-
صمت شماره ۲۴۱۶

صدای پای آب

بابک بهاری - منتقد عکس

صدای پای آب

سرد تویی گرم تویی خانه پر درد تویی

آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا

چهارعکس با موضوع: انسان، آب، حیات.

موضوع آب چه در گذشته و چه در آینده محل جنگ و نقطه بوجود آمدن تمدن های بشری و عامل حیات و ممات همه ما بوده و با حضور در فرهنگ و اساطیر و تاریخ و مذاهب جایگاه بسیار مهم و فراگیرش را نشانمان داده است. در اهمیت و ارزشمندی آب همین بس که مکان های مختلف دست یابی به آن(چاه ها، چشمه ها و رودها، دریا ها و اقیانوس ها و ...) و ظروف نگهداریش(کوزه، کاسه و ...) و مقدار(چکه، قلوپ، کف و ...) نیز سوژه و خاستگاه بروز افسانه ها و ضرب المثل ها(حکمت توده ها) و نبردها شده است. باری عکس ها در عین اشتراک موضوعی آب و نمایش تصویری از نگرش های متفاوت عکاسانش به این مقوله نیز هستند. در گام نخست از تنهایی انسان و آب آغاز و در ادامه با مکان و صورهای دیگر(یخ زدگی، سیل) و در پایان با نقش صنعت نوشتار را به پایان می بریم هر چند که این ماجرا را پایانی نیست.

کادر عمودی از ساحل دریا با رنگ نسبتا تیره، کودکی برهنه تنها تا کمر در آب با چهره ای ترسیده، تصویر نیمی دریا و نیمی آسمان. در خط افق نیز بخشی از سازه ای طبیعی یا دست ساز دیده می شود.

عکاس: امین فرهبد

با توجه به فیگور و چهره کودک عکس بیشتر نمایش احساس فشرده(اکسپرسیونیسم) است تا نمایشی از دریا و شادمانی حضور آب، بیان ترس از طریق چهره و توامانیش با فیگور بدن که با آمدن موج اوج گرفته است. پهنا و ارتفاع آب و کودک که با نگرانی نگاهمان می کند و تیره گی رنگ آب و همنوای اش با چهره پسر بچه علت ترس را بخوبی نشان داده است. نقش موح هایی بسوی جلوی صحنه می آیند علاوه بر هراس حرکت و جنبش را به تصویر انتقال داده است. عکس نمایشی دقیق از تنهایی انسان در پهنه سپهر را نیز به ذهن متبادر می کند. کودکی و بی پناهی و فیگور چهره و مرکز قرار دادن و گرفتن این شات که بسیار فرار نیز هست و نکته تکنیکال عکس و از هوشیاری و ورزیدگی ذهن هنرمند حکایت دارد. همرنگی آسمان و آب با غلبه رنگ خاکستری از سویی و از طرفی هجوم موج وارش بر این هراس از کودک برخاسته دامن می زند و همچون موجی ذهن بیننده را زیر ضرب می گیرد. آب و شادمانی کودکان با آن و این خلاف آمد حسی مهمترین ویژه گی عکس است که نصیب حاصل بیننده می شود. نقش فرم ها از تنها خط اندام پسرک و بازتابش به جلوب تصویر تا خط موج ها که نامتوازن و بدون هارمونی هستند و خمیدگی پسرک که با یکنواختی و غلبه رنگ خاکستری بر صحنه تاثیرات موثری بر چشم و ذهن بیننده می گذارد . امید که در موج بعدی آرامش خاطری نصیب شود.

رنگی، حوض یخ بسته(لاجوردی)، نقاشی سیزده ماهی قرمز، شیر آب پیچیده در پارچه برای یخ نزدن، یخ های کف حوض و کمی برف و برگ خشکیده، خارج از کادر حوض بخشی از محوطه با کمی برف، کادر بندی افقی از بالا.

عکاس: یادگار کردی

عکس نمایشی از دو چهره دیگر آب است، یخ و برف(سرسره بازی، برف بازی، آدم برفی و ...) آنهم در مکانی به نام حوض که خاطرات بسیاری در طی گذران عمر و گذر فصل ها با شستن میوه های مختلف، شکستن یخ هایش، غوطه خوردن، ماهی سرخ هایش! و ... تجربه کرده و می کنیم تلفیق جالبی را بهمراه بار نوستالیژیکش برایمان رقم می زند. نقش حوض چه در باورها و چه فرهنگ و ترانه های فولکلوریک(گنجشکک اشی مشی و...) حضوری پر رنگ دارد. البته زبان جهانی و بار مفهومی اثر بواسطه - نقش نقاشی ماهی ها - نمایشی از هستی چیزی که قرار است باشد بسیار قابل اعتنا است. نمابندی عکس از بالا نقش خدایگانی و عقل کلی را به بیننده می دهد و تحرک ذهن را بالاتر و جدیتر می کند. توازن عکس از طریق جای شیر آب و محل تخلیه آب بنوعی برقرار شده هر چند که سمت حرکت ماهی ها نیز بسوی شیر آب در قسمت بالا است. نقش ماهی ها و خطوط یخ ها در شکستن فضای ساکن و سرد بسیار موثر و بنوعی ریتم و حرکت را بوجود آورده اند. نقش زمین در یکسوم بالای علاوه بر شکستن یکدستی رنگ با توجه به تباین رنگی(گرم) با رنگ غالب (سرد) هم بعنوان شکنندگی فضای یکدست فرمی و هم در بهم زدن یکنواختی ذهن عامل موثری شده است. ما با عکسی خلوت اما سرشار از معنا ها و خاطرات و یادگارها مواجه هستیم که ذهن در جای جای آن گمشده هایش را پیدا می کند همانگونه که در صندوق خانه های نیمه تاریک پیشینیان کلی خاطرات نهان شده را پیدا می کنیم. عکس در عین نبود حضور انسان اما سرشار از نشانه ها و رد پاهایش هست با جوانه امیدی که با آب شدن یخ ها و برف ها خبر از بهاری می دهد که در آن برخلاف زمستان هوا گرم است و همه پاسخگوی سلام مستانه ات هستند و شاید هم مستان سلامت کنند.

رنگی، افقی، شیر آب فلزی(برنجی) محصور شده با میلگرد عاج دار،با درختانی محو در پس زمینه(فضای سبز یا پارک).

عکاس: فرید عطایی

تصویر از ساخته ای که وسیله استفاده آب برای انسان توسط صنعت است و اینک گرفتار شدنش در زندانی آهنین را شاهد هستیم تا مباد این وسیله ناپدید شود!. اثر در عین بار معنایی بارز و چندگانه اش از عوامل فرمی بصورت خطوطی پررنگ و پراکنده در همه جهات که عامل مهمی در حرکت دیدگانی و پی آمد آن تحرک ذهن را به دنبال دارد بهره برده و خود را به رخ بیننده کشیده است. تصویر نشانه ای روشن و صریح از تسلط انسان بر مهمترین عنصر از عناصر چهارگانه(آب، باد، خاک، آتش) که مهمترینشان آب است می باشد. عکس علاوه بر همه خوانش های گوناگونش مبحث اصلیش بودن یا نبودن آب است.آب، مسائل و مصائب و مدیریتش همیشه در سرزمین ما از اولویت های حاکمان بوده ست(مرتب کردن مالیات ها، امن کردن راه ها و لایروبی قنات ها) که این امر حتی بصورت دعا از طرف داریوش کبیر(در امان ماندن از خشکسالی) در کتیبه ها آمده است. باری تصویر نمای نزدیک از این زندانی! فلزی در بند آهن آنهم با این وضوح و حفظ رنگ تمایز خوبی از حبس کننده و محبوس را نشان می دهد( رنگ طلایی بدنه برنزی شیر آب و رنگ تیره میله های عاج دار ) هوشمندانه و کارآمد شده است. نقش شکل و گستره حرکتی اش به سمت های مختلف تصویر هم از دیگر نکات قابل توجه است که در نهایت درهم آمیزی فرم و محتوا ترکیب درخشانی را رقم زده است و عین شدن فلز و آب را به تماشا نشسته ایم. حال باید نگران کدام باشیم، شیر یا آب یا هردو تایشان؟.

نقاد: منیره قبادی نژاد

عکاس: جانا مهربان

عکسی رنگی با کادر عمودی، موضوع اجتماعی از یک روز بارانی، مدرسه ای در جنوب کشور عزیزمان خوزستان که در آن دختری با لباس فرم آبی رنگ مشاهده می کنیم؛ در کنار دربی فلزی و دیواری نقاشی شده به انتظار آمدن والدین خود است. سطح زمین مملو از آب حاصل از بارش باران است و قسمتی از لباس های دختر هم خیس شده است، اما نشانه ای از ناراحتی در چهره او نمی بینم؛ تا حدودی هیجان در چهره اش قابل مشاهده از این اتفاق است چرا که کودکی زمان کشف تازه هاست و مدرسه و راه مدرسه محل یادگیری آن است . تکیه کودک بر دیوار بلند و نقاشی شده و درب فلزی هم نشان دهنده تکیه بر دانشی است که اورا با طیب خاطر و بدون دغدغه از امواج مشکلات به سرمقصد منظور می رساند و درب آهنی آرام موج آب را در خود گسیل می کند. عکس فوق اشاره دارد به تمامی مشکلاتی که دانش آموزان علی الخصوص دانش اموزان مناطق کوچکتر کشورمان با آن مواجه هستند اما این ذره ای از نور امید به فراگیری و موفقیت را از آنها نمی گیرد ،زیرا تکیه آنها آهنین و سخت است . و کفشهایی با رنگ قرمز و مزین به قلبهای کوچک که می‌تواند دل‌های پر از شادی و عشق این کودکان باشد که در مواج ترین موجها شنا می کند و دل به دریای آن می زند برای رسیدن به اهداف بزرگ و بزرگ‌تر. مهمترین نکته در این تصویر نقش آب است که آیا می تواند علم و دانش را با خود ببرد و بشوید یا، ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.

جمع بندی

باری قصه پر غصه آب و مدیریتش چنانکه افتد و دانی، است پس به ناچار باران ها، برف ها و سیل ها و ... و حتی این زمین چاک چاک را رها می کنیم تا با مرور عکس ها گلویی تازه کنیم و بگوش جان باور بدانیم این هشدار دو نیم بیتی از پادشاه سخن سعدی شیرازی:

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*