حمایت از مصرفکننده: نیازمند تحول در سیاستها
امیرحسن کاکایی ـ عضو هیاتعلمی دانشگاه علم و صنعت
جالب است بدانید که در ایران همه مسئولان دنبال رفاه مردم و بهویژه حمایت از مصرفکننده هستند. بههمیندلیل وزارتخانههای صنعتی و بازرگانی حدود ۲۰ سال پیش با هم ادغام شدند و همچنین سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان از سال ۱۳۵۸ ایجاد شد و در ۱۳۸۴ همه وظایف و اختیارات سازمان بازرسی و نظارت بر نرخ و توزیع کالا و خدمات به سازمان حمایت رسید. چرا هرجا اسم حمایت از مصرفکننده است، نام صنعت و حمایت از تولید هم میآید؟ چون تفکر اصلی بر این است که حمایت از مصرفکننده ایرانی وقتی امکانپذیر است که تولید هم در تعادل باشد. نگاه اصلی در ابتدای انقلاب مانند بسیاری از کشورهای انقلابی آن زمان این بود که استقلال تولیدی را پایه استقلال سیاسی میدانستند و عدمتعهد معادل حمایت از تولید داخل معنا میشد (استراتژی خودکفایی). کشورهایی مانند هند تا همین اواخر هم از این استراتژی تبعیت میکردند. البته همچنان هندوستان با 1.5میلیارد جمعیت، رگههایی قوی از این راهبرد را دنبال میکند.
بههرحال یک کشور انقلابی که میخواهد انقلاب خود را به تمام دنیا صادر کند و خلاف رویههای جاری استکباری دنیا، حرف خود را به کرسی بنشاند، برای رفاه مصرفکننده، باید تولید را که مهمترین رکن ارزشآفرینی در اقتصاد و مکانیسم خوبی برای بازتوزیع ثروت و در نتیجه کسب درآمدهای مناسب برای عامه مردم بهعنوان مصرفکننده است، مورد حمایت و توسعه دائمی قرار دهد. این موضوع در ۷ سال اخیر بهخوبی درک شده که آنچه در شرایط تحریم به دادمان میرسد، همان قدرت تولید داخلی است.
اما چند سوال اساسی هم مطرح است: اینکه تا چه زمانی قرار است در مقابل دنیا بایستیم و در ازای این ایستادگی چه چیزی بهدست میآوریم؟ قطعا آن چیزی که مدنظر مسئولان نظام است، آبرو و عزت دنیوی و اخروی است که نصیب یک ملت میشود. اما مشکل کوچکی وجود دارد و آن این است که مفهومی بهنام زمان در این حرکت نادیده گرفته شده است. بهعنوانمثال ملت ما ۸ سال جنگیدند و افتخار آفریدند. سختیها کشیدیم، اما ارزشش را داشت. اما فرض کنید که این جنگ قرار بود ۲۰ سال طول بکشد. البته همه میدانیم که علت پایان یافتن جنگ تحمیلی چه بود. حالا سوال این است که این جنگ تجاری تا چه زمانی ادامه دارد و چقدر میتوانیم پای عزت خود بایستیم؟
مشکل اینجاست که ادامه این سیاستهای اقتصادی منجر به کاهش کیفیت و بهرهوری اقتصاد و در نتیجه کاهش رفاه مردم شده و نهایتا مسئله بازتوزیع ثروت هم به بنبست رسیده است. همانطور که امروز بهراحتی در جامعه قابلمشاهده است (کافی است یک اتوبوس از راهآهن سوار شویم و تا تجریش برویم)، ثروتمندان دائما ثروتمندتر و فقرا فقیرتر میشوند و بخش متوسط جامعه هم عمدتا بهسمت فقر میروند. در چنین جامعهای بهتدریج اخلاق از بین میرود. نمونه اخیرش همان قتل ناخواسته آن دانشجوی نخبه است که با ترس از دست دادن تمام داراییاش خود را به کشتن میدهد و آن قاتلی که نمیداند چاقو را کجا میزند. واقعا بهنظر شما تا کجا میتوانیم چنین قتلهایی را تحمل کرده و در ازایش اعدام کنیم؟ این اتفاق چیزی جز نتیجه کاهش خروجیهای اقتصاد و افزایش اختلاف طبقاتی است؟
واقعیت این است که باید قبول کنیم، در تحریم هستیم و نمیتوانیم مانند کشورهایی که در جریان اقتصاد جهانی هستند، رقابت کنیم. از طرفی هم، روشهای حمایتی که از صنعت داشتهایم، ظاهرا به سوءاستفاده برخی سرمایهداران منجر شده و کلا درباره صنعت خودرو منجر به نارضایتی همگانی. واقعا نمیدانیم که از صنعت خودرو حمایت یا با آن بازی کردهایم. اما میدانیم که ادامه این مسیر نمیتواند هیچیک از ارکان ملت را جزء یک عده دلال و رانتخوار، راضی کند. پس باید یک فکر جدیدی کرد.
برخی نیز تصور میکنند که با حمایت از واردات و کاهش تعرفهها میشود مشکل را کلا حل کرد. این در حالی است که امروز قطار جهانیسازی متوقف شده و در حال تغییر مسیر است. بیشتر کشورها به فکر مراقبت از صنایع خود افتادهاند. حتی در اتحادیه اروپا، بهشدت اتحاد زیر سوال رفته است. ضمن اینکه ما هیچکدام از مولفههای آن کشورها که زمانی بهراحتی تعرفهها را پایین میآوردند، بهخصوص در زمینه تجارت آزاد را نداریم و باید به شرایط اقتصادی فعلی کشور هم توجه کنیم. با واردات، مشکلات صنعتی و اقتصاد ما حل نمیشود. بلکه فقط یک مسکن است که درد اصلی را مدتی از یاد خواهد برد که البته خودش باعث عفونتهای بعدی میشود.
اقتصاد ما بهشدت بیمار است و با افزایش بیحساب و کتاب واردات بدون توجه به اصلاح سیاستهای توسعه صنعتی و حمایت از تولیدکننده در راستای حمایت از مصرفکننده، باعث عود کردن بیماری میشود که قطعا ما نشانههای اولیه آن را در افزایش نرخ دلار و بهعبارتی کاهش ارزش ریال مشاهده میکنیم که نتیجهاش فشار بیشتر به اقشار کمدرآمد و ظاهرا رفاه بیشتر ثروتمندان میشود. هرچند آن افزایش رفاه هم ظاهری و موقتی است. اصولا ما امروز باتوجه به پارادایمهای نوین اقتصاد و فناوری در دنیا و برآوردی واقعبینانه از آینده، نیازمند یک بازنگری اساسی در راهبردهای توسعه صنعتی و حمایت از تولید داخلی هستیم.
ما باید برای رقابتپذیری صنعت خودروی خود در عین رعایت موازین اقتصاد مقاومتی به فکر یک برنامه توسعهای جدید متناسب با پارادایمهای قرن 21باشیم.