آموزش شاهکلید توسعه استارتآپها
سیدعباس شاهمرادی زواره_کارآفرین نمونه نانوفناوری
کارآفرینی و فعالیت در دنیای استارتآپها فرآیندی است که از آخر شروع میشود. برای رشد و پیشرفت در مسیر کارآفرینی به فراخور هر موضوعی صاحبان کسبوکارها باید از انتها به این فرآیند نگاه کنند؛ بهعبارت دیگر ابتدا باید بازار بهعنوان محل برداشت زحمات در نظر گرفته شود؛ در حقیقت هر فرد کارآفرین باید با شناخت خلأ موجود در صنعت یا هر زمینه دیگری که فعالیت میکند، بهشناخت دقیقی از بازار برسد. در حقیقت باید بداند که چه نیازی از جامعه هدف برآورده نشده است تا بتواند راههای رفع آن نیاز را شناسایی و سمتوسوی فعالیتهای خود را براساس آن نیاز طراحی کند.
شرایط امروز دانشبنیانها و کارآفرینان کشور بهتر از دیروز است، چرا که باتوجه به حمایتهای دولتی و شکلگیری صندوقهای سرمایهگذاری بهطورقطع شرایط دانشبنیانها امروز بهتر از دیروز و مسیر آنان هموارتر است از کارآفرینانی که در ۲ تا ۳ دهه گذشته فعالیت میکردند. نباید بگذاریم کارآفرینان و صاحبان دانشبنیانهای امروز، تبدیل به بدهکاران بانکی فردا شوند. باتوجه به اینکه شمار شرکتهای دانشبنیان نسبت به ۵ سال گذشته افزایش یافته است و عدهای از افراد نخبه که علم و فن کافی در تولید یک محصول را دارند، اما چون شناخت دقیقی از بازار ندارند، در نهایت تبدیل به بدهکاران بانکی میشوند. باتوجه به تجربههای موجود، تزریق سرمایه در شرایطی که محصول در بازار بهفروش نرفته باشد، صاحبان کسبوکار و کارآفرینان را بیشتر تبدیل به بدهکاران بانکی میکند تا یک کارآفرین.
وجود نهادهای دولتی بسان یک والد برای رشد استارتآپها ضروری است. نهادهایی نظیر معاونت علمی مانند یک مادری هستند که در ابتدا باید دستان کودک خویش را برای راه رفتن بگیرند، اما بهمحض اینکه کودک توانست چند قدم بردارد، باید دستان کودک خود را رها کند. بهعبارت دیگر دولت تنها در ابتدای مسیر میتواند همراه دانشبنیانها باشد، اما در نهایت دانشبنیانها خودشان باید یاد بگیرند که چگونه گامبهگام در مسیر فروش بالا و پیشرفتهای مالی قرار بگیرند. همانگونه که پیشتر هم اشاره شد، برای اینکه دانشبنیانها بتوانند روی پای خود بایستند، باید بازار را بشناسند و محصول خود را در بازار بفروشند. اما این نکته را هم باید در نظر بگیریم که کافی نبودن اطلاعات کارآفرینان و صاحبان شرکتهای نوپا در عرصه دانشبنیان از بازار و فرآیندهای آن، آنها را مقصر اصلی این سناریو نمیکند. مهمترین کمک نهادهای دولتی مانند صندوق نوآوری شکوفایی مانند معاونت علمی و انجمن نخبگان یا هر نهاد دیگری این است که افراد خبره و کاربلد را در این عرصه بهکار بگیرند و در قالب آموزشهایی به کارآفرینان یاد بدهند که چه ارزیابیای باید نسبت به بازار موجود داشت. گاهی با یک تغییر کوچک مسیر موفقیت را میتوان طی کرد و اگر آن تغییر کوچک وجود نداشته باشد، چیزی جز فروپاشی و شکست نخواهد بود؛ بهعبارت دیگر وظیفه نهادهای دولتی ارائه یک نقشه راه به کارآفرینان است.
بهاعتقاد من، دانشبنیانها و کارآفرینان در ابتدای مسیر باید با حداقلهایی که میشناسند، وارد بازار بشوند نه اینکه بخواهند سنگ بزرگ را بردارند و توانایی پرتاب آن را نداشته باشند. انتخاب موضوع نخستین گامی بود که ما را بهشفافیت در مسیر کسبوکار رساند. از آنجایی که میدانستیم جهان فناوری از آن نانوفناوری و زیستفناوری است، تلاشمان را بر محوریت و موضوعیت توسعه این نوع از فناوری در کشور گذاشتیم. نانوفناوری و زیستفناوری جزو فناوریهایی هستند که افق روشنی دارند؛ چرا که امروزه بیشتر رشتههای پزشکی و مهندسی به این سمت گرایش پیدا کردهاند. وقتی ما این موضوع را انتخاب کردیم، خوب میدانستیم که بههرحال دهههای آینده در جهان از آن این نوع از فناوری خواهد بود. هیچگاه در مسیر کارآفرینی گام بلند برنداشتیم، هرچند نگاه بلندمدت داشتیم. ما در مجموعه خود از اهداف کوچک آغاز کردیم، چرا که ابتدا، بازار و جامعه هدف باید شناخت کافی نسبت به ما پیدا میکرد. بههمیندلیل در ابتدای مسیر در تلاش بودیم با فروش اندک به توسعه برسیم. پس از ۱۰ سال فعالیت مستمر و بعد از آنکه پول کافی به مجموعه تزریق شد، پروژههای جدید تعریف کردیم و برهمین مبنا آرندی خود را هم تغییر دادیم تا اینکه توانستیم به مرحله تجاریسازی بهشکل گسترده برسیم.