پنج‌شنبه 27 اردیبهشت 1403 - 16 May 2024
کد خبر: 95072
تاریخ انتشار: 1402/07/18 20:30
صمت شماره 2421

مجسمه، فرم، شئی، ایده

بابک بهاری- منتقد
مجسمه، فرم، شئی، ایده

تاریخ پیدایش و ایده ساخت پیکره‌ها و سپس ورود شان به حیطه صنایع دستی به قدمت پیداش هنر پس از نقاشی بر می‌گردد. اینکه مجسمه‌ها(دست سازها) چگونه و چه زمانی و چطور و چرا از تندیس‌های میادین شهری و سر در خانه‌ها و سپس اشیا کاربردی(صنایع دستی) و غیرو از هم جدا و به حیطه هنر محض و هنر مفهومی و حاضرآماده‌ها و وضعیت حاضر رسیده‌اند داستانیست طولانی و جالب که شب دراز می‌خواهد و قلندر بیدار.

در دست سازه‌های هنرمند(میثم رضایی نیا — فارغ‌التحصیل هنرهای صناعی از دانشگاه پیام نور)

نقش فرم به‌صورت خط بسیار آشکار و نمود دارد

ماهی از آب بدر شد و همی آدم شد

آدمی باز چنان شد که همی آهن شد

نخستین اثر: چهره رخی ماهی گون از آهن با تکنیک خم کاری سرد از مجموعه {صورتک‌های پنهان)پیش روی بیننده است. عنوان مجموعه حداقل از دو وجه کنایی برخوردار است، پوشاندن صورت یا وجهی تازه خلق کردن؟ که وجه دوم گاه مهم‌تر از وجه نخست است، عنوان علاوه بر نقش زبان جرقه مناسبی برای ورود به حیطه‌های مفهومی نیز شده است. تشکیل اثر از خطوط موجد ریتم و توازن و کم کردن خشکی و برودت فلز نیز شده هر چند این تلفیق از لحاظ مفهومی حس فشرده را به کلام و ایده نزدیک کرده که از خواسته‌های ذهنی هنرمند نشات گرفته است. قوس و تاب‌های اثر ضمن بازتاب‌های طیف‌ها و شدت نور که در حقیقت به دامنه طیف خاکستری چشم مربوط می‌شود از نکات فنی و فرمی ماجراست که حرکت چشمی بروی اثر را باعث می‌شود. ترکیب انسان و ماهی نیز از مبحث ایده و ارائه مفهوم حکایت دارد. پیدایش و سرچشمه حیات و نقش تکامل زیست از آب‌ها به خشکی‌ها و... خود داستان مفصلیست و این هم آمیزی فلسفه و هنر است که نقش و جایگاه هنر و هنرمند را تعیین و استحکام می‌بخشد. باری پنهانی و آشکاری صورت و صورتک و درونیات انسان امری که با توجه به سیر فرهنگی جامعه سیالیت و آشکاری و پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. پرسش نهایی می‌تواند این باشد که کی از شر صورتک هایمان آزاد می‌شویم و پرسش ماقبلش می‌تواند این باشد که:

چرا صورتک؟ از چه و که پنهان کنیم چهره را و چرا؟

مجموعه: سکوت پر صدا

هنرمند(میثم رضایی نیا — فارغ‌التحصیل هنرهای صناعی از دانشگاه پیام نور)

چهار میله و یک گوش آهنی و دو دست برنزی که قرار است با توجه به نام مجموعه سکوت را پر صدا بشنویم.

اثر همانند اثر پیشین مینیمال و مفهومی است. مقوله فضا و پژواک صدا و نبودش و ترادف‌های اینچنینی تولید مفاهیمی پیچیده را ممکن می‌کند. نقش دست ها، میله، زندان و گوش و صدایی غایبی که حاضر است امری اجتماعی را تداعی می‌کند. عمودوارگی ساخته‌ها خوانش‌های مستقیم را پیش می‌کشد، البته اگر اثر بنا را بر تک خوانش بودن داشته باشد که چنین نیست. گوش شنوا داشتن در پشت میله‌ها امری خلاف آمد و در عین حال چالشی سورئال(فراقع) را رقم می‌زند، پرسش هایی از: چرا یک گوش، فریادگر در کدام سو است و... و می‌شود این سلسله سوال‌ها را تا حشر ادامه داد. عدم سر راستی و سیالیت مفاهیم نقطه و عامل حرکت اثر به سمت مخاطب شده است. مخاطبی که می‌تواند در آنسوی میله‌ها گردش کند و پس از شنیدن‌ها و دیدن‌ها به پاسخ‌های خودش مراجعه کند. وفاداری فرم به واقع گرایی و تقلید از عین به عین واقعیت در اثر با توجه به خلاصه گویی سازه قابل قبول و پذیرفتنی است آنچه در سازه مهم است اهمیت مفاهیم چندگانه و عدم سر راستی گفتمان هنرمند با مخاطب است. نکته به پایان برم که: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من؟، هر چند که سخت باور داریم، سکوت سرشار از ناگفته هاست.

مجموعه: دستک ها

هنرمند(میثم رضایی نیا — فارغ‌التحصیل هنرهای صناعی از دانشگاه پیام نور)

دستک ها، آهن، تکنیک خم کاری سرد سوار شده بروی پایه چوبی.

تا دست به اتفاق بر هم نزنیم، همین چند کلمه با چنین پایانی باز برای توصیف اثری چنین مینیمال کفایت می‌کند. اثری افقی با چنین خطوط پراکنده به اطراف توانایی و انرژی آن را دارد که ذهن را به هر سویی پرواز دهد. دست و گشودگیش که نشانه‌های بسیاری از مفاهیم و معناها را از قبیل: گشاده دستی، خالی بودن و... به ذهن متبادر می‌کند. حضور دو دست بر خلاف تک دست که نشانه دست است و بس، اینجا نشانه انسان و کارکرد دستهایش و نشانه از وضعیت احساسی و یا اجتماعی او هست. اتفاق فرمی نیز در پیچ و تابدار کردن و تا دادن و رنگ‌های متفاوت در هر تا خوردگی رخ داده تحرک ذهن را بیشتر کرده است. انسان و موقعیتش(حتی با نمایش جزئی از وجودش) دغدغه اصلی هنرمند است، این نمایش چهارگانه فارغ از هر بخشی از آن، گوش، دست‌ها و یا چشم‌ها آنهم با جسمی آهنی با اشارات مفهومی همراه بوده که این دست‌ها اثراتش را چند وجهی نموده است بطور مثال گوش و امر شنیدن و صدا و رابطه با مکانیتش و در اینجا نحوه قرار گیری دست‌ها در هم بودن و سپس حداکثر گشودگی انگشت از هم که به‌صورت ضربدر از هم گذشته‌اند فریادی را تصویر می‌کند که می‌خواهد جهان را بپاشاند و یا بگوش همه رساند این نیروی درون را. پیچ و تاب‌ها در دست‌ها می‌تواند نشانه هایی از نقش پیچیده دست در زندگی هنرمند و همه ما باشد نشانه‌ای از پیچیدگی هایی که هر لحظه با آن درگیریم و با همین دست‌ها باید گره‌اش را باز کنیم.

مجموعه: پوست تین ها

هنرمند(میثم رضایی نیا — فارغ‌التحصیل هنرهای صناعی از دانشگاه پیام نور)

پوستی که قرار است با ده‌ها چشم و حالت برآشفته چهره‌اش با ما گفت‌وگو کند. امری که هنرمند این بار از زبان انسان حیوان گزینش کرده است، انتخابی سخت و دشوار هم بلحاظ ارتباط گیری و هم بلحاظ کار با متریالی که به علت عدم خنثی اش(یادآوری حیوان) و کار کردش در زندگی انسان(صنعت و تجارت، چرم، لباس، کیف، کفش و...) و نقشش در محیط‌زیست و سایر جنبه‌های دیگر باعث تعلق و گرایش به این سویه‌ها مسیر چندان مستقیم و سرراست نباشد و وضعیت اضطراب بین چند موقعیتی پیش آید. دو سوراخ اصلی(بجای چشم) با توجه به اندازه هایشان و ردیف سوراخ‌های بالایی و خط‌های عمودی و مثلث به‌وجود آمده در مرکز نقش مهمی بلحاظ فرمی که باعث گردش دیدگانی و تصور‌سازی در ذهن بیننده شده را ایفا کرده که از اهمیت خاصی برخوردار است. بر خلاف آثار قبلی که فاصله بین چهره و دست ساز مواجه هستیم و مرز بندی بین این دو بسیار وضوح دارد. خط چین‌های روی اثر نقش خوبی در هم ذات پنداری به اینکه با چهره‌ای احساسی مواجه هستیم را دارا می‌باشد و اثر دارای نوعی زندگی مستقل شده است و در خدمت چیزی دیگری نیست و برای همین اثر صرفا یک دست ساخته بی‌احساس نیست بلکه حس حضور و زندگی در آن نیز تا اندازه‌ای قابل تشخیص است.

جمع بندی

آنچه در این آثار مهم است حرکت ذهن به عین و عین به ذهن است که تبدیل این دو به هم از طریق دیدار اتفاق می‌افتد که انتخاب ماتریال و اجرای هنرمند امریست که به آن نیز اشاره‌ای دارد. اما مهم‌تر از همه گستره مفهومی دست سازهاست که می‌توانند زیر این سپهر کبود همچنان متولد شوند و بازی جذاب ذهن و احساس را ادامه دهند. همانگونه که در افسانه مجسمه شاهزاده خوشبخت(اسکار وایلد) تمامی وجودش را به دیگران بخشید هنرمند نیز ساخته‌های رنج و شادیش را به ما می‌بخشد. پذیرا باشیم.


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/45jyao