پروژه انتقال آب چرا و چگونه؟
خسرو رفیعی کارشناس آب
کشور عزیز ما با مساحت یک میلیون و ۶۴۲ هزار کیلومترمربع روی کمربند خشکی جهان واقع شده، متوسط بارندگی آن در سالهای اخیر به ۲۰۰ میلیمتر کاهش و خشکسالیها تداوم یافته است. از این میزان نزدیک به بیش از ۵۰ درصد آن تبخیر و تعرق و دوباره وارد جو میشود.
قبل از هر سخن، یادآوری یک نکته ضروری است؛ اگر دیگران میگویند دریای خزر یادآوری میکنم در نقشههای بینالمللی نام این دریاچه « کاسپین » است، چرا اصرار داریم و مرتب میگوییم « خزر». این دریا در شمال مازندران و گیلان قرار دارد و در کتابهای درسی قدیمی به نام «مازندران» نوشته میشد. هرچند « کاسپین» نیز نام زیبای ایرانی است و خزر نام قومی وحشی در شمالشرق این دریاچه بوده است.
چند روز پیش یکی از نمایندگان مجلس و عضو کمیسیون کشاورزی، موضوع انتقال آب از دریای خزر به فلات مرکزی را مطرح کرد که بهدرستی کارشناسان ارزشمند ما، آقایان علی شریعت و حسین نایب توضیح لازم را به بهترین شکل در مصاحبه با روزنامه صمت دادند و امید است مسئولان با هوشیاری و تدبیر بیشتر درباره انتقال آب از این دریاچه برخورد کنند.
انتقال آب از دیرباز روش مناسبی برای جبران کمبود آب بوده است. حفر قنات و آبخوانداری، دانشی است که توسط ایرانیان به آن پرداخته شده و بسیاری از کشورها از آن الگو گرفتهاند. در تهران بیش از ۴۵۰ رشته قنات موجود بوده که جملگی بهدلیل اشتباه مسئولان در بخشهای مختلف از جمله مجوزهای غیراصولی برای ساختوسازهای بیرویه از بین رفته و امروز آبی هم در منابع زیرزمینی تهران وجود ندارد و شهر در حال فرو نشست مستمر است. انتقال آب از دریای مازندران فاجعه است و هر کس که این پیشنهاد را ارائه کرده، خیانت به اصل محیطزیست، آمایش سرزمین، بهرهوری اصولی و اصول پایداری از آب کرده است. انتقال آب از دریای عمان نیز با هزینههای سرسامآوری که دارد، حرکت اصولی نیست، اما چگونه؟ و چرا؟
انتقال آب در برخی از شرایط بحرانی، راهکاری است که همواره به آن اشاره شده و مورداستفاده قرار گرفته است،اما نه آنکه بحران را به فاجعه تبدیل کنیم. اگر دریاچه مازندران را مانند دریاچه ارومیه خشک کنیم، تکلیف چیست؟
امروز گیلان، مازندران، خراسانشمالی و اردبیل جملگی با بحران کمبود آب روبهرو هستند و باید بتوانند از رودخانههایی که به این دریاچه ورود میکنند، حداکثر بهرهوری را داشته باشند و در آخر آبی برای انتقال باقی نخواهد بود. روسیه آب رودخانههای بزرگ شمال دریاچه را مسدود کرده و اجازه نمیدهد آب وارد این دریاچه شود. از سوی دیگر، ترکیه روی رودخانه ارس آنقدر سد زده است که در انتهای این رودخانه که به دریاچه واریز میشود، آب چندانی وجود ندارد. سایر کشورها هم بههمین صورت عمل میکنند.
طبق برنامهریزیهایی که قبل از انقلاب ۱۳۵۷ برای آب شده بود، پیشبینی میکردند که جمعیت ایران نباید از ۵۰میلیون نفر بیشتر شود و حتی باتوجه به حوضههای آبریز شهر تهران، این جمعیت را حدود ۵ میلیون نفر بیشتر قابلافزایش نمیدانستند. امروز تهران و شهرهای اطراف آن نزدیک به ۲۰ میلیون نفر را در خود جای داده و در کشور نزدیک به ۹۰ میلیون نفر ساکن شدهاند. مشخص است باتوجه به اینکه کشور ما روی کمربند خشکی قرار گرفته و امکان افزایش جمعیت وجود ندارد، در این شرایط با فرونشست زمین، توسعه خشکسالی و کمبود آب شرب و مشکل تامین آب و برق مواجه میشویم.
اگر آب را از دریای عمان منتقل کنیم که بهنظرم حرکتی برای مبارزه با تشدید بحران است، لااقل این آب به آبهای آزاد متصل بوده و خطرهای جانبی آن بسیار کمتر است. باید بتوانیم قبل از برنامهریزی انتقال آب از دریای عمان، بر فناوریهای جدید، اصلاح روشهای استفاده از آب، اصلاح ساختارهای حکمرانی بر آب، استفاده از تکنولوژیهای نوین، بازچرخانی آب، استفاده از پساب و آب خاکستری تمرکز کنیم. بهطورمثال چند درصد از میزان آبی که در شبانهروز در تهران استفاده میشود، دفع میشود. بیش از ۹۰ درصد آبی که وارد ساختمانهای مسکونی میشود، آب قابلمصرف در کارخانهها و قابل بازچرخانی است. در بخش کشاورزی هم که بیشترین مصرف آب و بیشترین هدرروی آب را داریم، باید بتوانیم از جدیدترین روشهای آبیاری استفاده کنیم. هرچند در تهران آبی برای سهمیه کشاورزی، دیگر وجود ندارد و در این شهر تقریبا کشاورزی و باغداری از بین رفته و کشاورزی در شهرهای دیگر استان نیز، بسیار محدود است. شهرهای قرچک، ورامین و حتی گرمسار و اسلامشهر و شهرهای اطراف و روستاهای اطراف آن میتوانند بهراحتی از پساب تصفیهخانه فاضلاب جنوب تهران استفاده کنند. از سوی دیگر، شهرداری تهران هم، برای آبیاری فضای سبز باید چاره اساسی اندیشیده و از پساب تصفیهخانههای فاضلاب استفاده کند. ساختمانها و برجهای بزرگ نیز برای فضای سبز و موارد بهداشتی باید ملزم به استفاده از منابعی خارج از آب شرب شوند. اگر در تهران و سایر شهرهای بزرگ روشهای اصولی استفاده از آب را آموزش دهند و اجرایی شود، بیش از ۶۰ درصد مشکل کمبود آب برطرف میشود و شاید نیازی به اجرای پروژههایی مانند انتقال آب از مناطق دوردست نباشیم.
بار دیگر یادآوری میشود، باید چشم خود را از روی انتقال آب از دریای مازندران برداریم که گناهی بزرگ و نابخشودنی است. از نهادهای اجتماعی کشور میخواهیم کمک کنند تا بتوانیم ارزش آب را به دیگران یادآوری کنیم. آب مسئله سیاسی نیست، آب مسئله اجتماعی است، آب «زندگی» است.
باید شرکتهای خصوصی، نهادهای مدنی، تمام انجمنها، به این امر پرداخته و برای جبران بحران آب، نقش مهمی ایفا کنند و با مشاوره و ارائه راهکارهای اصولی با نهادهای مسئول همکاری داشته باشند.