رقص نور در عکاسی
بابک بهاری- منتقد سینمایی
نور در زیست مادی و معنوی عامل شناخت و آگاهی و اشراق آدمی به جهانهای لاهوتی و مادی است. در دنیایی هنر نیز تاریکی معادل نبود رنگ و عدم شناخت جان و جهان است، فیل شناسی در تاریکی مولانا نمونهای از نبود روشنایی در عالم ادبیات است که به همین امر اشاره دارد. باری با تاباندن نور بر عکس هایی با این موضوع و محتوا سعی بر خوانش نقش و اهمیت عنصر نور در تقابل با تاریکی داشته باشیم. بادا که خانه روشن شود با ستونهای از نور.
هر کسی ذرهای از نور بداند کامش بدهید
نکتهای از شب دیجور بداند جامش بدهید
اینک با عکسهای از تابش نور طبیعی در فضای باز و بسته مواجه هستیم. مهمترین نکته مشترک عکسها حرکت چشم در عمق و سطح بواسطه عامل نور اتفاق میافتد که حرکت دار بودن عامل درونی پدیده است.
عکس نخست: سیاه و سپید، کودکی در آستانه ورود، مستطیلی از نور بر سنگفرش پیش رویش، کادر عمودی. مربعی سیاه در دیوار پشت سر با نرده ها.
عکاس: مهناز سیف
تردید(نحوه ایستان) در لحظه ورود بر سنگفرشی از نور(باید اِستاد و فرود آمد/ بر آستانِ دری که کوبه ندارد)، نخستین نکته تعمقی و پرسشی عکس است. حرکت چشم از جلوی تصویر آغاز و سپس به عمق و در نهایت به بالای آن میرسد. اثر در عین تاریک بودن در بخشهای روشنش از شکلهای هندسی بهره برده است از مستطیلهای سنگ فرشها کف و انتهای تصویر تا شکل گنبدی بالای سر در ورودی(علت تردید پسرک برای ورود) را میتوان اشاره کرد. ورود سایه و ایستادن کارکتر بر آستانه تعلیق حرکت و ایستایی را ایجاد و نقش نور را آشکارتر میسازد. رابطه روشنایی و تاریکی با توجه به سیاه سپید کردن عکس نشانه خوبی از شناخت و قدرت وهم در نزد هنرمند بوده که با انتخاب این فضا آن را دو چندان کرده است. تقسیم بندیها و صفحات(مستطیل و مربع) تیره و روشن تصور حجم و عمق را خصوصا با نور پاشی بر سر و شانه کارکتر نیز کار آمد شده است. اینک گام به وادی بعدی میگذاریم.
عکس دوم: رنگی، کارکتر مرد و شاغل، محیط کاری مربوط به ظروف سفالین، کادر افقی، ستونی مورب از نور تابیده از سوراخ سقف، حدود ۱۲ ظزف سفالی در تصویر، فرو رفتگی قوس کمانی دیوار در پشت کارکتر.
عکاس: حمید مرادی
تصویر مردی با ظرف سفالی ( کوزه) و ستونی مورب از نور آبی بر سر و دست هایش پیش روی بیننده است. مکان نشانهای از کارگاهی سنتی و متعلق به دوران پیشا صنعتی(و حتی عصر کشاورزی) است دوران تداخل و همبستگی حرفه و فن و مهارت برای ورود به عصر صنعت، تعریف هنر و جداییاش از مهارت و کاربردیت ساخته ها(صنایع دستی) که همچنان تا عصر حاضر همراهیمان میکنند. عکس صرفا یک ثبت ساده نوستالژیک نبوده هر چند هنرمند نیم نگاهی به موضوع داشته و برخلاف فضاهای پر زرق و برق چنین فضای تاریکی را انتخاب کرده است(همگنی فضا و توضیح موقعیت سوژه). حال برای نمایش شکوهمندی صنایع دست ساز با انتخاب تابش مورب نور بروی ظرف سفالی ما را به سفری در زمان برده است. البته همین ثبت و تنظیم دشواریهای خودش را داشته که کجی کادر داخل تصویر (ظرفهای چیده شده در قفسههای دیوار ) پیامد چنین انتخابی بوده است. یکی از نکات مهم تصویر تقریبا خالی بودن فضای نقطه طلایی است که با توجه به پر بودن سایر نقاط توازن و هماهنگی تصویر برقرار مانده است. نقش رنگها در بهوجود آوردن نیروهای متضاد درون صحنه همگون و موثر واقع شدهاند. سردی و روشنایی رنگ آبی و تصادم و تضادش با رنگهای گرم(قهوهای و تیره) روایت جالبی از نشانههای رنگی را بیان و انرژی درون اثر را با توجه به خلوتی و عدم تحرک صحنه دو چندان میکند. باری نمایش مهارت انسان برای تولیداتش و سیر این مهارت و تبدیلش به هنر ماجرای سه هزار ساله ایست که تا عصر حاضر نیز ادامه دارد.
عکس سوم: رنگی، کادر عمودی، خانمی در حال انجام کار (خانگی)، اثری چیدمانی و کارگردانی شده، زیر انداز(قالیچه)، آسیاب دستی؛ پارچ آب و...
عکاس: شیرکو مام آقا
عکس در حقیقت اشتراکگذاری امر خصوصی(کار خانگی) به عرصه عمومی است. با توجه فراگیری انجام امور خانگی توسط شرکتها و افراد(نظافت، پرستاری بچه و بیمار و...) و هزینههای مربوطه، اشاره به چنین مقوله ای(کار خانگی) جای تعمق و تامل بسیار دارد و عکس جنبه سندیت هم پیدا کرده است. بماند که جریان اقتصادی غالب و فشارهای مالی عینیت ماجرا را در شهرها همگانی نموده است و نقش و جایگاه اقتصادی کار خانگی امریست که مجال مفصل خود را میطلبد. جزییات عکس بلحاظ عدد و نماد شناسی از ستون نور در مرکز شروع و تا{ ۱۲ ستون چوبی سقف(جمع برادران یوسف و چاه روشنایی)، هفت عدد سوراخ های(پشت پارچه سیاه روی دیوار) } سایر موارد ادامه دارد که در نهایت چون گشتالت ذهنی بیننده قصد سامان دهی به چنین عناصری دارد در صورت ناکامی بعنوان جزئی از صحنه محسوبشان میکند. حضور آسیاب دستی(دستاس، آساک و...) هم میتواند پژوهشی در افسانهها و اساطیر را رقم زند و در بخش ادبیات همچنان سنگ زیرین آسیابمان باشد. تقسیم تقریبی صحنه به دو بخش موازی و مساوی و نمایش سه وجه مکان(سقف، کف، دیوار روبهرو به انضمام یکی از دیوارهای پهلو - سمت چپ) از کادر بندی مناسبی برخوردار است که با توامانی خلوتی صحنه فضایی خوبی برای تمرکز بر سوژه و جزییات آن پدید آید. یکپارچگی رنگ و نور پردازی صحنه و تیره گی در بالای تصویر نگاه را متمرکز بر کارکتر و کارش نگاه میدارد.
تصویر چهارم
عکاس: محمد محسنی
نقد: جوادپورسعید
فقر و اختلاف طبقاتی، موضوعی است که خیلی از عکاسان آماتور و حرفهای به آن پرداخته اند، ولی تنها عکسهایی در ذهن بیننده باقی میماند که از ترکیب بندی خوبی برخوردار باشد. در این عکس، نور قطری که سرتاسر آجرها را طی نموده تا به پیرمرد برسد، از نظر زیبایی شناسی، برجستهترین نکته عکس است که توجه بیننده را به خود جلب میکند. کنتراستی که بین آجرهای روشن و تیره بهوجود آمده است، ضمن انکه نسبت خوبی را بهوجود آورده، با کادر افقی نیز هماهنگ است. سیاه و سفید ارائه شدن عکس توجه بیننده را از رنگها به فرمها جلب کرده تا فقر پیرمرد را نشان دهد، همچنین با توجه به سادگی کل فضای عکس و کوچک بودن سوژه، شعار مینیمالیستها "کم زیاد است" را یادآوری میکند. با اینکه نور که نشانه امید است، بر روی پیرمرد افتاده است، ولی تیزی سایه سیاه پایین گویی بر وی ضربه میزند. گوشه قرار گرفتن پیرمرد به نوعی بیتوجهی به این قشر از جامعه را نشان میدهد که به کناری گذاشته و توجهای به وی نمیشود. تنها سایه عمودی روی نور هست که با کل کادر هماهنگ نیست و به یکدستی آن ضربه زده است ولی بازی نور و سایه که بر کل عکس غلبه دارد، باعث شده، تاثیر کمتری داشته باشد. باری در تمامی این تصاویر نقش نور و خلوتی صحنهها که کارها را متمایل به آثار مینیمال میکند امر غالب است و همین امر تمرکز و حساسیت بیشتر مخاطب را بر میانگیزاند. هر قدر که بگوییم نمیخواهیم باز میشنویم:
جامی از نور همی ما را بس
که بشکرانه آنیم تا روز الست