیطی کار در اختیارش قرار می دهد، ممکن است یک بخش کار، برای مثال انفجارها، به صورت فنی و تخصصی با استفاده از حداکثر توان دستگاه ها پیش برود، اما در مرحله بارگیری و حمل، ماشین آلات ظرفیت لازم برای به ثمر رساندن کار را نداشته باشد و در نتیجه همه هزینه ها، وقت و انرژی که برای استفاده بهینه از دستگاه حفاری صرف شده است، در مرحله بارگیری و حمل اتلاف خواهد شد و برآیند کار صفر می شود.بنابراین، کمبود امکانات چرخه معیوبی را رقم می زند که ناشی از فراهم نبودن بستر یکپارچه و منسجم فعالیت از ابتدای خط تا انتهای آن است. به نظر می رسد، در همان بازه ۵ ساله ای که به آن اشاره شد، ما باید در کنار تربیت نیروی متخصص و توانمند، زیرساخت های تخصصی شدن را نیز فراهم کنیم.
اگر نقش اپراتوری دستگاه ها و تجهیزات به مهندسان معدن واگذار شود، کارگران این بخش فرصت شغلی خود را از دست می دهند.
یکی از عیوب بزرگ این سیاست تغییر جامعه آماری نیروهای شاغل در بخش معدن است.یکی از مزایای توسعه معدن، ایجاد زمینه اشتغال برای افرادی است که در نقاط محروم و دورافتاده زندگی می کنند و به همین دلیل، جزو یکی از اقداماتی است که در راستای محرومیت زدایی موردتاکید قرار می گیرد، اما سیاست استفاده از متخصصان می تواند این 2 جامعه آماری را در مقابل هم قرار دهد و زمینه تغییر و پوست اندازی بخش معدن را فراهم آورد.بخش عمده ای از فعالان بخش معدن و اپراتور ماشین آلات، کارگرانی هستند که مهارت خود را به صورت تجربی کسب کرده اند و در تغییر رویه باید برای اشتغال این طیف تدابیری اندیشیده شود. همه فعالان حوزه معدن با این موضوع موافق هستند که فردی که پشت دستگاه نشست و اپراتوری یک دستگاه خاص را فراگرفت و انجام داد، دیگر به دشواری می تواند در جایگاه یک کارگر ساده انجام وظیفه کند، پس باید بتوانیم ارتباط موثری را بین این 2 طیف ایجاد کنیم.همان طور که پیش ازاین اشاره شد، یکی دیگر از مشکلات، این است که بخش عمده ای از فارغ التحصیلان دانشگاه های ما تخصص دارند، اما مهارت های لازم را ندارند.متاسفانه بسیاری از دانشگاه های ما که رشته معدن را ارائه می دهند، مهارت محور نیستند و فارغ التحصیلانی تحویل جامعه می دهند که در بدو خروج از دانشگاه هیچ تبحر و مهارتی را ندارند و مهارت را در سال های ابتدایی کار حرفه ای کسب می کنند. بنابراین، پیش نیاز تخصص گرایی در حوزه معدن، صرف زمانی و هزینه مالی است تا طی چند سال بتوانیم این نقیصه را جبران کنیم تا بتوانیم نتایج حاصل از آن را در سال های بعد برداشت کنیم.
به نظر می رسد فرهنگ غالب هم، حداقل در کوتاه مدت، روی خوشی به این تغییر نشان نمی دهد.
اگر قرار باشد که سیاه نمایی نکنیم و واقع بینانه موضوع را موردبررسی قرار دهیم، باید اعتراف کنیم که با کار سختی روبه رو هستیم و باید گره هایی را که سال های سال خود به دست خود ایجاد کرده ایم، اندک اندک و با صبر و تحمل باز کنیم.همان طور که اشاره شد، از دهه ۷۰ تا امروز فرهنگ مدرک گرایی را ترویج و همزمان نقش تبحر و مهارت ورزی را کمرنگ کرده ایم. این آسیب از دوره تحصیلات متوسطه و هنرستان ها آغاز می شود و تا دوره دانشگاه و تحصیلات تکمیلی ادامه می یابد. به طبع رشته معدن هم از این قاعده مستثنا نیست.قشر کارگر برای به حرکت درآوردن چرخ اقتصاد و افزایش تولید ناخالص داخلی، زحمات فراوانی تقبل می کنند و بار سنگینی را به دوش می کشند، اما به قدر کفایت قدر نمی بینند و تلاش آنها چنان که شایسته است، دیده نمی شود.برای رفع این فاصله باید این موضوع در جامعه فرهنگ سازی شود که مهندس فردی پشت میزنشین، کت وشلوارپوش و شیک و رسمی نیست. در واقع مهندس، به ویژه در رشته های اجرایی مانند معدن، یک کارگر تحصیلکرده است و تفاوت وی با یک کارگر تولیدی که در سینه کار معدنی درگیر کار است، تنها در میزان دانش و آگاهی آنها خلاصه می شود.اگر بتوانیم این فرهنگ را تصحیح کنیم، به طورقطع می توانیم مسیری برای ارتقای بهره وری معدن باز کنیم، اما غفلت زیادی که در طول این 3 دهه صورت گرفته است، یک شبه جبران نمی شود.حالا زمان و پشتکاری بیش ازپیش لازم است تا ضرورت تغییر رویه اثبات شود و نهادهای مرتبط تصمیم بگیرند، در این مسیر قدم بگذارند.امروز باید همه فعالان معدن، هریک در اندازه جایگاه خود، نقشی جدی برعهده بگیرند. از صداوسیما گرفته تا وزارت صمت و علوم. تنها در این صورت می توان از طریق این تغییر، آینده روشنی را برای صنعت و معدن رقم زد، اما در شرایط فعلی چنین تغییری محتمل نیست یا حداقل چشم انداز دستیابی به آن بسیار دور و دراز می نماید.