عقبماندگی صنعتفولاد از ظرفیت اسمی
بهرام شکوری ـ رئیس کمیسیون معادن و صنایعمعدنی اتاق بازرگانی ایران
باوجود برخورداری ایران از حدود ۴۰ میلیون تن ظرفیت نصبشده فولاد خام و قرار گرفتن در میان 10 تولیدکننده بزرگ جهان، تولید واقعی فولاد در سال ۱۴۰۲ به حدود ۳۱ میلیون تن رسید و این فاصله معنادار میان ظرفیت اسمی و تولید واقعی، بار دیگر بحث موانع ساختاری صنعت فولاد کشور را در مرکز توجه قرار داد.
صنعت فولاد که بهعنوان یکی از پیشرانهای توسعه صنعتی ایران شناخته میشود، در حالی نتوانسته ظرفیت بالفعل خود را محقق کند که تقاضای داخلی و بازارهای صادراتی، همواره بستر نسبتا مساعدی برای رشد آن فراهم کردهاند. این شکاف پایدار، نشانهای از وجود نارساییهای عمیق در زنجیره تامین، زیرساختهای انرژی، نظام سیاستگذاری و سطح فناوری واحدهای تولیدی است و در صورت تداوم، میتواند مزیت رقابتی این صنعت را در بازارهای جهانی بهمخاطره اندازد.
یکی از مهمترین عوامل عقبماندگی تولید، کمبود پایدار انرژی بهویژه گاز طبیعی و برق است که در دورههای اوج مصرف، به قطع یا محدود شدن سهمیه صنایع سنگین از جمله فولاد میانجامد. این قطعیها به کاهش میانگین ۸ تا ۱۰ درصدی تولید سالانه منجر شدهاند و از آنجا که بخش عمدهای از هزینه ثابت واحدهای فولادی به ظرفیت تولید وابسته است، هر میزان کاهش تولید، مستقیما باعث افزایش نرخ تمامشده و کاهش رقابتپذیری میشود. در کنار آن، افت عرضه مواد اولیه بهویژه کنسانتره و گندله سنگآهن، عامل مهم دیگری است که واحدهای فولادسازی را در تامین خوراک دچار اختلال کرده است. کاهش انگیزه معادن کوچک برای توسعه ظرفیت بهدلیل قیمتگذاریهای دستوری و نیز محدودیت در آزادسازی پهنههای معدنی برای اکتشاف جدید، موجب شده است که رشد زنجیره بالادستی با شتاب توسعه فولاد همگام نباشد و در نتیجه، حلقههای میانی زنجیره فولاد ناچار به فعالیت با ظرفیت کمتر از سطح اسمی باشند. از سوی دیگر، فرسودگی بخشی از تجهیزات و فناوریهای بهکاررفته در واحدهای فولادی که اغلب در دهههای گذشته نصب شدهاند، باعث افت راندمان و افزایش توقفهای اضطراری شده و این امر نهتنها بهرهوری را کاهش داده، بلکه موجب ناپایداری تولید نیز شده است. در کنار این مشکلات فنی و زیرساختی، بیثباتی در سیاستهای دولت به شکل قیمتگذاری دستوری محصولات فولادی و اعمال محدودیتهای متناوب بر صادرات نیز بر مشکلات موجود افزوده است. این سیاستها ضمن کاهش جذابیت سرمایهگذاری جدید، منابع نقدینگی واحدهای موجود را محدود کردهاند و در موارد متعدد، با انباشته شدن محصول در انبارها، زنجیره تامین را از تعادل خارج کردهاند. مجموعه این عوامل سبب شده است که باوجود ظرفیت بالای نصبشده، تولید واقعی فولاد در ایران کمتر از سهچهارم ظرفیت اسمی باقی بماند.
حل این وضعیت نیازمند مجموعهای از اصلاحات ساختاری و سیاستی است که نخستین گام آن، تضمین پایدار تامین انرژی برای صنایع فولادی است. در شرایطی که وابستگی بالای تولید فولاد به گاز طبیعی و برق، آن را در برابر نوسانات تامین انرژی آسیبپذیر کرده است، انعقاد قراردادهای بلندمدت گاز و برق با نیروگاهها و همچنین سرمایهگذاری مشترک فولادسازان در احداث نیروگاههای اختصاصی میتواند راهکاری موثر برای ایجاد ثبات در تامین انرژی باشد. همچنین، لغو محدودیتهای متناوب صادراتی و ایجاد امکان صادرات آزاد مازاد بر نیاز داخلی، به افزایش درآمد ارزی شرکتها و تامین مالی پروژههای توسعهای خواهد انجامید. این اصلاحات به واحدها امکان میدهد که با جذب منابع مالی بیشتر، برنامههای نوسازی فناوری را با شتاب اجرا کنند و با ارتقای بهرهوری انرژی و کاهش ضایعات، هزینه تمامشده تولید را کاهش دهند.
تاثیر بیثباتی سیاستهای تعرفهای بر زنجیره فولاد
زنجیره فولاد ایران از معدن تا تولید فولاد خام، طی سالهای اخیر بهشدت تحتتاثیر تغییرات مکرر تعرفهها و محدودیتهای صادراتی قرار گرفته و این بیثباتی، برنامهریزی تولید و سرمایهگذاری را مختل کرده است. اعمال ناگهانی عوارض صادراتی یا ممنوعیتهای دورهای صادرات در بخشهای مختلف زنجیره، از کنسانتره سنگآهن تا محصولات میانی و نهایی، به کاهش عرضه مواد اولیه در دورههای محدودیت و مازاد عرضه در دورههای آزادسازی انجامیده است.
این نوسانات، تعادل زنجیره تامین را بههم زدهاند و در بسیاری از موارد، شرکتها را ناچار به انبار کردن محصولات کردهاند که این امر باعث قفل شدن بخش قابلتوجهی از نقدینگی آنها شده است. از سوی دیگر، بیثباتی مقررات تجاری باعث شده که شرکتهای معدنی و فولادی نتوانند افق روشنی برای بازگشت سرمایه در طرحهای توسعهای ترسیم کنند و این وضعیت، بسیاری از سرمایهگذاریهای ضروری برای توسعه ظرفیت را بهتعویق انداخته است. برای برونرفت از این وضعیت، لازم است سیاستگذار صنعتی بهسمت حذف کامل عوارض صادراتی در زنجیره فولاد حرکت کند و صادرات آزاد مازاد بر نیاز داخلی را بدون هیچگونه محدودیت یا عوارض اجرایی کند. چنین سیاستی ضمن ایجاد ثبات در بازار، امکان برنامهریزی میانمدت برای شرکتها را فراهم خواهد کرد و با افزایش درآمد ارزی آنها، تامین مالی برای توسعه ظرفیت نیز تسهیل خواهد شد.
ضرورت اصلاحات همزمان در چند جبهه
شکاف پایدار میان ظرفیت اسمی و تولید واقعی فولاد در ایران را نمیتوان صرفا به یک عامل واحد نسبت داد، بلکه این شکاف حاصل برهمکنش چندین مانع ساختاری در حوزه انرژی، مواد اولیه، فناوری و سیاستگذاری است و رفع آن مستلزم اصلاحات همزمان در چند جبهه خواهد بود. تجربه کشورهای موفق در توسعه صنعت فولاد نشان میدهد که بدون ثبات در تامین انرژی و مواد اولیه، هیچگونه سرمایهگذاری بلندمدتی در این صنعت پایدار نخواهد بود و بدون حذف مداخلات دستوری در بازار و ایجاد ثبات در سیاستهای تجاری، هیچ سرمایهگذاری خصوصیای حاضر به پذیرش ریسک توسعه ظرفیت نخواهد شد. همچنین، در چشمانداز میانمدت، نادیده گرفتن ضرورتگذار به فولاد سبز میتواند بازارهای صادراتی ایران را در معرض تهدید قرار دهد، زیرا مقررات جدید زیستمحیطی در بسیاری از کشورها بهسرعت در حال اجرا هستند و دسترسی به این بازارها به رعایت الزامات کاهش انتشار وابسته خواهد بود. در نهایت، آینده صنعت فولاد ایران به میزان توانایی سیاستگذاران در ایجاد بسترهای پایدار برای تولید رقابتی و کمکربن بستگی دارد. اگر برنامهای منسجم برای تضمین انرژی، توسعه معادن، نوسازی فناوری، آزادسازی بازار و حمایت هدفمند ازگذار به فولاد سبز طراحی و اجرا شود، این صنعت میتواند نهتنها شکاف تولید را جبران کند بلکه سهم خود را در بازارهای جهانی افزایش دهد. در غیر این صورت، ادامه وضعیت کنونی به فرسایش مزیتهای رقابتی، کاهش سودآوری واحدها و از دست رفتن فرصتهای توسعه در بازارهای بینالمللی خواهد انجامید؛ روندی که توقف آن مستلزم تصمیمهای دشوار، اما ضروری در سطح ملی است.