بازی موش و گربه
بابک بهاری: گربه محروم اگر پر داشتی/ تخم گنجشک از زمین برداشتی. گربه گرچه در فرهنگ ما به بیچشم و رویی و بیصفتی (گربه صفت) مشهور است اما خوشبختانه در رفتار عینی بسیار دلنوازانه با آن برخورد میکنیم. با گشتی در ادبیات و ضرب المثلها با وجوه متنوع این حیوان برخورد میکنیم. از سعدی، مولانا تا منظومه موش و گربه، /یادگار عبید زاکانا/ مدعا فهم کن پسر جانا.
عکاس: ستایش علوی
سیاه و سفید، کادر افقی، گربهای نشسته بر ششمین پله با سری به سمت چپ تصویر.
عکسی تک قهرمان و دارای ورودی خوب، پله جلو و خطوط پیش برنده سنگهای کناری دیوارها با دو توقف گاه (گربه و تاریکی پایان تصویر) میباشد که با توجه به ارتفاع گرفتن پلکان بالا رفتن و همزمان به عمق رفتن را حس میکنیم نخستین رفتار چشمی و پلان این تصویر است. پلهها و ردیف سنگها به مثابه نوارهای افقی و گربه تقریبا تنها خط عمودی در عکس است. نیم خط باریک سیاه بالای پلهها نیز در عمق بخشی و تفاوت صحنه نیز موثر است. حذف رنگ و نبود خطوط منحنی جز در اندام گربه به مینیمالیزه شدن برای تمرکز بر کارکتر و خوانش و پرسشها و چراییها بسیار کارآمد و موثر شده است. پرسش اینکه توجه گربه به چیست نیز با حذف قسمت بالای صحنه (محل نگاه گربه) نیز حرکتی ظریف و هوشمندانه شده خصوصا که نقطه مرکزی بودن کارکتر را از ساکن بودن در میآورد و رفت و برگشتهای دیداری بخوبی اتفاق میافتد. نکته دیگر بهرهمندی از مثلث دیداری با سه نقطه است که یکی از نقاط آن در ذهن تشکیل میشود. منطقه سیاه بالا و گربه و چیزی که گربه به آن نگاه میکند حتی اگر هیچ نباشد و فقط یک چرخش ساده سر باشد (هر چند که چنین نیست!) باز هم ما چیزی را در آنجا متصور هستیم و این تکیه به تصور مخاطب از کلیدهای گشاینده و جذاب ماجرا است. صحنه از اغیار خالیست اما کارکتر ما چشم براه کسیست که بیاید و این تنور سرد را گرما بخشد. آیا چنین خواهد شد؟. فیگور گوش هایش خبر از چیزی میدهد. گوش گویدت که بگوش باش.
عکاس: ابوالفضل شاهمیری
سیاه و سپید، کادر افقی، نما از پایین به بالا بهمراه نگاه گربه از لای میلههای پنجره به سمت ۱۱ پرنده و یک دوربین مدار بسته.
نخستین برخورد با اثر حس کنجکاوانه پرسشی بیننده است که با همسو شدن سمت نگریستن گربه به بالا اتفاق میافتد، او به چه نگاه میکند و بلافاصله هم احساس همدردی با گربه (عدم موفقیتش و در تنگنا بودن، پنجره بسته) و هم احساس خوشحالی از در امان بودن پرندهها توامان به مخاطب دست میدهد. میلهها و نقش همیشگیشان بند و حصار و هم جهتی شان با کادر عمودی تصویر هم مقوله فرمی و هم محتوایی اثر شدهاند. یازده پرنده، یک دوربین مداربسته و گربه عدد ۱۳ را رقم زدهاند که میتواند خود این عدد محل حرف و حدیثهای فراوان باشد، مثلا حادثهای تلخ برای یکی از کارکترهای صحنه اتفاق افتد و نقش نحوست و جایگاهش را در مباحث فرهنگی و جامعه ادامه دهد. عکس از نکات فرمی چندگانهای برخوردار است که میشود به مثلث دیداری سه پرنده در بالا و خط اریب دو پرنده و گربه که نگهدارنده توازن تصویر و حتی انتخاب کادر افقی بجای عمودی نیز اشاره داشت. در این کادر است که هم سایر پرندگان حفظ میشوند و هم احتمال داشت در آن کادر پرنده نباشد که مفهوم عکس از دست میرفت. حرکت خطی اریب که از انرژی بالایی برخوردار در اینجا با این کادر بندی برقرار شده است. حذف رنگ با توجه به همسانی رنگ کارکتر و میلهها و دیوارها و آسمان در تبدیل شلوغی به آرامش وخوانش عکس کمک کرده است. باری عکسی سرشار از نگاه و دلهره و دلسوزی پیش رویمان است و میله هایی که راهبندان ما به لایههای زیرین تا به همین تماشای سطح بسنده کنیم و دم را غنیمت شمریم.
عکاس: امیر حسین صادقی
نقاد: جوادپورسعید
عکسی با کادر مربع، سیاه و سفید، زنی نشسته در پیاده رو با روی پوشیده، گربهای دراز کشیده روی چادر سیاه زن، پشت سر وی،، کرکره مغازه پایین با قفل کتابی روی آن.
زنی بیپناه، قربانی سیستم سرمایهداری وابسته که در پیاده رو نشسته تا با دریافت مبلغی، فرزندان خود را سیر کند، وی با چادر صورت خود را پوشانده تا حفظ ابرو کند، ولی حس مادری و حمایت گر وی باعث شده تا بخشی از چادر خود را در اختیار گربه بیسرپناه قرار دهد. اگر طبقات مرفه جامعه با مدیریت صحیح مسؤولین، بخشی از چادر ثروت خود را همچون وی پهن میکردند، هیچگاه شاهد چنین صحنه هایی تاسف بار نبودیم. انتخاب کادر مربع که بیتحرکی را نشان میدهد و مود مونوکروم با حال وهوای عکس هم اهنگ است. همچنین وجود گربه به رنگ روشن در زمینه تیره کنتراست مناسبی را بهوجود أورده است. موضوع دیگری که شاید مدنظر عکاس نبوده ولی به انتقال مفهوم عکس کمک کرده است، وجود قفل که میتواند حکایت از این داشته باشد که زندگی وی قفل شده است و مغازه بسته که بخت وإقبال از وی سلب شده و دیوار خراب حکایت از وضع اقتصادی جامعهای که وی در ان روزگار را به سختی سپری میکند، دارد.
عکاس: امیر حسین علی نیا
سیاه و سفید، کادر افقی، گربهای که پرنده (گنجشک) مردهای را بو میکشد.
خط اریب تصویر و تلاقی چشمها در مرکز عکس و نبود نیمه دیگر بدن گربه که به توازن حضور دو حیوان مربوط میشود از نکات قابل تعمق کادر بندی عکس هستند خصوصا نبود بقیه بدن که احساس شفقت و پرسشی عکس را پررنگتر میکند. همدلی با پرنده (که اتفاقا جزو حلقه غذایی گربه است و اینجا خلاف آمدی رقم خورده!) با فیگور گربه بسیار هماهنگ با ایده اثر ارائه شده که با مثلث دیداری تکه گیاه نیز این امر کامل شده است. حذف رنگ با توجه به نقش نگارهای روی دیوار باعث تمرکز بیشتر و نقطهای شدن ایده شده و در عین حال با اثری اتفاقی شکلی (پرایدولیا) در کنار چشم گربه از اتفاقات جالبی است که با بکار گیری تکنیک مناسب احتمال رخ دادنش شدنی شده است. مرگ و زندگی و ادامه زندگی با مرگ دیگری که چرخه زیستی بر اساس آن رقم و شکل میبندد در همچین قاب کوچکی شکل گرفته و با همه تلخی و شیرینیش زندگی ادامه دارد بماند که این دایره در اینجا در یک خط کوتاه آنهم نه در دو سوی خط که در نقطه مرکزش به نمایش در آمده است البته با چاشنی همدلی و تردید فراوان زیرا که عامل مرگ پرنده خارج از این قاب است و امر نامعلوم بر امر معلوم چیرگی پیدا کرده است و همین امر نامعلوم اثر را به اگرها و اماها کشانده است. باری من همچنان درگیر تصویر اتفاقی چهره گربه دیگر روی دیوار هستم تا شما چه فکر کنید؟.
سخن پایانی
هر سوژهای به خوبی سیاه و سفید کار نمیکند و نمیتوانید یک تصویر متوسط را با فشار دادن یک فیلتر سیاه و سفید در بالای آن به یک تصویر قدرتمند تبدیل کنید. باید دلیلی وجود داشته باشد که چرا تک رنگ را برای تصویر خود انتخاب کرده اید، و این معمولاً با احساسات و درام شدید ارتباط دارد. (کیم هابسون)
با توجه به نکات بالا و کارکتر گربه در آثار پیش رو بیشتر با نوعی رقت احساسی مواجه هستیم. بکارگیری مونوکرومها بر غلظت احساسی صحنه افزوده که بخشی از خواسته و علت عکسها نیز است و هم کارکتر و ایده را برجسته کرده، باری گربه است و: غره او حاکم درندگان/ نعره او مانع چرندگان.