بادمجان تلخ یا شیرین؟
فرشاد پرویزیان، کارشناس ارشد اقتصاد و رسانه
در خبرهای چندروز گذشته مطلبی برایم جلب توجه کرد با این عنوان که کارشناس حوزه نفت، گاز و انرژی تاکید کرد: تجارت با همسایهها، راهی برای کاهش تحریمها است.
این کارشناس که اتفاقا او را به نیکی و اخلاق حسنه، میشناسم افزوده است: ایران با ۱۵ کشور مرز مشترک زمینی و دریایی دارد و عمده این کشورها جزو شرکای تجاری ایران هستند؛ بنابراین توسعه روابط با آنها کماثر شدن تحریمها را در پی دارد.
یکی از راههای کم اثر کردن تحریمها، توسعه روابط با کشورهای همسایه در قالب معافیتهای تجاری، توسعه روابط اقتصادی، ایجاد اتاقهای بازرگانی و نمایشگاههای مشترک و تخصصی است. البته ایشان راهکارهای دیگر تکمیلی نیز افزوده است؛ اما سخنی، هم با ایشان، هم با تحلیلگران مشابه ایشان، در معرض قضاوت خوانندگان عزیز:
۱- این شیوه تحلیل برای مردم از ۱۰ سال پیش که تحریمها را ورق پاره خواندند، آشناست و نتایج نیز در بیش از یک دهه گذشته در اقتصاد برازش داده شده است.
۲- باتوجه به پیشینه تخصصی ایشان، اتفاقا ایران ۱۶ همسایه دارد؛ یعنی افزودن مرز آبی و نگاه به هند یعنی ۱۶ همسایه که اتفاقا با آن جمعیت و سبک زندگی، بهتنهایی با فروش فقط پیاز و خرما به آن، میتوانستیم شاید شانه به شانه نفت، خرما و پیاز بفروشیم اما توانستیم؟
۳- همسایه بسیار عزیز دیگر پاکستان؛ آیا یارای مبادله فقط در نارنگی و برنج را داشتید و کالای دیگری دارد که پاسخگوی نیاز اقتصاد ما باشد. البته راستی سوخت هم میفروشند -قاچاق- و بهجایش انبه در تهران ارزانتر از میوههای معمول داخلی عرضه میکنند.
۴- چگونه کارشناس ارشد اقتصاد انرژی، ناترازی جاری و کمبود برق و گاز و قطعیهای تعطیلکننده تولید و آزاردهنده مصرفکنندگان را نادیده گرفته از توان صادراتی میگوید؟ و مگر عراق، مهمترین خریدار البته بهمیزان ناچیز، چقدر بهموقع و بدون کسب اجازه از امریکا، پول همان برق را داده است؟
۵- اتاقهای بازرگانی هم که دائم از پرداخت نشدن یارانههای مربوط به برپایی نمایشگاهها گلهمند هستند و نحوه تامین حقوق رایزنان بازرگانی هم که چنگی به دل نمیزند؛ بماند که تا همین چند سال اخیر داشتن ۳ رایزن در منطقه، داشتیم.
از پیمان بسیار ارزشمند تعرفههای ترجیحی با اوراسیا و تجارت هزار میلیاردی منطقه آسیای میانه چه چیزی نصیبمان شد؛ جز حداکثر به تخمین یک میلیارد دلار تجارت با روسیه اتفاقا بسیار مرافق. آیا حداکثر یک میلیارد دلار از کشوری با چنان حجم تجارت، کافی است؟ خودتان بقیه کشورهای همسایه و توان اقتصادیشان را برای تامین نیاز اقتصادی کشورمان شرح دهید؛ البته فراموش کردم از صادرات تخممرغ و رب گوجه فرنگی به افغانستان بگویم که دائم شل کن-سفت کن تنظیم بازار، همان صادرات را نیز در مرز دوغارون بارها، متوقف کرده است. صادرات زعفران ایرانی بهنام شرکت افغانستانی که بماند.
تا بخواهید از این موارد قابل توضیح است؛ مثلا بفرمایید نتایج ملموس منافع اقتصادی واردشده ناشی از بریکس و شانگهای را؛ در شرایطی که فقط ۶ سال صرف شد تا دو کنوانسیون مهم را تصویب کنند و نوشدارو بعد از... به اقتصاد بدهند. اصلا قصد لرزاندن دل مخاطب و مردم را ندارم و حتما مسئولان اقتصادی تلاش خواهند کرد برای مدیریت چنین اوضاعی، اما شاید کارشناسان دولتی، چارهای جز تبیین اینگونه و شیرین خواندن بادمجان تلخ برای رضایت خاطر مدیران ارشد ندارند. با این حال باید در نظر بگیریم چنین سخن راندن در مقام کارشناس، علاوه بر بیاعتمادی بیشتر مخاطب، موجب تحریک بیشتر انتظارات تورمی و تعمیق این انتظارات خواهد شد. باور بفرمایید برای مدیریت انتظارات تورمی، شفافیت، برنامهریزی دقیق و به یاری طلبیدن خود مردم، حمایت از معیشت خانوارهای آسیبپذیر و مردمیسازی اقتصاد، بیشتر کارساز است تا تحلیلهای از سر دلسوزی اما شبیه راندن خاک به زیر فرش.
خوب است در شرایط التهاب انتظارات تورمی در نحوه سخن گفتن و تحلیل اقتصادی به شرایط خاص موجود، بسیار دقت کنیم و اعتماد مخاطب را از دست ندهیم. بسیاری از مشکلات راهحل دارد؛ مشروط بر اینکه اقتصاددانان سنتی و البته دولتی، بپذیرند راهحلهای اقتصاد کلان مدرن را و فقط بادمجان تلخ را شیرین توصیف نکنند.